نگاه

میاندار برخورد با فتنه گران

در فتنه 88 که فتنه‌گران، آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی نمی‌خواستند تن به قانون بدهند و قانون را قبول کنند، ایشان در قالب بسیج حضور فعالی داشت و فتنه و راه‌های برخورد با آن را می‌شناخت و در بسیج توده‌های مردم فعال بود و راه‌های مهار این فتنه را می‌دانست. در مورد انحرافات و کارهای دیگر ذهن فعالی داشت و پشت سر رهبری حرکت می‌کرد و معتقد بود رهبر، ولی‌فقیه و نائب امام زمان(عج) دستور را صادر کند و ما پشت سر ایشان حرکت کنیم، نه این که نظرات ولایت را تحلیل یا گمانه‌زنی کنیم.
حسین همدانی- مراسم دومین سالگرد حاج احمد قدیریان که برگزار شد، در این فکر فرو رفتم که خدمات و زحمات برادر ارجمندم حاج احمد قدیریان شاید برای خیلی از ما ناشناخته باشد. از این رو لازم دیدم چندخطی را در این زمینه یاد آور شوم. در درجه اول در باره خصلتهای شخصی مرحوم حاج احمد قدیریان به عنوان یک دوست صمیمی‌(که قبل از انقلاب ده سال در یک اتاق پشت دو میز در کنار هم بودیم) در یک کلام باید بگویم او یک مرد، انسان وفادار، فدایی اسلام، قرآن و دین، در خط ولایت، روحانیت و مرجعیت بود. همیشه وحدت عملی همه بچههای انقلاب حول محور ولایت را می‌خواست و دغدغه اصلی ایشان نظام، اسلام، ولایت و قرآن و اهل کار خیر بود. با توجه به سنش و فراز و نشیبهایی که در زندگی دیده بود، نه اهل افراط بود، نه تفریط. حرکات و برنامههایش را با ولیفقیه زمان چه قبل از انقلاب با مرجع دینیاش حضرت امام(ره) تنظیم میکرد، بعد از انقلاب در مورد رهبریِ مرجع تقلیدش حضرت امام(ره) و بعد از رحلت ایشان با مرجع تقلیدش ولیفقیه زمان نائب آقا امام زمان(عج) حضرت آیتالله خامنهای هماهنگ میکرد. مرید آقا و واقعاً آقا مرادش بود. اهل تحلیل بود و نفاق، فتنه و انحراف را میشناخت.

خصوصیت دیگر ایشان این بود که بهروز بود. یعنی اهل تأخیر نبود و در هر حادثهای بهروز بود. قبل از انقلاب ایشان هفده بار زندان رفت و در مبارزه با رژیم طاغوت بسیار فعال بود و لحظهای آرام نداشت. در چاپ و نشر اعلامیه حضرت امام(ره) و کمک به مبارزین پویا و فعال بود. حتی زمانی که سراغ کار اقتصادی رفت، نیمی یا بخش زیادی از درآمد فعالیت اقتصادیاش صرف مبارزه میشد. وقتی شهید سید علی اندرزگو برای اقداماتی که ترور شاه در کاخ نیاوران را در دستور کار داشت میخواست سلاح آر.پی.جی7 و سلاحهای سبک و نیمه سبک را بخرد، یکی از کسانی که وارد کردن و خرید سلاح آر.پی.جی7 پول گذاشت، جناب آقای قدیریان بود و قبل از انقلاب همه این کارها چراغ خاموش انجام میشد. یکشنبه بعد از ظهر 22 بهمن 57 انقلاب به پیروزی رسید و با توجه به ارتباطاتی که با بزرگان نظیر شهید بهشتی و دیگر عزیزان داشت، احساسش این بود که انقلاب از ناحیه کارهای نظامی‌در خطر است. پنج روز بعد از پیروزی انقلاب یعنی جمعه 27 بهمن 57 کار آموزش نظامی‌ به افراد حزباللهی و علاقمندان به نظام را در منطقه مسگرآباد در انتهای خیابان خاوران شروع کرد. در تاریخ 31 شهریور 1359 جنگ شروع شد و اولین گروهی که ایشان تحت عنوان یک کار بسیجی به جبهه اعزام کرد، از محل کمیته امداد بود که آن موقع در مجلس شورای ملی سابق ـ که الان مجلس شورای اسلامی‌شده است ـ در بهارستان قرار داشت. ایشان در سوم مهر 59، سه روز بعد از شروع جنگ ایشان نیروها را به جبهه، منطقه سر پل ذهاب اعزام کرد و این عزیزان با شهید محمد بروجردی در آنجا همکاری میکردند.

حدود 80 گروهک با نظام مبارزه میکردند. مرحوم حاج احمد آقای قدیریان در کنار شهید بزرگوارمان سید اسدالله لاجوردی مبارزهای را در دادستانی انقلاب شروع کردند. این دو یار قدیمی‌که از قبل از انقلاب با همدیگر ارتباط داشتند از طریق مؤتلفه اسلامی‌ و گروه شهید حاج صادق امانی کار را شروع کردند و در دادستانی انقلاب با 80 گروهک مسلح و غیرمسلح به مبارزه پرداختند.

