کلی ازش خون رفته بود، داشت جون می داد. فقط گفت: «نوکرتم». بچه ها ساکشو گشتند یک دفترچه خاطرات بود که روی آن با خط خوش نوشته بود: تقدیم به همسر عزیزم.
سید پیمان عبدمنافی- کلی ازش خون رفته بود، داشت جون می داد. فقط گفت: «نوکرتم». بچه ها ساکشو گشتند یک دفترچه خاطرات بود که روی آن با خط خوش نوشته بود: تقدیم به همسر عزیزم.
اومدند دفترچه را توی ساک بزارند که از وسطش یک پاکت نامه افتاد زمین. پاکت سنگین بود بازکردند یک حلقه بود و یک نامه. توی نامه خطاب به همسرش فقط نوشته بود: «نوکرت تو بهشت منتظرته.»
او اولین شهید کاروان ما یوسف قاسمی بود.
اومدند دفترچه را توی ساک بزارند که از وسطش یک پاکت نامه افتاد زمین. پاکت سنگین بود بازکردند یک حلقه بود و یک نامه. توی نامه خطاب به همسرش فقط نوشته بود: «نوکرت تو بهشت منتظرته.»
او اولین شهید کاروان ما یوسف قاسمی بود.