موتلفهایها دیدهبانانی بودهاند که با تربیت دینی و انقلابی ناشی از حقیقت زلال فقاهت و مرجعیت و رهبری حضرت امام، بطور طبیعی در وسط میدان حضور داشته و تب و تاب حساسیتها را به جامعه منتقل میکردند.
نصر عزیزی - خط امام گفتمان غالبی بود که در اوایل انقلاب بین سیاسیون فعال و وفادار به امام راحل و انقلابیون با سابقه مبارزاتی مطرح بود. این اصطلاح که فراتر از یک مفهوم ساده مورد توجه بوده، در واقع به عنوان نظریه مبنایی انقلاب اسلامی، باید کلید ارکان و نهادهای قانونی و ساختاری حکومت بر اساس آن شکل میگرفتند. از طرفی بدون مسامحه و درنگ همه گفتمانهای شرق و غرب عالم که ریشه در ایدئولوژی الحادی داشتهاند، به مصاف این خط آمدند تا به هر طریقی بتوانند تداوم پیروزی را در نطفه خفه کنند.
در این رابطه موتلفهایها دیدهبانانی بودهاند که با تربیت دینی و انقلابی ناشی از حقیقت زلال فقاهت و مرجعیت و رهبری حضرت امام، بطور طبیعی در وسط میدان حضور داشته و تب و تاب حساسیتها را به جامعه منتقل میکردند. هر چند که بخش زیادی از نیروی موتلفه اسلامی در حزب جمهوری اسلامی متمرکز شده بود، ولی کلیه اعضای فعال و پرشور آنها در صحنههای مختلف به کار دیدهبانی، رصد اطلاعاتی، تجزیه و تحلیل، عملیات و خنثیسازی توطئهها مشغول بودهاند. اگر لقب معادل یک جمعیت بزرگ را به شخصیت ایثارگر و مجاهدی چون شهید لاجوردی بدهند، تعبیر درستی خواهد بود زیر چنین شخصیتهایی به چند دلیل از چنین ویژگیها و حساسیتهایی برخوردار بودهاند:
دلیل اول اینکه موتلفهای با عمق و ابعاد محتوایی خط امام آگاهی داشتهاند و اینطور نبود که با احساسات، همراه با سایر افراد و یا جریانات با این گفتمان آشنا شده باشند.
دلیل دوم اینکه موتلفهایها برای ایجاد خط امام در دهه چهل و پنجاه مبارزه نمودهاند و با اعتقاد راسخ و هدف در مسیر مبارزه قدم گذاشته بودند.
دلیل سوم اینکه موتلفهایها اطلاعات و آگاهی خویش را نسبت به ابعاد خط امام قبل از پیروزی انقلاب بدست آورده بودند. زیرا برخی با موج پیروزی سال 57 و با اوج راهپیماییها با امام راحل آشنا شده بودند و بعضی بعد از پیروزی و کسانی هم در کوران مبارزه با جریانات انحرافی و ضد انقلاب که ستیز و ضدیت خویش را با مسیر انقلاب نشان داده بودند، با واژه خط امام آشنا شدهاند.
دلیل چهارم نیز واقعیت ملموسی بود که به هر حال در هر دوران و شرایطی عدهای خواهند بود که برای نان و نوا و یا دستیابی به پستها و موقعیتها، کاسههای داغتر از آش میشوند و چنین گروهی بخصوص در دهه 60 و در آن برهه که جنگ مسأله اصلی کشور بوده و همه نگاهها به آن طرف بود، داعیهداران خط امام شدهاند. اگر از تاریخ معاصر غفلت شود و تاریخ نگاری صحیحی صورت نگیرد، باید گفت که در همین زمان که امام راحل در قید حیات بودهاند و یاران وفادار اصلی خویش را که موتلفهایها بخش اصلی آن بودهاند، را به صبر و تحمل توصیه مینمودند، کسانی و جریاناتی بودهاند که امثال مجاهد جان بر کف انقلاب اسلامی یعنی آقای حبیب الله عسگراولادی را که قریب سیزده سال از عمر شریفشان را همراه سایر یاران در زندانهای رژیم شاه گذراندهاند، با لطایف الحیل مخالف خط امام جلوه می دادند و خود داعیهدار خط امام شده بودند و چون نسل سوم و چهارم انقلاب به مقتضای شرایط سنی حضور موثر نداشتهاند و شناختی از وضعیت حال و دیروز آنها ندارند، باید گفت اینها تازه از راه رسیدههایی بودند که بنا داشتند یاران اصلی انقلاب را کنار بزنند و خود سکاندار امور بشوند که نتیجه آن را در سالهای آخر دهه 90 در جریان فتنه و سردمداران آن مشاهده میکنیم. خط امام ابعاد وسیع و مختلفی دارد. اگرچه به دلیل شرایط زمانی در دهه شصت ابعاد وسیع فرهنگی، عرفانی، شخصیتی خط امام ناشناخته بوده و گوشه ای از ابعاد سیاسی و یا اقتصادی آن آشکار شده بود، در بعد اقتصادی جریانی با نحله فکری کمونیست زدگی و رویکرد نفاق سعی داشتهاند، علیرغم اینکه امام راحل به استناد صحیفه مبارک نور بارها از دخالت دادن مردم در امور اقتصادی و تجاری و بازرگانی سخن گفتهاند، ولی کلیه جهتگیریهای دولت موسوی و بعضی از نمایندگان مجلس و سایرین بر خلاف مشی امام و با بهانه شرایط جنگی به سمت و سوی ادا درآوردن سوسیالیستها بود.