مثلثی وجود داشت که یک ضلع آن حضرت آیتالله گیلانی بودند ـ که کسالت دارند و خدا شفایشان بدهد ـ ضلع دیگر آن حاج سید اسدالله لاجوردی دادستان و ضلع سوم آقای احمد قدیریان قرار داشت. عزیزان دیگری نظیر مرحوم آقای جوهری و مرحوم آقای حاجحیدری هم بودند، ولی اینها شاخصهای اصلی بودند و با 80 گروهک مبارزه میشد: پیکاریها، حزب توده، انجمن حجتیه، چریکهای فدایی خلق، طوفان، حزب دموکرات، کومله، رستگاری، جبهه ملی، نهضت آزادی، بهائیت، فراماسونری، سازمان چریکهای فدایی خلق، اکثریت، اقلیت، سازمان منافقین خلق، فرقان، حزب رنجبران، حزب خلق مسلمان، درفش کاویانی، دیگر گروههای سلطنتطلب.

مثلث سید اسدالله لاجوردی، احمد قدیریان، آیتالله گیلانی یک تنه در مقابل همه این جنایتکاران ایستاده بودند.

در باره 30 خرداد سال 60 آقای قدیریان فعال بود. ایشان دنبال دینباوری و کار دینی بود. جبهه ملی گفت لایحه قصاص ضد انسانی است و امام فرمودند وای بر این که ما بنشینیم و ببینیم که اعلام کنند لایحه قصاص که امر دین ما است، غیرانسانی است. بعد منجر به این شد که امام(ره) اعلام فرمودند جبهه ملی مرتد است، نهضت آزادی تا 24 ساعت تکلیف خودش را با جبهه ملی مشخص کند، بعد تظاهرات 25 خرداد شکل گرفت که به 30 خرداد هم کشیده شد و اتفاقات و فعالیت جنایتکارها.... حاج احمد قدیریان در وسط صحنه برخورد با نفاق در سال 60 حضور داشت.

شنبه 30 خرداد 1360 اوج درگیریهای تهران، اصفهان، شیراز، ارومیه، اهواز، مشهد، زاهدان و جاهای دیگر بود. سازمان اطلاعیه داده بود که هر کس هر کاری که میتواند علیه نظام انجام بدهد. آقای قدیریان در عزل بنیصدر و در فاجعه هفتم تیر در صحنه حضور جدی داشت. در هفتم تیر مراد ایشان شهید بهشتی به همراه 71 نفر دیگر در آن فاجعه به شهادت رسیدند. در تمامی‌صحنهها مثل انتخابات حضور داشت. با توجه به مسئولیتی که در وزارت اطلاعات داشت در دو سه نوبتی که خلع سلاح انجام گرفت، در این امر مشارکت جدی کرد. در کمک به جبهههای جنگ تحمیلی، رسیدگی به خانوادههای شهدا فعالیت میکرد. ایشان در بیت رهبری در خدمت رهبر عزیز انقلاب ـ که سابقه رفاقت دیرینه با همدیگر داشتند ـ بود. در زمینه مبارزه با مواد مخدر، سازماندهی بسیج، تشکیل صندوقهای خیریه، نمازجمعه و برپایی میتینگ هفتگی حزبالله و کار دینی فعالیت میکرد.

در قضیه عزل آقای منتظری ایشان وقایع را خوب میشناخت. در مورد مشکلات اقتصادی که آقای میرحسین موسوی برای کشور به وجود آورده بود، در زمان نخستوزیری و قهر و استعفایش و در موارد مشابه موضع داشت. تا این که به 18 تیر 78 رسیدیم. ایشان در 17 تیر 78 که جریان روزنامه منحرف سلام اتفاق افتاد، در صحنه دفاع نظام، انقلاب و ولایت حضور جدی داشت. در راهپیمایی باشکوه 23 تیر 78 که حزبالله به صحنه آمدند و در آن روز آقای دکتر حسن روحانی در دانشگاه تهران سخنرانی کردند، جناب آقای قدیریان نقشآفرین بود.

در فتنه 88 که فتنهگران، آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی نمیخواستند تن به قانون بدهند و قانون را قبول کنند، ایشان در قالب بسیج حضور فعالی داشت و فتنه و راههای برخورد با آن را میشناخت و در بسیج تودههای مردم فعال بود و راههای مهار این فتنه را میدانست. در مورد انحرافات و کارهای دیگر ذهن فعالی داشت و پشت سر رهبری حرکت میکرد و معتقد بود رهبر، ولیفقیه و نائب امام زمان(عج) دستور را صادر کند و ما پشت سر ایشان حرکت کنیم، نه این که نظرات ولایت را تحلیل یا گمانهزنی کنیم.

ایشان جانباز شیمیایی بود و در جبهههای جنگ مثل فاو و جاهای دیگر در کنار همدیگر بودیم و بر اثر مشکلات شیمیایی و فشارهای روحی و روانی به عنوان یک جانباز در تاریخ 25 خرداد 1391 در بیمارستان پارس دار فانی را وداع گفت و خیلی از عزیزان و دوستان را داغدار رحلت خود کرد.

دوستان زیادی با رفتن ایشان یتیم شدند، از جمله خود من! یاد و خاطرهاش همیشه باقی است!

https://shoma-weekly.ir/feHkfB