زنان

نگاهی زنانه به آخرین اثر پوران درخشنده تنهایی‌هایی که باید فریاد زده شوند

فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» به یک سلسله از جریانات فکری مربوط به حوزه زنان، شاید بتوان با دیدی متفاوت این ساخته کاملا زنانه درخشنده را فیلمی اجتماعی دانست که با نگاهی ویژه به مسأله تغییر سبک زندگی در بین برخی از خانواده های ایرانی و حفظ و نگهداری دختران در این جامعه می پردازد

الهام آذر- فارغ از تمام حرف و حدیث های محتوایی که بسیاری از منتقدین به دهمین اثر پوران درخشنده منتسب می کنند و گذشته از انتساب فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» به یک سلسله از جریانات فکری مربوط به حوزه زنان، شاید بتوان با دیدی متفاوت این ساخته کاملا زنانه درخشنده را فیلمی اجتماعی دانست که با نگاهی ویژه به مسأله تغییر سبک زندگی در بین برخی از خانواده های ایرانی و حفظ و نگهداری دختران در این جامعه  می پردازد، دخترانی که در اثر فقدان حضور مادر به دلیل اشتغال در بیرون از منزل و قرار دادن فرزند در درجه چندم اولویت دچار آسیب جبران ناپذیر اجتماعی شدیدی می شوند که بعدها خود را به صورت یک بحران جدی و حس انتقام بروز می دهد در حقیقت تنهایی به تصویر کشیده شده در فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند، بدون توجه به برخی از دیالوگ های شعاری انتهای فیلم ارمغانی است که در اثر بی اهمیت شدن فرزند و تحت عنوان اینکه من کارم را دوست دارم و نمی خواهم آن را از دست بدهم به دخترک داده می شود.

 البته باید در نظر داشت این تنهایی زمانی بیش از پیش خود را نشان می دهد که پدر نیز چندان توجهی به فرزند خود ندارد و تنها ابزار خوشبختی او را کسب درآمد و رفاه مادی می داند و در جهت کسب آسایش مادی برای فرزند، پدر و مادر آسایش روحی دخترک خود را نادیده می گیرند و تقریبا تمام مسئولیت خود را بر گردن مردی غریبه می اندازند.

 آنها  در حقیقت به دلیل مشغله بسیار زیاد ناچارند به غریبه ای که شناخت کافی از او و صلاحیت هایش ندارند اعتماد کنند و قربانی اول این بی مسئولیتی و اعتماد کاذب تنها دخترکی است که ناگزیر است تمام عمر خود را با اضطراب و تشویش از سایه مرد نگهبان خانه سر کند تا مبادا روزی و روزگاری آبروی او و خانواده اش توسط مرد غریبه برده شود، اما زمانی حوادث این اجتماع کوچک به تصویر کشیده شده در روی پرده بزرگ سینما به فاجعه تبدیل
می شود که در می یابیم دخترک در بین تمام افراد هم نوعش حتی یک نفر را پیدا نمی کند تا از این حادثه برایش بگوید.

 او سعی می کند تا در ابتدا مادر را محرم رازش کند و به صورت غیر مستقیم حادثه پیش آمده برای خود را در قالب اتفاقی که برای هم کلاسیش افتاده می گوید، اما با واکنش مادر که انگشت اشاره اش را به نشانه سکوت روی لب هایش می گذارد و با لحنی تند به او می گوید دیگر از این حرف ها نزن و آن را فراموش کن مواجه می شود و بعد از این بی اعتنایی و سرزنش مادر که هیس دخترها نباید از این حرف ها بزنند به سراغ معلمش می رود، اما آموزگار هم گوشی برای شنیدن مشکل دختر ندارد در مجموع شخصیت اول فیلم به دلیل پیدا نکردن گوش شنوا برای راز خود و ترس از آبرویش وقتی دختری جوانی می شود و در یک قدمی خوشبختی قرار می گیرد با دیدن صحنه ای شبیه آنچه  برای خود در اثر اعتماد بی جای والدین در کودکیش پیش آمده مرتکب قتل می شود.

به هر حال این ساخته درخشنده صرف نظر از ایراداتی که بر آن وارد است می خواهد در حکم تلنگری برای جامعه باشد، جامعه ای که سعی می کند به سوی مدرنیسم حرکت کند و در جریان این حرکت از سبک اصیل زندگی خود دور افتاده و نتیجه این مهم به همراه پذیرش برخی از باورهای غلط سبب می شود تا قربانی و یا قربانیان خاموش کوچکی در جامعه به جای بمانند، که در اثر سهل انگاری والدین نسبت به یک اصل بدیهی تربیتی و عدم رعایت آن قربانی شدهاند، این در حالی است که کمی توجه و  اختصاص وقت به فرزند و ارجحیت او بر تمامی امور حتی کار بیرون از منزل باعث رشد او در محیطی بدون تنش و خطرات احتمالی
می
شود و علاوه بر آن توجه به رازهای کودک و سرزنش نکردن او چه به واسطه والدین و چه از سوی معلمین مدرسه که در سنین دبستان دانش آموزان آنها را به عنوان والدین دوم خود می شناسد، عامل بازدارنده مهمی در بزهههای اجتماعی است و در یک کلام دوستی با فرزند در بستر خانواده و مدرسه او را از بسیاری از آسیب های وارده در امان نگه میدارد زیرا او می داند والدینش در تمام طول عمر همیشه در کنار و همراهش هستند و هیچگاه او تنها نخواهد ماند تا عده ای با سوء استفاده از این خلأ عاطفی و فرهنگی به وی آسیب برسانند.

*جامعه شناس

 

https://shoma-weekly.ir/ZErkLK