در این دوران جریان موتلفه با هماهنگ نمودن دیگر جهتگیریها و بصورت متشکل در میدان مبارزه با این خط انحرافی محکم و پایدار ایستادهاند و از تهمتها و انگ زدنها و برچسبها نترسید و در دفاع از خط اصیل فقاهتی امام راحل به تلاشهای خویش ضمن ملاحظه مصالح نظام ادامه دادند. در همین سالها بود که اصطلاح رسالتیها در فضای سیاسی کشور پیچید و جالب بود که قطببندی سیاسی را به دو گروه رسالتیها و خط امامیها تقسیم نمودند و در جهتگیری تبلیغی رسالتیها یعنی مخالف خط امام و خط امامیها یعنی مخالف رسالتیها و منظور اصلیشان از رسالتیها جریان موتلفه و سایر مبارزان اصیل انقلاب بود. در ادامه این بحث به توضیح این رویداد پرداخته خواهد شد.
دلیل اول اینکه موتلفهای با عمق و ابعاد محتوایی خط امام آگاهی داشتهاند و اینطور نبود که با احساسات، همراه با سایر افراد و یا جریانات با این گفتمان آشنا شده باشند.
دلیل دوم اینکه موتلفهایها برای ایجاد خط امام در دهه چهل و پنجاه مبارزه نمودهاند و با اعتقاد راسخ و هدف در مسیر مبارزه قدم گذاشته بودند.
دلیل سوم اینکه موتلفهایها اطلاعات و آگاهی خویش را نسبت به ابعاد خط امام قبل از پیروزی انقلاب بدست آورده بودند. زیرا برخی با موج پیروزی سال 57 و با اوج راهپیماییها با امام راحل آشنا شده بودند و بعضی بعد از پیروزی و کسانی هم در کوران مبارزه با جریانات انحرافی و ضد انقلاب که ستیز و ضدیت خویش را با مسیر انقلاب نشان داده بودند، با واژه خط امام آشنا شدهاند.
دلیل چهارم نیز واقعیت ملموسی بود که به هر حال در هر دوران و شرایطی عدهای خواهند بود که برای نان و نوا و یا دستیابی به پستها و موقعیتها، کاسههای داغتر از آش میشوند و چنین گروهی بخصوص در دهه 60 و در آن برهه که جنگ مسأله اصلی کشور بوده و همه نگاهها به آن طرف بود، داعیهداران خط امام شدهاند. اگر از تاریخ معاصر غفلت شود و تاریخ نگاری صحیحی صورت نگیرد، باید گفت که در همین زمان که امام راحل در قید حیات بودهاند و یاران وفادار اصلی خویش را که موتلفهایها بخش اصلی آن بودهاند، را به صبر و تحمل توصیه مینمودند، کسانی و جریاناتی بودهاند که امثال مجاهد جان بر کف انقلاب اسلامی یعنی آقای حبیب الله عسگراولادی را که قریب سیزده سال از عمر شریفشان را همراه سایر یاران در زندانهای رژیم شاه گذراندهاند، با لطایف الحیل مخالف خط امام جلوه می دادند و خود داعیهدار خط امام شده بودند و چون نسل سوم و چهارم انقلاب به مقتضای شرایط سنی حضور موثر نداشتهاند و شناختی از وضعیت حال و دیروز آنها ندارند، باید گفت اینها تازه از راه رسیدههایی بودند که بنا داشتند یاران اصلی انقلاب را کنار بزنند و خود سکاندار امور بشوند که نتیجه آن را در سالهای آخر دهه 90 در جریان فتنه و سردمداران آن مشاهده میکنیم. خط امام ابعاد وسیع و مختلفی دارد. اگرچه به دلیل شرایط زمانی در دهه شصت ابعاد وسیع فرهنگی، عرفانی، شخصیتی خط امام ناشناخته بوده و گوشه ای از ابعاد سیاسی و یا اقتصادی آن آشکار شده بود، در بعد اقتصادی جریانی با نحله فکری کمونیست زدگی و رویکرد نفاق سعی داشتهاند، علیرغم اینکه امام راحل به استناد صحیفه مبارک نور بارها از دخالت دادن مردم در امور اقتصادی و تجاری و بازرگانی سخن گفتهاند، ولی کلیه جهتگیریهای دولت موسوی و بعضی از نمایندگان مجلس و سایرین بر خلاف مشی امام و با بهانه شرایط جنگی به سمت و سوی ادا درآوردن سوسیالیستها بود.
در این دوران جریان موتلفه با هماهنگ نمودن دیگر جهتگیریها و بصورت متشکل در میدان مبارزه با این خط انحرافی محکم و پایدار ایستادهاند و از تهمتها و انگ زدنها و برچسبها نترسید و در دفاع از خط اصیل فقاهتی امام راحل به تلاشهای خویش ضمن ملاحظه مصالح نظام ادامه دادند. در همین سالها بود که اصطلاح رسالتیها در فضای سیاسی کشور پیچید و جالب بود که قطببندی سیاسی را به دو گروه رسالتیها و خط امامیها تقسیم نمودند و در جهتگیری تبلیغی رسالتیها یعنی مخالف خط امام و خط امامیها یعنی مخالف رسالتیها و منظور اصلیشان از رسالتیها جریان موتلفه و سایر مبارزان اصیل انقلاب بود. در ادامه این بحث به توضیح این رویداد پرداخته خواهد شد.