نگاه

مسخر به ولایت رسول الله(ص)

قرآن کریم ویژگی‌ انسان‌هایی را که مسخر به ولایت رسول الله(ص) هستند، این گونه بیان می کند که، «اشداء علی الکفار رحما بینهم». این صفات قرآنی در شهید لاجوردی نمود عینی داشت. انصافاً در تعبد نسبت به پروردگار و ولایت رسول و اهل بیت ـ صلوات‌الله و سلام علیهم اجمعین، پذیرش بی‌چون و چرایی داشت و در این زمینه از مجموعه برادرانی که در زندان‌های رژیم ستمشاهی بودیم، گوی سبقت را ربوده بود یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان این بود که در زمینه معارف اسلامی از همان روزهای نخست به دنبال این بود که در لابه‌لای صحبت های دیگران و در شعارهایشان، رگه های نفاق را شناسایی کند.
حبیب الله عسکر اولادی- قرآن کریم ویژگی انسانهایی را که مسخر به ولایت رسول الله(ص) هستند، این گونه بیان می کند که، «اشداء علی الکفار رحما بینهم». این صفات قرآنی در شهید لاجوردی نمود عینی داشت. انصافاً در تعبد نسبت به پروردگار و ولایت رسول و اهل بیت ـ صلواتالله و سلام علیهم اجمعین، پذیرش بیچون و چرایی داشت و در این زمینه از مجموعه برادرانی که در زندانهای رژیم ستمشاهی بودیم، گوی سبقت را ربوده بود یکی دیگر از ویژگیهای ایشان این بود که در زمینه معارف اسلامی از همان روزهای نخست به دنبال این بود که در لابهلای صحبت های دیگران و در شعارهایشان، رگه های نفاق را شناسایی کند.

متاسفانه عواطف ایشان، کمتر انعکاس پیدا می کرد، ایشان در دادستانی انقلاب و زندانبانی برخی از عناصر گروهکی، نسبت به نسل جوان که فریبهای دشمنان انقلاب، آنها را سرگردان و مسئلهدار کرده بود، چنان جاذبه وعاطفه و رحم و رحمتی به خرج میداد که بسیاری از شخصیتهای برجسته خودی نسبت به او انتقاد داشتند؛ اما اینها کمتر گفته میشد. حالا هم کمتر گفته میشود. ایشان همین که متوجه میشد که نسل جوان گرفتار فریب شده ودشمنان انقلاب و اسلام، آنها را منحرف کرده اند، فرصتهای شبانهروزی را صرف آنها می کرد. پس از اینکه از آنها اطمینان پیدا میکرد به آنها مجال تفکر و حتی یک نوع آزادی نسبی می داد و آنها را به اردوهای تربیتی زیادی می برد؛ مثلاً آنها را گروه گروه به زیارت و کنار دریا می برد. او مثل شمع سوخت که اینها نجات پیدا کنند. اینها خیلی کمتر گفته شده است.

در آن مدت، هر سال یک شب ماه رمضان به ما لطف میکردند و میرفتیم بین همین جوان هایی که میخواستند خودشان را پیدا کنند و با آنها صحبت میکردیم. رفتم به زندان اوین و دیدم حدود 700، 800 نفر و کمتر از 1000 نفر نشسته اند. شهید لاجوردی، بدون هیچ حفاظی، در وسط این زندانی ها نشسته بود. در وسط عرایض من ـ در شرایط دفاع مقدس بود و ضعف نیرو ـ برق خاموش شد. شاید چندین دقیقه طول کشید. من نگران بودم که ایشان آن وسط نشسته بود. حتی برای بنده که آنجا برای سخنرانی رفته بودم و میبایست بعد از سخنرانی سئوالاتی را پاسخ بگویم، محافظی را معین کرده بودند، ولی ایشان در وسط اینها نشسته بود. پس از اینکه چراغ روشن شد، دیدم همه آنها آرام نشسته اند؛ او هم مثل گلی که در وسط اینها شکفته است و دارد نگاه میکند. گفتم، «چه کار خطرناکی میکنی. چرا این قدر به اینها اعتماد میکنی؟

چرا این قدر بیاحتیاطی می کنی؟» گفت، «نمیدانی که نجات یکی از اینها چقدر در محضر پروردگار ارزش دارد. اگر من بخواهم برای نجات اینها بکوشم، اول باید خودم را فراموش کنم.

خودم باید در میان اینها قرار بگیرم. نمی دانم که دادستانی انقلاب و سازمان زندانها فیلم هایی از حرکت اینها به نماز جمعه و کوه و دریا را دارد یا نه. انصافاً اگر نمونههایی از اینها باشد، نسل جوان ما متوجه میشود چرا منافقین و ضد انقلاب این اندازه با لاجوردی مخالف بودند و متوجه میشود که چرا پس از شهادتش، مجموع ضد انقلابها به رغم همه اختلافاتی که دارند، در این موضوع که علیه لاجوردی موضع بگیرند، وحدت به خرج میدهند.

زیرا او پاکباختهای بود که برای پس زدن پردههای نفاق، تمام وجود خود را سرمایهگذاری کرد. او با ایثار وجود خود، راه درست را به کسانی که فریب شعارها را خوردند و با کسانی همراهی کردند که از ضد انقلاب حقوق میگیرند؛ به ظاهر بر مسیر انقلاب پای میفشارند و در باطن تفرقه ایجاد میکنند، نشان داد.

https://shoma-weekly.ir/AvQbSI