نوگرایی استعماری غرب
عناوین مدرنیته و نوگرایی و مدرنیسم الفاظی هستند که غربی ها و غرب زده ها خیلی به آن بها داده و میدهند. با نفوذ استعمار غرب به ایران در دوران قاجار و ایجاد شبکه استعماری فراماسونری نوگرایی و تجدد دو بهانه برای شبکه نفوذی غرب در نابودی هویت مستقل ایرانی و اسلامی شد. حاکمان جاهل و نادان و فاسد و بی عرضه قاجار به جای تحول متناسب با زمان و پیشرفت صنعتی اروپا، میدان دادند تا غربزده ها و خود فروخته های به استعمار غرب دستاوردهای فرهنگ و تمدن اسلام را سنتی و قدیمی و کهنه و عقبمانده و عامل عقب ماندگی و همه بدبختی ها بدانند و تهاجم فرهنگی و سیاسی غرب استعماری را مدرنیسم و تجدد گرایی و نوآوری و تمدن قلمداد کنند. سلطه حکومت نوکرمآب و تسلیم غرب استعماری و شبکه فراماسونری در دوران دو پهلوی کار را سختتر کرد و ارتجاع حاکم خود را مظهر مدرنیسم و مدرنیته( با همین الفاظ غربی) دانست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز عناصری از نفوذی های غرب تبلیغ مدرنیسم و مدرنیته و تجدد خواهی به سبک غرب را تبلیغ نمودند. در دانشکده پزشکی تبریز، محسن سازگارا که هنوز چهره اش آشکار نشده و به عنوان یک چهره مسئول او را دعوت کرده بودند که سخنرانی کند گفت:" نسل ما کوشید حکومت شاه را بر اندازد و برانداخت اما نتوانست مدرنیته را در ایران حاکم سازد. عذرش هم پذیرفتنی نیست زیرا زمینه مهیا نبود. این به عهده شما نسل جدید و جوان است که مدرنیسم را در ایران برقرار کنید." او در برابر اعتراض به سخنانش پاسخی نداشت بدهد و حتی تعریف مشخصی از مدرنیته را ارائه دهد و اینکه مدرنیسم در غرب چرا به بن بست رسیده و آنها (پسامدرنیسم) را مطرح کردهاند، نتوانست پاسخ دهد. این شخص پس از چند ماه از ایران گریخت و در غرب یکی از عوامل رسانههای ضد انقلاب اسلامی شد و هنوز هم در این مسیر فعال است.
واقعیت مدرنیسم
مدرنیسم به ترجمه فارسی معنای نوگرایی میدهد. در تعریف سیاسی مدرنیسم یعنی پذیرش فرهنگ و مفاهیم و شیوه حکمرانی غربی در کشورهای غیر غربی و تحت سلطه استعماری غرب. کمونیستها این واژه را غلط می دانند و آن را در تعریف دلخواه پذیرش مارکسیسم- لنینیسم در مرحله فعلی جبر تاریخ می دانستند. استقلال طلبان ایران نوگرایی و تجدید وضعیت موجود را با مفهوم مستقل ایرانی و انسانی و سیاسی مستقل قبول دارند و نوگرایی تقلیدی از غرب مکتب یا مارکسیسم و سلطهگری شوروی و انترناسیونالیسم مکتب مارکسیسم را قبول نداشته و ندارند. در جهاد تبیین اکنون لازم است درباره این نوگرایی ابزار استعمار غرب و سوابق آن و عوامل خودفروخته و خود باخته در برابر غرب در دوران قاجار و پهلوی و نیز در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا رسوایی آن و فرار عوامل آشکار به غرب و ادامه مخفیانه و نفوذی آن توسط عوامل ناشناخته غرب و آسیبها و زیانهای این تفکر و فریب و دروغ ها، جزوات آگاهیبخشی تدوین و ارائه شود. نوگرایی اسلامی و نوآوری های انقلاب اسلامی و امام خمینی و امام خامنهای و بیدارگران اقالیم توحید مانند مطهری، بهشتی، باهنر و... شرح داده شود که یکی از مهمترین این نوگرایی و نوباوری در انتخاب انقلاب اسلامی و رد و طرد فرهنگ ارتجاعی و کهنه در حد دو قرن گذشته غربی میباشد. این نکته قابل توجه است که استعمار فرهنگی غرب واژه های لاتین را تکرار میکند و از ترجمه آنها و به کاربری به زبان ملی از جمله فارسی هراس دارد. غربزده ها هم همین واژه های غربی را به کار میبرند. آنها دموکراسی و دموکراتیک، بجای آزادی یا حکومت آزاد یا حکومت مردم، مدرنیسم و مدرنیته را بجای نوگرایی و تحول خواهی، لیبرالیسم را بجای آزاد گرایی، ایدئولوژی بجای عقیده به کار می برند زیرا می خواهند این واژه ها با همان مفاهیم استعماری غربی در بین افکار و جوامع مطرح و جا بیفتند. مارکسیسم استعمارگر و سلطه خواه هم همین واژه پردازی با مفاهیم مارکسیستی و ترویج و آموزش آنها را پیگیری کرد. واژه دموکراتیک، واژه هایی مثل پرولتاریا (کارگر صنعتی)، بورژوا (سرمایه داری صنعتی) و (حکومت و نظام به سبک کمونیستی) کسی که به جای کار از درآمد سرمایه خود زندگی می کند مانند ثروتمندان وربا خواران و بانکدارها و سهامداران بزرگ شرکت ها و قطب های سرمایه داری. خرده بورژوا -(کسبه و پیشهوران). امپریالیسم- رأس قدرت دنیای سرمایهداری که حکومت آمریکا را حامی اصلی و چماقدار آن میدانند. فئودال (ملاکی با ویژگیهای مالکان و اربابان دنیای غرب که کارگران کشاورزی و کارکنان در زمین ها و املاک آنها برده به شمار می آمدند و ارباب هر جنایت و تجاوزی به آنها روا می داشت و اختیار داشت و لو آنها را میکشت و این افراد همراه با ملک خرید و فروش می شدند. یعنی فئودال مارکسیسم غیر از ارباب و خان، و ملاکان ایرانی و مشرق زمین بود که ظلم و زور آنها و روابط بین ارباب و رعایا با فئودال های مغرب کاملاً متفاوت بود. به عبارت دیگر ارباب و ملاک ایرانی و مشرق زمین را نمی توان با مفهوم فئودالی در مارکسیسم و غرب تعریف نمود. شرف (رعیت برده وار در املاک و زمینهای کشاورزی غرب و فئودالیسم که با تعریف کشاورز و رعایای کشورهای اسلامی به ویژه ایران هیچ انطباقی نداشت. بنابراین در جهاد تبیینی نسبت به مارکسیسم از هر نوع آن لنینی، استالینی، گورباچفی، مائوئیسمی، کاستروئیسم، کره ای، کامبوجی و خمرهای سرخ، ویتنامی و کمونیسم اروپایی باید به مفاهیم واژه ها در مکتب مارکسیسم و مغایرت آن با مفاهیم ملی در کشورها از جمله ایران توجه داشت.