نگاه

نقشه راه گذر از علوم التقاطی

اگر بخواهیم با بینش وحیانى علوم انسانى را بازتعریف کنیم و به تبع آن تکلیف برخى از ابهاماتى که دربارۀ سائر علوم بوجود آمده است برطرف کنیم، باید به چگونگی معرفى اسلام ناب، یعنى اسلام مبرا از التقاط، از انسان و اجتماع و تاریخ و هدایت و فلاح بازگردیم و متقابلا دستاوردهاى پس از دوران نوزایى را در تمام زمینه ها ، اعم از علوم انسانى و فنى مهندسى و پزشکى...، از صافى اسلام ناب بگذرانیم و بپذیریم. این است وضع مطلوب. اما مشکل در تعریف روندى است که باید بین وضع موجود خودمان و آن وضع مطلوب داشته باشیم، به گونه اى که هرچه سریعتر و کم خسارت تر باشد. پس به طور خلاصه به دو تکلیف مهم در فرآیند تحول علوم انسانى مى رسیم: الف) بازتعریف علوم با دیدگاه وحیانى اسلام ناب. ب) تدوین راه گذر از وضع التقاطى کنونى به وضع مطلوب.

سید مصطفی میرسلیم- براى ایجاد تحول در علوم انسانى باید به تعریف انسان برگردیم. در اسلام، شروع خلقت انسان از گل است ، اما آدم داراى ویژگیهاى هفتگانۀ مهمى است :

١- خلیفۀ خدا بودن بر روى زمین ٢- فراگیرى اسماء الهى ٣- مسجود تمام ملائک شدن ٤- به لعن و غضب الهى گرفتار شدن ابلیس به عنوان دشمن آدم ٥- برخوردارى از روح خدایى ٦- ارزش جهانى پیدا کردن جان فرد انسانى ٧- امانتدارى بار الهى.

این ویژگیها در بنى آدم یعنى انسانها بالقوه وجود دارد و متناسب با ظرفیت هر فرد و شاکلۀ او بالفعل مى شود؛ پس بسیار مهم است که از خردسالى استعدادها شناسایى و بر مبناى آن آموزشهاى لازم داده شود تا هرکس بتواند به بهترین و سریعترین وجه خود را شکوفا کند. این بینش وحیانى نسبت به انسان او را به خدا پیوند داده است: انسان در روى زمین یله و رها به خود واگذار نشده است: با استفاده از وحى مى تواند آموزش ببیند و هدایت شود و پس از هدایت گرفتار خوف و حزن نمى شود و مى تواند مسیر تعالى و تکامل را طى کند. این اتصال با وحى را که سرمنشأ هدایت و رستگارى انسان است، در غرب، از دوران نوزایى ، تحقیر و تکذیب و استهزاء کردند و باب اتصال عقل انسان به عقل کل را انکار کردند و عقل را منحصر به همان عقل اولیۀ انسان نمودند و تعریف جدیدى از انسان ارائه دادند: انسان بریده از وحى و به حال خود رها با اندیشه اى متکى بر عقلِ مستقل از وحى ؛ و با اصالت دادن به چنان انسانى ، به تعریفى از اخلاق و روان و جامعه و اقتصاد و سیاست و ادب و فرهنگ و هنر و فلسفۀ مجزا از وحى رسیدند؛ بدین ترتیب علوم انسانى جدیدى شکل گرفت و با رشد بى رگ و ریشۀ وحیانى، مفاهیم فراوانى را تولید و بر تاریخ بشریت تحمیل نمود و با لغو حدود و قیودى که مبنای وحیانى داشت ، هرگونه رفتارى را - پس از هرگونه اندیشه اى- مباح قلمداد نمود مگر آنچه با همان عقل اولیه و تجربۀ زندگى غیر دینى باید محترم شمرده مى شد تا زندگى اجتماعى ، که بشر ناگزیر از آن بود، بتواند شکل گیرد و دوام یابد. البته این بینش جدید محاسنى داشت که در ادامه موجب بى اعتنایى به معایب و نواقصش شد: بساط هر آنچه در اثر انحراف از وحى ،ولى کم و بیش به نام وحى و با انتساب دروغین به وحى ، به ذلت و ستم و جهل و خرافه منجر شده بود ، برچیده شد. البته معایب و نواقص عمدۀ آن را نیز فهرست وار مى توان برشمرد: از نظر فرهنگى فروریختن ارزشهاى معنوى و قدسى و رشد مادیگرایى و سپس پوچگرایى، از نظر اجتماعى سست شدن و تخریب مبانى خانواده و نضج گرفتن فردگرایى ، از نظر اخلاقى رواج مکتب منفعت گرایى، از نظر اقتصادى فراگیرى ارزشهاى بخش خصوصى لجام گسیخته و بازار آزاد و اصالت سود، از نظر علمى شیوع مدرک گرایى و عدم تعهد ، از نظر سیاسى عمومیت یافتن مردمسالارى غیر دینى با جدایى کامل سیاست از دین، از نظر مناسبات بین المللى گسترش جهانى سازى برمبناى معیارهاى استکبارى با عناوینى نظیر نظم نوین جهانى....

امروزه علوم انسانى و علوم پایه و علوم پزشکى و فنى- مهندسى و کشاورزى که در دانشگاه هاى دنیا تدریس مى شود، یا دربارۀ آن تحقیق صورت مى گیرد عمدهً متأثر از همان بینش غیر وحیانى است واگر هم آثارى از آموزه هاى وحیانى در آن مشاهده مى شود به عنوان بخشى از دستاورد تجربۀ بشرى و با حذف دنباله هاى وحیانى آن است.

اگر بخواهیم با بینش وحیانى علوم انسانى را بازتعریف کنیم و به تبع آن تکلیف برخى از ابهاماتى که دربارۀ سائر علوم بوجود آمده است برطرف کنیم، باید به چگونگی معرفى اسلام ناب، یعنى اسلام مبرا از التقاط، از انسان و اجتماع و تاریخ و هدایت و فلاح بازگردیم و متقابلا دستاوردهاى پس از دوران نوزایى را در تمام زمینه ها ، اعم از علوم انسانى و فنى مهندسى و پزشکى...، از صافى اسلام ناب بگذرانیم و بپذیریم. این است وضع مطلوب. اما مشکل در تعریف روندى است که باید بین وضع موجود خودمان و آن وضع مطلوب داشته باشیم، به گونه اى که هرچه سریعتر و کم خسارت تر باشد. پس به طور خلاصه به دو تکلیف مهم در فرآیند تحول علوم انسانى مى رسیم: الف) بازتعریف علوم با دیدگاه وحیانى اسلام ناب. ب) تدوین راه گذر از وضع التقاطى کنونى به وضع مطلوب.


https://shoma-weekly.ir/aDG0fn