نگاه

من ناراحت نیستم

شهریور 65 بود که در 23 سالگی به همراه 30 تن از دیگر همرزمانش، در دادستانی به منطقه فاو اعزام شد. یک ماهی از حضورش در جبهه گذشته بود که مورد اصابت ترکش قرار گرفت، و از ناحیه شکم، مجروح گردید. محمد کاظم پس از انتقال به بیمارستان در اثر شدت جراحات پر کشید و رفت. یکی از همرزمانش در لحظات آخر که کاظم را در آغوش خود داشت، می‌گوید: به او گفتم قدری تحمل کن، تا ماشین بیاید و به بیمارستان برویم. محمد کاظم هم با لبخندی دلنشین پاسخ داد: هیچ اشکالی ندارد، من ناراحت نیستم. چه تحملی داشتی کاظم!
شهید محمد کاظم اعتمادیان- چهار ساله بود که با جمعی از آشنایان و وابستگان، به زیارت آقا رفتند. آن زمان ها راه کربلا باز بود. بعد ها که بسته شد، محمد کاظم برای اولین بار در سال 1361 برای دیدار و انتقال برخی هدایا از طرف مردم و برای رزمندگان اسلام، راهی مناطق جنگی گردید. همین ایام بود که راهی دادستانی انقلاب شد. دوستانش در دادستانی گفته اند، متین و مؤدب و باوقار بود و بی ریا. 21 ساله بود که حاجی شد.

شهریور 65 بود که در 23 سالگی به همراه 30 تن از دیگر همرزمانش، در دادستانی به منطقه فاو اعزام شد. یک ماهی از حضورش در جبهه گذشته بود که مورد اصابت ترکش قرار گرفت، و از ناحیه شکم، مجروح گردید. محمد کاظم پس از انتقال به بیمارستان در اثر شدت جراحات پر کشید و رفت. یکی از همرزمانش در لحظات آخر که کاظم را در آغوش خود داشت، میگوید: به او گفتم قدری تحمل کن، تا ماشین بیاید و به بیمارستان برویم. محمد کاظم هم با لبخندی دلنشین پاسخ داد: هیچ اشکالی ندارد، من ناراحت نیستم. چه تحملی داشتی کاظم!

* از شهدای حزب مؤتلفه اسلامی

https://shoma-weekly.ir/sfvlai