نگاه

نوکرت منتظرته

کلی ازش خون رفته بود، داشت جون می داد. فقط گفت: «نوکرتم». بچه ها ساکشو گشتند یک دفترچه خاطرات بود که روی آن با خط خوش نوشته بود: تقدیم به همسر عزیزم.
سید پیمان عبدمنافی- کلی ازش خون رفته بود، داشت جون می داد. فقط گفت: «نوکرتم». بچه ها ساکشو گشتند یک دفترچه خاطرات بود که روی آن با خط خوش نوشته بود: تقدیم به همسر عزیزم.
اومدند دفترچه را توی ساک بزارند که از وسطش یک پاکت نامه افتاد زمین. پاکت سنگین بود بازکردند یک حلقه بود و یک نامه. توی نامه خطاب به همسرش فقط نوشته بود: «نوکرت تو بهشت منتظرته.»
او اولین شهید کاروان ما یوسف قاسمی بود.

https://shoma-weekly.ir/XVwAZr