ادب و هنر

نارنجی پوش؛ فیلم سینمایی یا یک فیلم بلند تبلیغاتی!

فیلم نارنجی پوش چنان گل درشت به تبلیغ شهرداری می پردازد که یک بیننده عادی و حتی خردسال نیز درمی یابد که این فیلم اثری سفارشی است که سعی دارد در جهت اهداف سفارش دهنده یعنی شهرداری تهران، طرح موضوع نموده و آنچه را که حامی مالی فیلم خواسته به تماشاگر دیکته کند.

محمد دیندار- بی هیچ شکی نام داریوش مهرجویی با تعدادی از بهترین آثار تاریخ سینمای ایران پیوند خورده است، آثاری که خود خالق آنها بوده و در زمان  نمایش توانستند هم با استقبال عموم مردم وهم با استقبال منتقدان و دیگر صاحب نظران عرصه های فرهنگی و اجتماعی روبرو شوند. از میان این آثار می توان به فیلم هایی مانند گاو، هامون، لیلا و... اشاره نمود. فیلم هایی که کارگردان آنها به هنگام ساختشان با دقتی وی‍ژه هم به ساختار و فرم توجه نموده بود و هم به مضمون و محتوی. با این حال چند سالی است که داریوش مهرجویی مانند گذشته آن دقتی را که برای تمامی اجزای هر اثرش معطوف می ساخت، درآثار جدیدش اعمال نمی کند و چنین می شود که امروزه حتی دوستداران سینه چاک استاد، از ساخته های اخیرش چندان دل خوشی ندارند و گاه و بیگاه نسبت به آنها و سازنده اش لب به انتقاد می گشایند.این انتقاد از آنجا ناشی می شود که مهرجویی در دو فیلم اخیری که ساخته، از جمله در فیلم های روزهای آشنایی (تهران - طهران ) و نارنجی پوش آن دقت و وسواس همیشگی را که نسبت به کارهای پیشین داشته، ندارد. یعنی اینکه در همین فیلم ها شاهد نوعی ساده انگاری در شخصیت پردازی و فیلمنامه، ساده انگاری در فرم و حتی ساده نگری در کنترل و هدایت بازیگران هستیم. مواردی که مهرجویی ثابت کرده استاد تسلط بر چنین حیطه هایی است؛ اما چرا اکنون اینگونه آسان و باز به تعبیر بعضی از دوستداران گله مندش، سر خوشانه از کنار آنها می گذرد، حکایتی است که می تواند  صورت های مختلفی داشته باشد. از جمله اینکه: استاد چنان از دنیای سینما اشباع شده که حالا در فیلم های جدیدش همه چیز را یله رها می سازد تا آنها او را با خود ببرند و نه اینکه او کار را بدنبال خود بکشد. علت دیگرش می تواند خستگی وی از دنیای سینما و مواجهه با بعضی مشکلاتش باشد و این خستگی باعث شده که او مانند گذشته آنقدر انرژی معطوف فیلمنامه، دکوپاژ، فیلمبرداری، هدایت بازیگر، تدوین، موسیقی و غیره نکند؛ و گرنه از کارگردانی مانند مهرجویی که در فیلم هامون زندگی دوباره ای به خسرو شکیبایی می بخشد و بازی او را چنان  کنترل نموده و وی را در ارائه ی نقشی به شدت ماندگار در تاریخ سینمای ایران به آن خوبی رهبری می کند، بسیار بعید است که در فیلم "نارنجی پوش" چنین حامد بهداد را رها سازد که او دوباره همان حرکات و رفتار تصنعی خویش را در نقش های قبلی تکرار کند، بی آنکه ذره ای بر هنر بازیگری اش افزوده گردد و یا شمایلی جدید را ولو برای یک لحظه در برابر دیدگان تماشاگرانش به نمایش گذارد. حتی لیلا حاتمی که در فیلم لیلا توانسته بود با هدایت مهرجویی یکی از زیباترین نقش های خود را ایفا نماید و تماشاگران زیادی را همراه خود سازد، دراینجا تا حدوی بلا تکلیف است و از آن بارقه های همیشگی اش در عرصه بازیگری، چندان خبری نیست. البته هنوز احتمالات دیگری را باز هم می توان در خصوص افت آثار اخیر استاد بر شمرد؛ از جمله با توجه به اینکه دو فیلم روزهای آشنایی (تهران - طهران )و نارنجی پوش آثاری کاملأ سفارش داده شده بوده اند، در نتیجه مهرجویی سعی کرده تا بیشتر نظر سفارش دهندگان را جلب نموده و آنها را از خود و فیلمش راضی کند و در این شرایط جلب رضایت تماشاگران و منتقدان از درجه ی اول اهمیت برخوردار نبوده است.
در هر حال فیلم نارنجی پوش چنان گل درشت به تبلیغ شهرداری می پردازد که یک بیننده عادی و حتی خردسال نیز درمی یابد که این فیلم اثری سفارشی است که سعی دارد در جهت اهداف سفارش دهنده یعنی شهرداری تهران، طرح موضوع نموده و آنچه را که حامی مالی فیلم خواسته به تماشاگر دیکته کند. البته اینکه یک فیلم بتواند در جهت فرهنگ پاکیزگی و جلب مشارکت مردم در امر پاکیزه نمودن شهر قدمی بر دارد نه تنها هیچ بد نیست، بلکه قابل احترام است، اما براستی نارنجی پوش در طرح همین موضوع و رسیدن به این هدف موفق بوده است یا خیر!؟
