جلال الدین فارسی- در مدت اقامت آیت الله میلانی در تهران، در میان افراد مختلفی که به خدمت ایشان شرفیاب یشدند شهید سپهبد قرنی که سرتیپ بازنشستهای بود شرفیاب میشود. قبلابه اتهام تدارک کودتا دستگیر شده و چون جرمش به اثبات نرسیده بود او را از معاونت اداره دوم ارتش برکنار و بازنشسته کرده بودند. با مشاهده شرایط سیاسی مساعد برای اقدام علیه شاه، ضمن تماس با مرحوم میلانی از امکان موفقیت در براندازی رژیم با ایشان صحبتی میکند. ضمنا یادآورد میشود در جریان این کار عده زیادی کشته خواهند شد و از وجه شرعی چنین اقدامی که توام با استقبال از شهادت یا کشته شدن عدهای خواهد بود استفسار مینماید. آقای میلانی میفرمایند: "اگر با موفقیت توام باشد اشکالی ندارد." برای اینکه تماس آن شخصیت نظامی - با سابقه کودتایش - با این مرجع ضدرژیم پنهان بماند واسطهای میان خود قرار میدهند. این واسطه، مرتضی جزایری، از خویشاوندان نزدیک مرحوم میلانی است... قرنی و دو نفر از دستیارانش دستگیر شدند چون نمیتوانستند او را مثل دیگران شکنجه کنند او را بیخوابی میدادند که شکنجهای طاقت فرساست. با وجود این، شهید قرنی چیز قابل توجهی نمیگوید. در مورد آقای میلانی فقط میگوید: «به ایشان عرض کردم کاری که شما آقایان مراجع به آن دست زدهاید و به واقعه ۱۵ خرداد کشیده ممکن است به حوادث خونین دیگری بینجامد و عدهای کشته شوند. آیا هیچ فکر عاقبت کار را کردهاید؟ ایشان فرمودند اگر موفق بشویم اشکالی ندارد.» ساواک که عهده دار تحقیق در پرونده است نمیتواند به صحت و سقم اظهارات شهید قرنی پی ببرد: مگر اینکه از آقای میلانی هم تحقیق کرده آن دو اظهارات را با هم بسنجد تا اگر مطابقت داشتند بدانند اظهارات شهید قرنی درست است وگرنه تحت فشار یا حتی شکنجه حقیقت را کشف کنند. شهید قرنی و دو همکارش ممنوع الملاقات میشوند اما در آن ایام شهید دکتر باهنر، دوره محکومیت ۹ ماههای را در قزل قلعه میگذرانده است. قرنی در آنجا با ایشان تماس گرفته از ایشان میخواهد پس از آزادی، پیامی را در این زمینه به آیت الله میلانی برسانند که میزان اعتراف او چقدر بوده است. شهید باهنر، پیام و جزئیات امر را با بنده در میان گذاشت. بیدرنگ در نامهای برای مرحوم میلانی درج کردم و به کمک آقای حاج جواد مقصودی به مشهد و خدمت ایشان فرستادم. مرحوم میلانی، تا این زمان در برابر اصرار رئیس ساواک که میخواست درباره رابطهشان با قرنی از ایشان سوال و نوعی بازجویی کند مقاومت کرده و با مماطله میگذراندند. بعضی از آگاهان سیاسی مشهد که نظر مشورتی به ایشان میدادند بر مقاومت و جواب رد، اصرار میورزیدند. با وصول نامه بنده، مرحوم میلانی موافقتشان را برای جوابگویی به رئیس ساواک اطلاع دادند. پاکروان به بهانه زیارت به مشهد و خانه ایشان رفت و موضوع را مطرح ساخت. ایشان با همان سادگی ظاهری و صفایی که داشتند عین پاسخهایی را که شهید قرنی در بازجویی کاملاسری خود داده بود اظهار نمودند. پاکروان خوشحال از موفقیت در انجام بازجویی از یک مرجع تقلید، به تهران بازگشت. ساواک به غلط تصور کرد قرنی حقیقت را گفته است. در نتیجه شهید قرنی و دو دستیارش کیفر سبکی دیدند و پرونده مرحوم آیت الله العظمی میلانی طوری بسته شد که دشمنان اسلام در ساواک و رژیم نمیخواستند. فقط ایشان ماند و طعنههای همان «آگاه سیاسی» مشهد که «آقا، با پذیرفتن پاکروان، خودش را سبک کرده است. بهتر بود که او را نمیپذیرفتند.»