ادب و هنر

نقش مغفول هنر در مدارس

منظور از تدریس نقاشی، موسیقی، خط و مجسمه سازی و با هر یک از آثار هنری در سطح کلاس و مدرسه نه به معنی آن است که ما مدعی هستیم که مجسمه سازی، نقاش یا موسیقی دان تربیت کنیم بلکه هدف از تعالیم هنری در این سطح آنست که روح شاگرد را تلطیف کرده اطفال و دانش آموزان را در مقابل هنر وآثار هنری حساس کنیم و دانش آموزان برای درک آثار و ارزشهای هنری آمادگی کافی پیدا کنند از مظاهر حیات و زیبایی های طبیعت لذت ببرند.
عالم هستی و خلقت سرشار از جلوههای هنری است و انسان هم براساس ذات انسانی و فطری خود به آن تمایل دارد. چون در ماهیت وجودی خود شوق و ذوق، کنجکاوی، ابداع، ابتکار و خلاقیت دارد که از آمیزش آنها صاحب انواع مختلف و متنوعی از جلوههای هنر میشود و با افزایش مهارت، ممارست و تمرین و کمال خود، آنها را کاملتر و متنوعتر میکند و در این راستا ذهن خلاق و استعدادهای هنری در کودکان، از همان کودکی نیازمند برنامهریزی صحیح و بستر مناسب در مدرسه است تا پرورش یابد و به شکوفایی برسد.یک معلم مدرسه در این خصوص میگوید: بهطور کلی وظیفه معلمان مدارس از همان دوره ابتدایی، تدریس سرفصلها و مواردی است که در برنامه درسی گنجانده شده است و این کار هم مستلزم آگاهی معلمان از چگونگی فرآیند یادگیری کودکان در زمینههای مختلف درسی و علاقه به کار است. اما از طرفی اغلب معلمان ابتدایی، آگاهی چندانی از هنر و درس آن و مواردی چون طراحی و ساخت ندارند زیرا آنها هنگام گذراندن دورههای دانشسرا یا تربیت معلم، تنها به فراگیری دروسی که برای دوره تحصیلی یا رشته مربوط به آنان معین شده میپردازند.وی میافزاید: معلم ابتدایی در مقوله هنر، به ویژه هنگامی که رشته تحصیلی او هم نیست، مهارت و آشنایی کافی ندارد مگر این که خود، دارای استعدادی هنری یا هنرمند باشد و در رشته خاصی از هنر، فعالیت کند. این درحالی است که از زمانی که خود ما هم به عنوان شاگرد کلاس اول ابتدایی به مدرسه رفتیم و دوران ابتدایی را پشت سر گذاشتیم، نه معلم هنر در مدرسه داشتیم و نه توجه چندانی به درس هنر - ساعت نقاشی و کاردستی - می شد در صورتی که نقاشی یکی از کارهای مورد علاقه بچههاست. با ارائه یک نقاشی مدل و کلیشهای در ساعت هنر به دانشآموزان چگونه میتوان استعداد آنها را شکوفا کرد و خلاقیتهای هنری آنان را پرورش داد؟
هنر چیست؟ همان است که شنیده اید، هنر برتر از گوهر آمد پدید. هنرمند کیست؟ کودک من و شما که با خطوطی در هم و رنگهای آمیخته دنیای زیبایی را برای خود می سازد و در عالم خیال آنچه را که میپندارد بر روی صفحه میآورد، با چند قطعه مقوا، پوست پرتقال، تکههای آجر، قطعات چوب و یا مقداری گل را به صورتی در آورده خندان و شاداب به شما روی میآورد و میگوید، «بابا- مامان، ببین خانه ساختم» و یا خطوطی را در هم و بر هم بر روی کاغذ میکشد و یا رنگهایی را در هم میریزد و میگوید این عکس بابا است. این عکس و آن خانه کودک ساخته از نظر من و شمای بزرگسال به همه چیز میماند الا به عکس بابا یا به خانه اما از نظر آن کودک چطور... نقطه عطف همینجاست. ثقل مطلب در این است که آیا این خطوط در هم و برهم و آن تکههای آجر دور هم ریخته واقعیت شکل وتصویری را دارد و یا حقیقت مکان و محلی را.  در مدارس پیشرفته و در تعلیم و تربیت صحیح بازی با گل، خمیر، رنگ و هر چه که به نحوی بتواند حواس کودک را تربیت کرده و ذهن او را روشن کند و دنیای خیال او را مجسم نماید جایی بس ارزنده دارد.
