همکاری مقدم دوست و نعمت الله، چندی پیش سریال زیبای «وضعیت سفید» را بهوجود آورده بود. اینبار مقدم دوست موضوعی سخت یعنی «نماز» را برای فیلم خود انتخاب کرده است. صبا با بازی «لیلا حاتمی» دختر مجردی است که در تهران به همراه یک دختر دیگر زندگی میکند و سخت معتاد اینترنت و وبلاگبازی است. وبلاگ بازیای که تیتراژ فیلم را به تیتراژی متفاوت و جذاب بدل کرده است. صبا دلنوشتههایش را روی وبلاگ میگذارد. او هرچه در دل دارد در وبلاگش مینویسد، تا هم دردِ دلی با فضای مجازی کرده باشد و هم راه حلهای دوستان وبلاگیاش را پیرامون مشکلات فراوانش دریابد.
صبا که شوهری برایش پیدا نمیشود و در انتظار ثبتنام در آزمون دکتری میباشد، در این فیلم مانند شخصیت پسرک وضعیت سفید، شخصیتی متزلزل و رفتارهایی بیمارگونه دارد. او مانند پسر وضعیت سفید همواره با خود و رفتارهایش درگیر و بیاندازه خود را سرزنش میکند. اما اگر پسر وضعیت سفید در نهایت درددلهایش را با خدا میکرد، صبا دختر فیلم درددلش را با فضای مجازی در میان میگذارد؛ فضای مجازیای که امروزه جای خیلی چیزها را گرفته است. اما با وجود ظرفیتهای بالای ارتباطی و البته ایجاد شخصیتهای مجازی در پاسخ به بسیاری از پرسشها الکن است.
تعامل فیلم با فضای مجازی، به ویژه در ابتدای فیلم، بسیار جذاب است. از تیتراژ که بگذریم، درهم آمیختن فضاهای مختلف با فضای مجازی بسیار جذاب است. مثلاً در جایی دلنوشتههای صبا پیرامون کمک به عمل جراحی چشم خواهرش که از طریق ضربۀ انگشتان وی بر دکمههای کیبُرد صورت میگیرد، با فشار دادن دکمههای عابربانکی که از آن پول عمل را به حساب پدرش منتقل میکند، در هم میآمیزد و به گونهای جذاب بر فضای دیجیتالی تأکید میکند.
با ازدواج کردن همخانهای صبا، حسّ حسادت از یک طرف و حسّ تنهایی از طرف دیگر، او را به پایان خط میرساند. او حتی از خودکشی سخن میگوید، اما این استیصال در نهایت او را به نماز میکشاند. او خود را ضعیف تمامعیار تلقی میکند که نیازمند قدرتی است که او را از مشکلات برهاند؛ از همینرو به نمازی که قبلاً مسخرهاش میکرده، متوسل میشود. از این جای فیلم وارد چالش غریبی میشویم که میبایست کمی درباره آن صحبت کنیم. از این بخش فیلم مسئلهای بر مسائل و مشکلات صبا اضافه میشود؛ اینکه او از اینکه نماز میخواند خجالت میکشد. این خجالت در کنار دیگر کمروییها و ترسهای صبا قرار میگیرد و در ادامه به مهمترین ترس او بدل میشود و در فضای مجازی راه حلی برای آن طلب میکند. اینکه خجالت کشیدن از نماز خواندن اینچنین به تصویر کشیده شده است، بسیار بحثبرانگیز است. اینکه این مشکل چند درصد از مردم میباشد؟ بههرحال مسئله خجالت کشیدن از نماز خواندن در جمع، با خواستگاری برادر همخانهای قبلی به اوج میرسد؛ به ویژه اینکه آنها میدانند او قبلاً نماز نمیخوانده است. با وجود تکرار زیاد این مسئله، به نظر نمیرسد دِرام برای برجسته کردن مسئله نماز کار زیادی کند.
تبدیل شدن فیلم به ردیف کردن مشکلات مختلف با کدهای کوتاه در کنار هم، مانند لیست کردن اینکه از چه کسی خوشتان میآید و از چه کسی بدتان میآید و لیست کردن رازها در مدت چند ثانیه، یا حتی تماس گرفتن با شماره 192 برای اطلاع یافتن از ساعات شرعی و همچنین روشن کردن تلویزیون برای شنیدن صدای اذان و البته تغییر کانال برای شنیدن اذان دیگر کانالها و تلفن زدن به مشاور روانی تلفنی که انواع و اقسام آسیبهای روانی را ردیف میکند و حتی دعای صبا در نماز که در آن به سرعت به کدهای متعددی اشاره میکند، فضای مجازی را بیش از پیش به یاد ما میاندازد؛ فضایی که کد محور است و سرعت ارتباط در آن حرف اول را میزند و دریایی است از اطلاعات کمعمق و این یعنی، غلبه کردن کمیت بر کیفیت و سطح برعمق.
به هرحال میتوان گفت، نماز نمیتواند پوسته این فضای دیجیتال را بشکند و در گفتمان درست خودش مطرح شود. در پایان فیلم هم میبینیم که جمله میروم نمازم را بخوانم، از طریق پیامک و البته به سختی و با دودلیهای فراوان، برای مرد خواستگار ارسال میشود.