نگاه

نقش مهره‌های بدلی در کودتا

در نهضت ملی شدن نفت، ابتدا ملی‌گراها با تشکیل جبهه ملی و گروه‌های روشنفکر مانند دکتر بقایی و حزب او و سایر جمع‌ها، با محوریت نهضت که آیت الله کاشانی بود اعلام همراهی کردند، ولی بتدریج راهشان را جدا کردند و سپس علیه آیت الله کاشانی بدترین حملات و تهمت‌ها را وارد آوردند و حتی تهمت انگلیسی بودن به این رهبر نهضت ضد انگلیسی زدند.

دکتر اسدالله بادامچیان- نهضت ملی شدن نفت، قیامی مذهبی و مردمی بود که از پایان دوران قاجاریه شروع شد. در دوران دیکتاتور رضاشاه، سرکوب گردید. پس از فراررضاخان به همت مراجع و روحانیت و مذهبیها دوباره فعال گردید. با رهبری آیتالله کاشانی به اوج رسید.

با همراه شدن ملیگراها و روشنفکران به پیشوایی دکتر محمد مصدق در 29 اسفند 1329 به پیروزی اولیه رسید. با نخست وزیری دکتر مصدق در مردم ایجاد امیدواری کرد. با استعفای مصدق در 25 تیر 1332 بدون مشورت با آیتالله کاشانی و روی کار آمدن قوامالسلطنه در معرض نابودی قرار گرفت. با قیام سی ام تیر1331 با حکم تاریخی آیت الله کاشانی و جانبازی و حضور ملت در صحنه، با قدرت به صحنه بازگشت.

با روش لیبرالی دکتر مصدق، و جدایی او از آیتالله کاشانی و مقابلهاش با فداییان اسلام و سلطهخواهی وی که تنها رهبر و پیشوای نهضت باشد و تفرقهاندازی عوامل پنهانی دربار و انگلستان و روزنامههای وابسته به شرکت نفت انگلیسی، این قدرت از دست رفت و در 28 مرداد 32 توسط کیم روزولت آمریکایی عوامل فراماسونی انگلیسی و به علت لیبرال بودن مصدق، این نهضت به پایان رسید و با تشکیل کنسرسیوم نفت (متشکل از آمریکا انگلیس و 12 کشور دیگر همدست آنها در غرب) به شکست نهایی انجامید.

این نهضت که 40 سال طول کشید سرشار از درسها و تجربههاست.

درس اول؛ اعتماد به توان ملتها

دورانی که بریتانیای استعمارگر کبیر ابرقدرت بود همدستی همه کشورهای غربی از جمله آمریکا با انگلستان و پیروزی غربیها در جنگ بینالملل دوم، توطئههای شوروی برای اشغال و تصرف ایران و حاکمیت دربار انگلیسی و شبکههای فراماسونری غربی و ناآگاهی عناصر سیاسی، ولی باز هنگامی که ملت اراده کرد نفت را ملی کند با رهبری روحانیت آگاه توانست پیروز شود و اگر عوامل شکست را چاره میکرد، این پیروزی استمرار مییافت. پس ملت میتواند ما میتوانیم.

درس دوم؛ وحدت رمز موفقیت

تا زمانی که همه با هم در نهضت ملی شدن نفت وحدت داشتند بر همه دشمنان خارجی و داخلی پیروز شدند و هنگامی که اختلافات از هر طرف که بود شروع شد یک گروه پست، با شبکه کودتایی مهره آمریکا و انگلیس را بر سر کار آورد، نهضت متوقف شد و همه آنها که اختلاف کردند آسیب شدید دیدند.

درس سوم؛ محوریت روحانیت

تا هنگامی که آیتالله کاشانی محوریت نهضت را داشت و همه این محوریت را رعایت میکردند.

مشکلات به آسانی حل میشد و نهضت رو به پیشرفت بود و توطئه انگلیس و دربار و قوام در سی امتیر 1331 خنثی شد.

از زمانی که لیبرالها و ملی گراها تصور کردند خودشان میتوانند رهبری مردم را داشته باشند و مصدق را پیشوای ملت نامیدند و او بجای کار با محوریت روحانیت، خود را « مستظهربه پشتیبانی ملت» دانست، همه چیز از هم فرو پاشید و شاه و زاهدی بر سر کار آمدند.