مادر غافل از گل بازی بچه جلوگیری می کند و پدر ناآگاه فریاد می زند بس کن. دیگر این خطوط روی دیوار نکش. اما اگر آن مادر و آن پدر بخواهند رسالت خود را خوب انجام دهند باید مادر از شستن لباس خسته نشود، چه خوب است لباسهای مخصوص برای گل بازی کودک درنظر گرفته شود. به عنوان مثال از همه آثار هنری  همه آنهائیکه در زیر کلمه هنر خلاصه میشوند اگر فقط نقاشی را در نظر بگیریم کودک در این زمینه این سیر تکاملی را میپیماید. اول مرحله خط خطی کردن که میان یک تا چهار سالگی قرار دارد و این خطوط که بدست کودک نقش میگیرند، گاهی مبین وسایل و مواردی است که در ذهن کودک مجسم است و زمانی بازگو کننده افکار و پندارهایش، من و شما این خطوط در هم را میبینیم و میگذریم، اگر دقت کنیم خواهیم دید که همین خطوط کم کم شکل گرفته دوره دومی را بنیان میگذارند که آن مرحله طراحی کودک است. در این دوره اغلب کودک اشکالی را آن طور که از اجسام مانوس و در ذهن خود مجسم دارد رسم میکند. مثلاً شکلی از یک کیف کشیده داخل کیف هم دیده میشود و اگر تصویری از یک قوطی رسم کرد داخل قوطی هر چه باشد نمایان است و نیز گاهی طرحی از جسم را طوری نشان میدهد که از نظر من و شما با واقعیت فاصله دراد. این دوره طراحی کودک است و طرح او آن است که در ذهن خود مجسم کرده نه واقعیت جسم در خارج.
به طور کلی اشتیاق و علاقه کودک به نقاشی و هنر یک پدیده رشدی است. این مرحله تا سن هشت سالگی ادامه داشته در این مقطع از سن کم کم کودک از سطح تصاویر آن پا را فراتر گذاشته میخواهد بعد سوم را هم نشان دهد و در این مرحله است که کودک میکوشد تا نقاشی های او کم کم با طبیعت تطابق پیدا کند و این مرحله ای است که کودک با استنباطی که از اشیاء دارد و مقایسه آن ها با تصاویری که کشیده است او را از کار دلسرد کرده و حتی گاهی مایوس می کند وبه قول یکی از علمای تعلیم و تربیت علاقه کودک به نقاشی با سن او نسبت معکوس پیدا می کند و در سنین دوازده سالگی علاقه مند به کپی کردن میگردد. این مقطع درست مصادف با مدارس راهنمایی تحصیلی است و این جاست که معلم هنر نقش ارزنده خود را آشکار می سازد و کودک را هدایت کرده از بی تفاوتی و یاس نجات یابد و یا بسوی دیگری از هنر رهنمون گردد. منظور از تدریس نقاشی، موسیقی،  خط و مجسمه سازی و با هر یک از آثار هنری در سطح کلاس و مدرسه نه به معنی آن است که ما مدعی هستیم که مجسمه سازی، نقاش یا موسیقی دان تربیت کنیم بلکه هدف از تعالیم هنری در این سطح آنست که روح شاگرد را تلطیف کرده اطفال و دانش آموزان را در مقابل هنر وآثار هنری حساس کنیم و دانش آموزان برای درک آثار و ارزشهای هنری آمادگی کافی پیدا کنند از مظاهر حیات و زیبایی های طبیعت لذت ببرند.

https://shoma-weekly.ir/kzWttV