ادب و هنر

مشکل مهم آثار سینمایی، بی توجهی به قصه است

مهدی عظیمی میرآبادی گر چه چند ماه است که حکم خود را به عنوان قائم مقام اداره کل نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای از جواد شمقدری معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت نموده و هم اینک نیز در این مسئولیت به فعالیت مشغول است، اما در این گفتگو همانطور که خود خواست، به عنوان یک فرد حقیقی و کارشناس، با او به گفتگو نشستیم و با توجه به تجارب ارزشمندی که در عرصه تهیه آثار سینمایی وتلویزیونی و مسئولیت های فرهنگی داشته، نظراتش را در باره مهمترین مشکل آثار سینمای امروز ایران جویا شدیم که ماحصل آن تقدیم خوانندگان می گردد. لازم به توضیح است که آخرین اثری که عظیمی تهیه آن را به عهده داشته، فیلم سینمایی" سیب و سلما" ساخته حبیب الله بهمنی می باشد که در هنگام اکران عمومی، بطور مفصل به آن خواهیم پرداخت.

مهدی عظیمی میرآبادی گر چه چند ماه است که حکم خود را به عنوان قائم مقام اداره کل نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای از جواد شمقدری معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت نموده و هم اینک نیز در این مسئولیت به فعالیت مشغول است، اما در این گفتگو همانطور که خود خواست، به عنوان یک فرد حقیقی و کارشناس، با او به گفتگو نشستیم و با توجه به تجارب ارزشمندی که در عرصه تهیه آثار سینمایی وتلویزیونی و مسئولیت های فرهنگی داشته، نظراتش را در باره مهمترین مشکل آثار سینمای امروز ایران جویا شدیم که ماحصل آن تقدیم خوانندگان می گردد.
لازم به توضیح است که آخرین اثری که عظیمی تهیه آن را به عهده داشته، فیلم سینمایی" سیب و سلما" ساخته حبیب الله بهمنی می باشد که در هنگام اکران عمومی، بطور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
*  این روزها از سوی منتقدان و دست اندرکاران سینما، علت های مختلفی در باره ضعف بعضی آثار سینمایی ایران مطرح می شود، شما به عنوان یک صاحب نظر و کارشناس مشکل  این آثار را در چه می دانید؟
 به نظر من مشکل سینمای ایران، اول از همه مسئله قصه است. در سینمای امروز ایران کمتر به قصه های خوب و بکر پرداخته می شود و همین هم باعث می شود که تماشاگر ارتباط کمتری با فیلم ها برقرار کند.

 *  منظورتان از قصه به شکل خاص آن در سینما، همان فیلمنامه است؟
 نه! حتی  پیش از مرحله فیلمنامه؛ یعنی همان قصه ای که نویسنده در ابتدا آن را پیدا کرده یا در ذهن خود شکل می دهد و بعد آن را تبدیل به فیلمنامه می کند. این قصه اولیه خیلی مهم است که برخوردار از جذابیت و تازگی و یک حرف نو باشد.

 *  با این حساب چرا فیلمنامه نویس یا فیلمسازان ما کمتر به سمت چنین قصه های نو و جذابی می روند. آیا دوران قصه های  نو و بکربه پایان رسیده است؟
 نه! هردورانی قصه های نو و جذاب خود را دارد. ضمن اینکه تاریخ و فرهنگ هر کشور نیز همواره مانند یک گنج قصه هایی از دوران گذشته را در درون خود جای داده که سعی و ذوق فیلمساز می تواند  او را به سمت اینچنین گنجینه های ارزشمندی سوق داده و با کشف این گنج ها، به قصه هایی ارزشمند دست یافته و سپس آنها را به زبان فیلمنامه و تصویر تبدیل کند.شما اگر نگاهی به تاریخ معاصر و دوران دفاع مقدس و انقلاب اسلامی بیاندازید خواهد دید که چقدر مضامین و قصه های ارزشمندی در این زمینه ها وجود دارد که هنوز به آنها پرداخته نشده است. اینکه می بینیم اکثر آثار پرفروش سینمای ایران طی این سالها متعلق به آثار دفاع مقدس می باشد، دلیل محکمی بر این نکته مهم است که مردم با مضمون دفاع مقدس به شرطی که از زاویه ای نو و غیر کلیشه ای به آن پرداخته شود، علاقمندند.  البته در سایر  وجوه زندگی نیز قصه های نو و جذابی نهفته است که نگاه هوشیار و جستجوگر هنرمند می تواند آنها را کشف و بسط داده و با تبدیل آنها به فیلم، خیل تماشاگران مشتاق را به سوی سالن های سینما جذب کرد. افزون بر آن تحولات امروز جهان و منطقه نیز دستمایه های ارزشمندی محسوب می شوند که قابلیت پرداخت را دارند،به شرطی که قصه ها و فیلمنامه های درستی برای آنها نوشت تا صرفأ به گزارش های ژورنالیستی شبیه نباشند.

