
دلالان و فعالان بازارهای سفته بازی از آنجا که تصمیمگیری هایشان براساس همین ریسکهاست، شرایط را میسنجند و اوضاع را بالا و پایین میکنند و بر همان اساس هم تصمیم میگیرند. اما چه کسانی هستند که دست به شایعه پراکنی میزنند؟ قطعا ذینفعانی که از تلاطم بازار استفاده میکنند، از فضای متلاطم بهرهبرداری کرده و آن را جهت داده و جهت میگیرند. این موضوع بستگی به این دارد که نظام بانکی چقدر بتواند جلب اعتماد کند و در مقابل آنها چقدر بتوانند جایگاه پیدا کنند؟ درواقع به میزان عملیاتی کردن تصمیمات مسئولان ذیربط برمیگردد که چقدر بتوانند حرفی را که میزنند، عملیاتی کنند. وقتی گفته میشود رئیس کل بانک مرکزی تقریبا در بازار دوم موفق عمل کرده است، بدان معناست که عرضه و تقاضای ارز را با آنچه گفته، توانسته مدیریت کند.
ولی به نظر میرسد که بانک مرکزی دخالت چندانی در بازار سوم نمیکند و بیاعتمادی مشکل عمده بخش اقتصاد در همه حوزههاست. اما اعتمادسازی کار دولت و تصمیمگیران در حوزههای مربوطه است یعنی اگر بحث بانک است به نظام بانکی و بانک مرکزی برمیگردد و درحقیقت منظور کسانی است که در عرضه و تقاضای بازار ذینفعتر هستند. در این میان مقدار توان و پایبندی به کل بخشنامهها حائز اهمیت است. بالاخر نمیتوان مردم را همینطور با حرف نگه داشت. دولت که میخواهد اعتمادسازی کند باید بتواند پای حرف خود بایستد و قاطعانه عمل کند. مشکل در همین حرف زدن و کم عمل کردن است.