
دکترین نظام متعلق به امام(ره) بود و ایشان مانع تحزب نبود قانون اساسی ما که برای تحزب، آزادی قایل است. کمسیون ماده 10 احزاب و وزارت کشور نیز با همه سلیقههای مختلفی که سر کار آمدند هیچ کدام مانع تحزب نبودند. بعضی اوقات افرادی که از خارج میآمدند از این تعداد مجوز حزبی که صادر شده است تعجب میکردند.
مقام معظم رهبری نیز نگاهی گسترده تر از همه اینها در این زمینه دارند.
در استمرار حرکت انقلاب اسلامی، دو خط را میتوان مطرح کرد. یک؛ خط ارزشی. خط ارزشهای انقلاب اسلامی دقیقاً با ارزشهای اسلامی منطبق است. در این خط، امثال ابوموسی اشعریها و افراد سوء استفاده گر نمیگنجند. بلکه عمار، ابوذر، سلمان و سمیه میگنجند. به این دلیل که این خط ارزشی است. دو؛ خط اداره جامعه، در اداره جامعه، کشور و ملت متعلق به هشتاد میلیون جمعیت ایران است. هر یک از این هشتاد میلیون نفر حقوق شهروندی دارد و نظام جمهوری اسلامی ولایی و اصل ولایت فقیه، همه عناصری مثل آقای هاشمی و مرحوم آقای مهدوی کنی و امثال ایشان نمیخواهند حقوق یک شهروند ولو اینکه نه تنها منطبق با دیدگاه آنها نیست. بلکه مخالف آنها هم هست، تضییع شود.
در این کار گسترده است که احزاب و گروهها و سلیقههای مختلف هستند. یک مبنا داریم که آن را هم همه قبول دارند و آن این که خائن نباشند. وابسته به بیگانه نباشند، اهل جنگ و نزاع و درگیری و این قضایا نباشند و بخواهند خدمت کنند. این چارچوبهای قانونی است که همه جای دنیا و همه عقلا، هر مبنای دینی، هر تجربه انسانی و هر فلسفهای آنها را قبول دارند. بر این اساس به نظر من آن نگاه به تحزب، تحقق یافته است.
اما اینکه میتوانست از این هم بهتر باشد. بله! میتوانست. آن نویسنده مشهور میگوید که هیچ وقت مطلبی ننوشتم که فردای آن نگویم ای کاش این را اضافه و آن را کم میکردم. مسیر انسانی است که در تکامل است. مسئله تحزب و احزاب نیز میتوانست بهتر از این هم باشد. برای این که بهتر از این شود هم همه باید سعی کنیم روش و گزینه بهتر را معرفی و به آن عمل کنیم.