زنان

نقش و جایگاه زنان در عرفان‌های کاذب

به تدریج در عرفانهای نوظهور و جنبشهای نوپدید دینی با رویکردی فمینیستی، در ظاهر سعی کردند نقش و جایگاه اجتماعی زنان را از جنس فرومایگی و گناهکار بالفطره بودن، به رتبه رهبری و حتی کشیشی ارتقا دهند، اما در واقع زن از جایگاه ابزاری خود نه تنها ارتقا نیافت، بلکه با مشاهده پیامدهای این جنبشها، زنان بحران دیده این بار علاوه بر تنزل منزلت اجتماعی، دچار بحرانهای شدید روحی، روانی، اخلاقی و اعتقادی نیز میگردند.
گفتگو نفیسه زارعی- موضوع عرفانهای نوظهور و کاذب یکی از مسائلی است که امروز اگرچه نمیتوان آن را دغدغهای اساسی خواند اما معضلی است که بسیاری از صاحبنظران از آن به برنامههای فلجکننده تعبیر میکنند، با بررسی فرقههایی که دچار فروپاشی شدهاند میتوان به زنانگی در عرفانهای نوظهور پیبرد، چرایی گرایش زنان به این عرفانها و آسیبهایش موضوعی است که ما را به سراغ سیده زهرا صفوی کارشناس فرق و ادیان و استاد حوزه و دانشگاه برد و با او به گفتگو نشستیم:

نگاه به زن در عرفانهای نوظهور چگونه است و تفاوت آن با دیدگاه اسلامی در چیست؟

در تعالیم معنوی اسلامی در حرکت کمالی انسان نگاه جنسیتی لحاظ نشده و عموم خطابهای قرآنی دلالت بر عدم تفکیک زن و مرد دارد، البته میتوان گفت خداوند متعال در وجود زنان زمینههای رشد معنوی بیشتری نسبت به مردان قرار داده است، اما با نیمنگاهی به جایگاه زنان در مکاتب غربی و ادیان کهن، زنان از ایفای نقشی فعال در ادیان برخوردار نبودند و حتی گاهی اوقات از ورود به عبادتگاهها منع میشدند و تنها به عنوان راهبهای که چراغ عبادتگاه روشن نگاه دارند و جاروکنند، ایفای نقش میکردند. اما بهتدریج در عرفانهای نوظهور و جنبشهای نوپدید دینی با رویکردی فمینیستی، در ظاهر سعی کردند نقش و جایگاه اجتماعی زنان را از جنس فرومایگی و گناهکار بالفطره بودن، به رتبه رهبری و حتی کشیشی ارتقا دهند، اما در واقع زن از جایگاه ابزاری خود نه تنها ارتقا نیافت، بلکه با مشاهده پیامدهای این جنبشها، زنان بحران دیده این بار علاوه بر تنزل منزلت اجتماعی، دچار بحرانهای شدید روحی، روانی، اخلاقی و اعتقادی نیز میگردند.

مهمترین موقعیتی که زنان میتوانند در این فرقهها پیدا کنند، چیست؟

یکی از علل گرایش زنان به جنبشها، یافتن موقعیت اجتماعی جدید در این فرقهها است. در جریان فرقهای مثل اشو در هندوستان، اکثر مبلغان و حلقه اولیه وی را، زنان تشکیل میدهند. وی با اینکه تربیت شده در نظام کاستی هند است و نگاه بسیار تحقیرانهای نسبت به زنان در متون هندو و بودایی وجود دارد، اما با این حال او برای پیشبرد اهداف خودش نقش رهبری را در عصر جدید به زنان میدهد و از مفاهیمی چون «انرژی زنانه» به عنوان ویژگی بارز معنویتهای نوپدید نام میبرد. اما اگر هم از آنها در حلقههای رهبری استفاده نشود کارکرد مبلغگونه برایشان درنظر گرفته میشود.

آیا این نقش تنها منحصر به فرقههای نوظهور خارجی است یا در عرفانهای کاذب داخلی و بومی نیز این مقوله دیده میشود؟

همانطور که اشاره کردید، معنویتهای بومی نیز به دنبال جنبشهای شرقی و غربی به همین راه میروند و نقش هدایتگری را بر عهده زنان میگذارند. برای نمونه در عرفان انحرافی کیهانی بیشتر اعضای حلقه اولیه و اصلی را زنان تشکیل میدادند. کسانی که در تدوین کتابها، برگزاری دوره‌‌ها و حتی در نظریهپردازی‌‌ها کار را برای سرکرده فرقه آسان کرده بودند و بیشتر پیروان این فرقه انحرافی را نیز زنان تشکیل میدهند.

علت این رویکرد چیست؟

در واقع جنبشهای معنوی نوپدید با رویکردی اصلاحگرایانه سعی کردهاند در واکنش به برخی از آموزههای ناکارآمد ادیان گذشته، چهرهای متفاوت ارائه دهند و نظام باوری جدیدی با عنوان الهیات فیمنییستی وارد کنند و این در آثار رهبران این جنبشها مشهود است. به طور مثال پائولوکوئیلو بدون هیچ مدرکی در تقابل با ادیان، میگوید که ادیان چهره مؤنث خداوند را که جز رحمت و عشق به زندگی انسانها و چیزها نیست پنهان میکنند، من این را نمیپسندم . از اینرو وی سعی دارد در جایجای آثار خود، حضور نیمه مادینه خدا را مطرح کند. در رویکرد جدید، به مفاهیم معنوی با نگاهی زنانه نگاه میشود و حتی بنیادیترین باورها مانند باور به خدا نیز از این قاعده مستثنا نیستند. نکته قابل توجه این است که این نوع رویکرد دیگر فقط اختصاص به شرق و مکاتبی همچون آیین کابالا و مکاتب کهن شرقی ندارد، بلکه درجوامع غربی و حتی در تفسیرهای جدید از آیین مسیحیت، خود را نشان میدهد.

به نظر شما به چه علت زنان به این فرقهها گرایش پیدا میکنند؟

اصولاً در عرفان لطافت روحی بسیار مطرح است. اولیاء خدا برای اینکه شاگردان خود را آماده کنند، ذکرهایی را به آنان آموزش میدهند تا باعث تلطیف روح آنها شود.

در زنان این لطافت در درجه بالایی است، در نتیجه باعث میشود تا زودتر در مسائل معنوی ارتقا یابند. از روی دیگر، این ویژگی در زنان باعث سقوط سهلتر آنها نیز می‌‌شود و باید به فکر تقویت نیروی خیر و حفظ این لطافت روحی باشند. موضوع دوم، به مسئولیتهای زنان باز میگردد، به هر حال فراغت زنان بیشتر از مردان است، پراکندگی مسئولیتهای مردان را، زنان ندارند. زنان در کارهای خانه ساعت کار و رفتن و آمد و غیره ندارند. بلکه با همه سنگینی کار، مدیریت آن در اختیار خودشان است و میتوانند فرصتهایی را برای خود باز کنند.

https://shoma-weekly.ir/uJ904Q