رسانهها علاوه بر کارکردهای اطلاعرسانی و تبادلگونه نقش الگوسازی هم دارند و میتوانند عناصر خود را به صورت خواسته یا بعضا ناخواسته تبدیل به الگویی برای مخاطبانشان کنند. همین عامل اهمیت الزام دست اندرکاران سینما[و سایر رسانهها] به پوشش و حجاب اسلامی به صورت جدی مطرح می شود.
اما در این بین عملکرد مجموعه مدیریتهای سینمایی کشور محل سوال است. پرداختن به این موضوع که آیا پس از گذشتبیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، سینما توانسته است الگوهای مناسبی را در این زمینه ارائه دهد و یااثری در راستای ترویج و تقویت موضوع حجاب تولید شده است؛ میتواند تا اندازه زیادی موقعیت این مسئله در سینما را مشخص کند.
متاسفانه پاسخ به این سوال مشخص است و ترویج این امراز موضوعاتی است که پیگیری آن از وظایف اصلی مسئولین این عرصه به شمار میرود. متاسفانه مدیریت مجموعههای سینمایی کشور اعم از دولتی و غیردولتی هیچگاه نتوانسته اقدامات درستی دراینباره انجام دهد. نبود نگاه پایبند به آرمانها و دغدغهها یکی از عوامل مهم این موضوع است.
متاسفانه مدیران بدون قوت و بعضا وابسته به جریانهای غیر یا ضد دینی در چند دهه اخیر توانسته اند خیل زیادی از خواستهها و نیازهای انقلابی را از رده خارج کنند. بدیهی است موضوع با اهمیت حجاب و عفاف هم از این حوزه خارج نباشد.
برگزاری جشنوارههایی که اصالتا قرار بودبه موضوعات مورد توجه و اهمیت انقلاب بپردازند، ولی در عمل هیچ کاری نمیکنند؛ توانسته در کمرنگ کردن این موضوع با اهمیت اثرگذار باشند. از بین جشنوارههای متنوع، جشنواره بینالمللی فیلم فجر از پیشتازان این عرصه است. متاسفانه در۳ سال گذشته مدیریت سینمای کشور جشنوارههای سینمایی[علاوه بر فیلم فجر] را بدل به پاتوقی برای حضور مانکنها و جولاندادن آنها کرده است. جشنواره فجر هم علاوه بر فیلمهایش، برنامههای جانبیاش مثل فرشهای قرمز، افتتاحیه و اختتامیه و کنفرانسهای خبریاش به طور جهتداری در راستای تخریب و یا تحقیر موضوع حجاب برگزار میشود. از این جمله میتوان به سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر اشاره کرد که آنقدر شورش در آمد کهصدای رسانههای همسو با دولت یازدهم هم درآمد!
از طرف دیگر حضور کارگردانهایی که تمایل به جذب جاذبههای جشنوارههای خارجی دارند، گروه دیگری هستند که در بیتفاوتی به این رکن موثر اند. این دسته از کارگردانها با طمع به جشنواره های خارجی و گرفتن خرس و نخلها فیلم میسازند. بدیهی است که جشنوارههای خارجی نه تنها تمایلی برای توجه به موضوع حجاب ندارند بلکه سعی در حذف، تحقیر و یا حتی تخریب این موضوع هم دارند. متأسفانه شاهد هستیم که در غالب آثار سینمایی حجاب(به خصوص داشتن چادر و پوشش) به عنوان نماد طبقه فقیر، بیسواد، بیفرهنگ یا مُسن جامعه، استفاده میشود. در مقابل این نماد هر چه شخصیتها با سوادتر، اثرگذارتر، مهربانتر و خوبتر است بیحجابتر اند.
فیلمهای «ورود آقایان ممنوع»، «هیس! دخترها فریاد نمیزنند»، «ابد و یک روز» و... را میتوان از این دست از فیلمها دانست.
گروه دیگراز آثار، آثاری است که با دستهبندی فیلمهای طنز تولید و اکران میشود در این دستهبندی اصالتا موضوع حجاب هیچ جایگاهی ندارد و اولویت با تخریب این موضوع است؛ نمونه بارزی از عدم رعایت حجابیا تخریب چهره حجاب را میتوان در فیلمهای کمدی و تجاری دید و البته فیلمهای اجتماعی هم در این میان بینصیب نبودهاند!
«پنجاه کیلو آلبالو»، «من سالوادور نیستم»، «بارکد»، «دراکولا»، «نهنگ عنبر»، «رخ دیوانه»، «عصر یخبندان»، «آتیش بازی» و ... همگی آثاری هستند که به صراحت موضوع حجاب را با بهانههایی تخریب و لگدمال کردهاند.
الحمدلله دستگاههای ناظر بر عملکرد سازمانسینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم گویا در خوابی عمیق فرو رفتهاند و نمیخواهند تدبیری برای وضعیت وخیم حجاب در سینما داشته باشند.
امروز اگر به سر در سینماها و تبلیغات فیلمها نیمنگاهی بیندازیم، علی رغم هشدارهای مکرر رهبری به راحتی متوجه میشویم که نشانی از آرمانهای انقلاب و اسلام در آن دیده نمیشود و چهرههای بزک کرده و پرجاذبه بازیگران[بهخصوص زنان] در آنها صرفا به عنوان ابزاری برای جذب مخاطب حضور دارند!
با این مقدمه که توجه به این موضوع و اقدامات اثرگذار در این حوزه تنها به کمک یک رسانه و با چند وزارت خانه محقق نمیشود؛ اما لازم است مجموعههای اثرگذار اینچنینی اقدامات خود در مسیر مشکل را به درستی انجام دهند.
پی نوشت:
(1)بدیهی است نمیتوان نقش این موضوع را در دورههای پیش از پیروز انقلاب اسلامی نادیده گرفت، اما از آنجایی که موضوع اصلی در این یادداشت پرداخت به جنبه خاصی از این موضوع مورد نظر است، مطلع بحث از پیروزی انقلاب اسلامی در نظر گرفته شده است.