 پاسخ نگارنده به این پرسش، منفی است. زیرا نخست اینکه از فیلمنامه ای منسجم با داستانی منطقی بر خوردار نیست. فیلم بجای اینکه بنای خود را بر یک قصه پردازی درست و شخصیت پردازی صحیح بنا نهد، بنای خود را بر بازی و حرکات سست حامد بهداد بنیان نهاده که گر چه در لحظات و صحنه هایی تماشاگر را نیز به لبخند  و خنده وا می دارد، اما از تأثیر گذاری بر مخاطب محروم می ماند. اینکه یک عکاس لیسانس بر اساس آئین "فنگ شویی" قصد کند تا برای رسیدن به پالایش درون، به کسوت یک رفتگر در آمده تا نخست از طریق پالایش و نظافت محیط بیرون به پالایش و آرامش درونی دست یابد، چندان نسبتی با واقعیت، حتی واقعیت دنیایی که فیلم ساخته پیدا نمی کند تا باور پذیری مخاطب را بدنبال داشته باشد. زیرا تماشاگر فیلم می بیند که حامد از طرفی ادعا دارد که با تبدیل شدن به یک رفتگر و نظافت شهر و کاشانه ی خود خواهد توانست آلایندگی های روح خود را بر طرف نموده و به پاکیزگی روح و روان دست یابد و از طرفی شاهد درگیری های حامد با یک خانواده در پارک به علت رعایت نکردن بهداشت و یا دعوای او با وکیل همسرش یا حرکات دیوانه وار او در صحنه ای که سرش را به دیوار می کوبد، می باشد که در حقیقت این دعواها و حرکات نقض کننده ی پیام فیلم است که می خواهد ثابت کند آدمی با نظافت بیرون به آرامش روح نیز  دست پیدا خواهد کرد. در حقیقت فیلمساز با تناقضی که  خود باعثش می باشد، سبب شده تا تماشاگردچار این سرگردانی شود که باید کدام حرف فیلم را باور کند.
همچنین آنچه که در این بین باعث حیرت است، غفلت فیلمساز و بلکه سفارش دهنده فیلم از اشاره ای حتی مختصر به دستورات دینی در باب پاکیزگی و نظافت است. یعنی در حالی که در دین اسلام سفارش های بسیار فراوانی به امر نظافت گردیده و حتی کودکان ما نیز آشنایی خوبی با تعلمیات دینی در باره بهداشت دارند، اما در فیلم هیچ اشاره ای به این موضوع نشده وسعی می  شود تنها از طریق " فنگ شویی" به تبلیغ و ترویج نظافت و بهداشت پرداخته شود، در حالی که می بینیم در  چنین هدفی نیز به موفقیت نمی رسد و دچار تناقض می شود. حال آنکه اگر سازندگان و سفارش دهندگان نارنجی پوش سعی می کردند تا داستان و پیام خود را بر اساس فرهنگ خودی و آموزه های دینی بنا نهند به موفقت  بهتری دست می یافتند.یکی از ضعیف ترین و ناچسب ترین سکانس های فیلم که بسیاری از منتقدان به آن  انتقاد نموده اند، زمانی است که در اواخر فیلم و در صحنه ای که حامد در بیمارستان بستری شده، شهردار تهران بدون هیچ زمینه سازی لازم در قصه، به ملاقات او آمده و در حالی که حامد به علت ضرباتی که به سرش وارد شده و به علت دوری فرزند، از نظر جسمی و روحی حال خوشی ندارد با دیدن شهردار، دارای یک انرژی مضاعف گردیده و به  تعریف از شهردار می پردازد. این صحنه چنان تبلیغاتی و غلو آمیز است که به یک ضد تبلیغ تبدیل می گردد و تماشاگران زیادی با دیدن آن پوز خند می زنند. ای کاش سفارش دهنده فیلم راهکار بهتری را برای چنین تبلیغاتی در پیش می گرفت و این چنین جای یک یک فیلم سینمایی را با یک فیلم تبلیغاتی اشتباه نمی گرفت.
همنچنین در فیلم نارنجی پوش صحنه ای وجود دارد که حامد بهداد پس از دعوا و مشاجره با یک خانوده که در پارک زباله ریخته اند، با حالتی هجومی کلمه ی بسیار زشت و زننده ای نسبت به سفره غذا بر زبان می آورد که تضادی 180 درجه ای با فرهنگ اسلامی و ایرانی دارد، اگر فیلم مهرجویی هزاران پیام خوب نیز می داشت، اما بخاطر همین صحنه، سزاوار نکوهش بود که چرا سفره غذا که  در بین ما ایرانیان جلوه ای از رحمت الهی است، اینگونه باید مورد بدترین ناسزا قرار گیرد و در این میان نیز سفارش دهنده این فیلم نیز باید بخاطر چشم پوشی از چنین خطایی از تماشاگران فیلم عذرخواهی می کرد. البته از آنجا که نگارنده این فیلم را در جریان سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر و در برج میلاد مشاهده نموده، اطلاعی از اینکه صحنه ی مذکور در اکران عمومی حذف شده یا نه، ندارد، اما نمایش چنین صحنه ای در ایام جشنواره و بخصوص در سینماهای عمومی هیچ خوشایند نبوده و علاوه بر سفارش دهنده ی فیلم، اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز یک عذرخواهی به تماشاگران بدهکار است.

 

https://shoma-weekly.ir/jt9928