 *  به نظر می رسد که عمده نویسندگان و فیلمسازان ما خود را محدود به سوژه های به اصطلاح آپارتمانی نموده و همه ایران را تهران و همه تهران را شمال آن دیده و به تصویر می کشند. آیا این  تکرار و کلیشه، فرار تماشاگران را از سالن های سینما در پی نخواهد داشت؟
 درست است! این هم به همان عدم نوآوری در قصه پردازی بر می گردد. به تعداد نفرات و به تعداد شهرها و روستاهای این دیار قصه و سوژه وجود دارد. مسلم است که اگر این همه دغدغه و حرف ها و آرزوهای انسان های مختلف محدود به یک قشر خاص و گاهی بی درد گردد، خیل دیگر مردم که خود را و قصه های پیرامون خود را در آینه سینما نمی بینند، ناچار از سینما روگردان شده  و با آن قهر خواهند کرد، پس شاه کلید نجات سینما، قصه ی خوب است. بخصوص اینکه ما ایرانیان از قدیم و از کودکی با قصه های پدران و مادران خوگرفته ایم و با شنیدن قصه هایی که از زبان آنها بیان می شد، به آرامشی  دلنشین می رسیدیم.

 *  علاوه برمشکل پیشین، بعضی فیلمسازان نیز از فیلم های خارجی کپی برداری  نموده  و آثاری بی ریشه را به خورد تماشاگر می دهند، این آفت را چگونه می بینید؟
 متاسفانه این مسئله و معضل در فضای سینما و تلویزیون کشور گاهی  دیده می شود. در حالی که ادبیات و تاریخ ما چه تاریخ کهن و چه تاریخ معاصر مملو از مضامین و سوژه هایی است که یا اصلأ به آنها پرداخته نشده و یا اینکه اینقدر کم پرداخته شده که جا دارد کماکان از زوایای مختلف به آنها پرداخت.کپی برداری بعضی فیلمسازان ایرانی از آثار سطحی و سخیف خارجی  نوعی خود زنی است. زیرا باعث می شود ما تماشاگران خود را از دست داده و آنها را ترغیب به تماشای همان نسخه های اصل خارجی به نماییم.

 *  آقای عظیمی آخرین اثری که شما در سینما تهیه نموده اید، فیلم "سیب و سلما" می باشد بد نیست که در این گفت و گو، مختصر توضیحی نیز در باره این فیلم بیان نمایید؟
«سیب و سلما» داستان طلبه جوانی است که سیبی را می‌خورد و پس از خوردن سیب به دنبال مالک اصلی آن و طلب رضایت از او برمی‌آید.می توان به جرئت گفت که  «سیب و سلما» فیلمی سالم است و مخاطب آن تمام خانواده‌ها هستند. تنها نکته‌ای که درباره این فیلم از اهمیت خاصی برخوردار است، نحوه تبلیغات و اطلاع رسانی به خانواده‌هاست تا از نمایش فیلم مطلع شوند و از آن استفاده کنند. فیلم به گونه‌ای است که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کرده و او را به تفکر و تعمق وامی‌دارد. فیلم در هر زمانی اکران شود می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، اما باید تبلیغات و اطلاع رسانی درستی صورت گیرد.

https://shoma-weekly.ir/uW1Ip4