درس چهارم؛ تجربهآموزی خطوط و جناحهای التقاطی و انحرافی

در چند نهضت قرن معاصر در ایران مانند نهضت مشروطه، نهضت جنگل، نهضت ملی شدن نفت، خطوط لیبرالی، روشنفکری، ملیگرایی، و خطوط التقاطی و انحرافی، و گروههای چپ در آغاز با نهضت و محور نهضت که روحانیت بوده است همراهی کردهاند و عدهای هم تا پایان روابط خود را با روحانیت حفظ کردهاند ولی اکثر انها به علت تفکر و بینش روشنفکری چه چپزده و چه غربزده، پس از مدتی راهشان را از روحانیت جدا کرده و در اغلب موارد روحانیت را مورد تهاجم قرار دادهاند و در نتیجه جدایی از روحانیت، پشتوانه قوی دینی و مردمی را از دست داده و باعث شکست نهضت شدهاند.

در نهضت ملی شدن نفت، ابتدا ملیگراها با تشکیل جبهه ملی و گروههای روشنفکر مانند دکتر بقایی و حزب او و سایر جمعها، با محوریت نهضت که آیت الله کاشانی بود اعلام همراهی کردند، ولی بتدریج راهشان را جدا کردند و سپس علیه آیت الله کاشانی بدترین حملات و تهمتها را وارد آوردند و حتی تهمت انگلیسی بودن به این رهبر نهضت ضد انگلیسی زدند.

در نتیجه در کودتای 28 مرداد 32، آیتالله کاشانی و توده متدین که در سیام تیر 1331 شاه و قوام و انگلستان را در هم شکسته بودند، نتوانستند کاری کنند و دکتر مصدق نتوانست مردم را به صحنه بیاورد و کودتا به آسانی حکومت را بدست گرفت.

در انقلاب اسلامی ایران، همین خطوط خواستند همان برنامه را اجرا کنند لکن به علت اصل ولایت فقیه و تجربه ملت، نتوانستند و اکنون هم با همه ترفندهای استکباری و طرحهای داخلی عوامل آگاه و ناآگاه غرب، برنامههای آنان به ثمر نمیرسد. البته اگر از این خطوط کسانی علاقمند به کشور ایران و استقلال آن هستند باید از این تجربه تاریخی درس بیاموزند و خلاف روحانیت نروند.

درس پنجم؛ زیان اعتماد به آمریکا و غرب

دکتر مصدق به آمریکا اعتماد کرد و تصور داشت که آمریکا از او در برابر انگلستان بخاطر حفظ ایران از کمونیسم حمایت خواهد کرد و غفلت کرد که آمریکا و غرب و هر سلطهگری در پی منافع خودش، با دیگران سازش میکند و چرچیل پس از روی کار آمدن آیزنهاور و رئیس جمهور آمریکا، با آمریکاییها سازش کرد و با هم کودتا کردند و سفیر آمریکا در ایران غروب روز 27 مرداد 32 به دکتر مصدق اطلاع داد که دیگر از آمریکا انتظار کمکی نداشته باشد و مصدق مات شد.

این تجربه مهمی است که در روزگار اخیر هم جواب داده است مانند اعتماد قذافی به آمریکا و اعتماد مرسی به غرب، و موارد دیگر.

اتکاء به ملت در هر کشور مهمترین عامل ثبات است پیش از همه در ایران

درس ششم؛ زیان اعتماد به مهرهها و چهرههای مشکوک

مصدق به عناصری که سوابق نامطلوبی داشتند یا معروف بودکه با انگلستان رابطه دارند یا عناصری که با دربار سازش میکردند، مسئولیت داد و سعی کرد آنها را در جمع طرفداران خود نگه دارد.

این سیاست غلط موجب شد طرفدارانش ناراضی شدند، این افراد در بزنگاهها مثل کودتای 28 مرداد کاملا به نفع شاه و دربار عمل کردند، در حالی که اگر به عناصر مطمئن تکیه میکرد اینطور شکست نمیخورد. مرحوم شهید دکتر آیت، بارها هشدار میداد که استعمار در هر کشوری مهرههای اصلی و بدلی دارد و باید بیش از هر چیز مراقب مهرههای بدلی مثل شاهپور بختیار بود.

درس ماقبل آخر

با بصیرت و حفظ محوریت روحانیت، در سایهسار ولایت، با وحدت و همدلی، کشور و نظام و انقلاب را به پیشرفت و اوج اعتلاء برسانیم.

و ...

https://shoma-weekly.ir/vyFEim