اندیشه

مرز تساهل و تسامح و سخت‌گیری در سیره علوی

نکته جالب دیگر اینکه حضرت به شدت در اموال کارگزاران و مسئولین حکومتش دقت داشت و اگر کسی به طور غیر طبیعی صاحب اموالی می شد بلافاصله باید پاسخ می داد و اگر سهم اضافه ای از بیت المال گرفته بود با برخورد تند امام مواجه می گردید
علی تبریزی- چند سالی است که موضوعی تحت عنوان تساهل و تسامح در ادبیات سیاستمداران و اندیشمندان کشورمان رواج یافته و در مقالات، سخنرانیها و حتی برخی کتب به آن پرداخته شده و میشود. عدهای برای آن حد و مرز وسیع و بعضا نامحدود تصویر کردهاند و گروهی نیز حد و مرز مشخص و محدودی برای آن برشمردهاند. در این نوشتار برآنیم تا سیره و الگوی رفتاری امیرالمومنین(ع) را در مسئله تساهل و تسامح بررسی نماییم.

با اندک مطالعهای در دستورات شارع مقدس اسلام به نوعی تساهل و سادهگیری در احکام اسلامی بر میخوریم. درواقع یکی از ملاکهای تشریع احکام اسلام مدارا و رعایت حال بندگان بوده است؛ اما در برخی موارد نیز مشاهده میکنیم که بسیار دقیق و سختگیرانه با موضوعاتی خاص برخورد شده که علت آن به رشد و تکامل رساندن بندگان و رعایت مصالح مهمتر جوامع اسلامی بوده است. لذا در مجموع اسلام را نه میتوان تنها دین تساهل و تسامح دانست و نهتنها دین سختگیری و برائت، بلکه دینی است که احکام آن از تلفیق هر دو تشریع شده است. اسلام هرگز کسی را به گوشهگیری، ریاضتهای خاص و مشقتهای بی مورد توصیه نمیکند؛ ولی در برخورد با برخی امور بسیار سختگیر است. مثلا در موضوع بیتالمال حساسیت دین بسیار بالاست یا در برخورد با دشمنانی که تمامیت ارضی و نابودی مسلمین را هدف گرفتهاند، بسیار سختگیر است. با نگاهی به زندگی امیرمومنان(ع) نیز مشاهده میکنیم که حضرت گاهی بر خلاف تصور عمومی سکوت و مدارا میکردند و گاهی نیز با نهایت جدیت با موضوعی برخورد مینمودند. با یادآوری برخی مصادیق بهتر میتوان علت این دوگانگی رفتار حضرت را درک کرد.

مصادیقی از تساهل و تسامح امیرالمومنین(ع)

تساهل با مبارزین و افراد با سابقه

یکی از گروههایی که حضرت نسبت به آنها از رافت و مدارای بیشتری استفاده مینمود کسانی بودند که سوابق خوبی داشتند و جزو مبارزین و انقلابیون محسوب میشدند؛ ولی بهتدریج از مسیر اصلی اسلام ناب منحرف شده و فریب خورده بودند. حضرت تا جایی که امکان داشت با این گروه مدارا مینمود؛ مگر اینکه به صفبندی و دشمنی در مقابل مسلمانان اقدام میکردند. نمونه تساهل حضرت با چنین افرادی را در داستان ناکثین مشاهده میکنیم. حضرت از نیات طلحه و زبیر آگاه بود؛ ولی مانع خروج آنها به بهانه برگزاری عمره نشد و دستگیرشان نکرد. حتی در میدان جنگ جمل هم چندین بار تلاش کرد تا با مذاکره آنها را از کارشان منصرف نماید. دست آخر هم قرآنی را به جوانی سپرد تا لااقل به حکم قرآن تن دهند؛ ولی بجای این کار او را به شهادت رساندند! (1)سوال اینجاست که علت مدارای حضرت با این افراد چه بود؟ یک علت سوابق درخشان و سختیهایی بود که این افراد در راه اسلام متحمل شده بودند. اما چه بسا علت مهمتر این بود که جنگ با خواص موجب ریزش عوام میشد؛ زیرا آنها از باطن امور آگاه نبودند و تصویر بدی در ذهنشان نقش میبست. همین موضوع هم سبب شد تا عده زیادی از این جنگ صرفنظر کنند و ترجیح دهند بیطرف بمانند. این موضوع هم بی تردید بیشترین نفعش به دشمنان قسم خورده اسلام از جمله معاویه میرسید.

مدارا با جاهلین متعصب در دین

گروه دیگری که حضرت با آنها مدارا و نرمش داشت افراد جاهل و متحجری بود که فریب خورده بودند. چه بسا
مدارا با این گروه حتی بیش از گروه قبل هم بود؛ زیرا اینها فریب نیرنگ منافقان را خورده بودند. نمونه بارز این
گونه افراد دار و دسته ابوموسی اشعری و برخوردهای دوگانه آنها در هنگام جنگ صفین و بعد از آن بود. لکن با همه این بیتدبیریها و ضرباتی که این افراد بر حکومت حضرت وارد آوردند باز هم آنها را از میان برنداشت و با آنها درگیر نشد. این مدارا تا زمانی ادامه داشت که عبدالله بن خباب برخی زنان همراهش را به قتل رساند. اینجا دیگر پایان تساهل و تسامح حضرت با چنین گروهی بود که برای مسلمین خطر جانی ایجاد میکردند. لذا حضرت با شدت تمام آنها را از میان برداشت. علت تساهل با این افراد نیز واضح بود؛ زیرا اینها فریب خورده بودند و نیت آنها دشمنی با اسلام نبود.

برخی مصادیق سختگیری حضرت

اجرای حد ابن عمر

بعد از قتل خلیفه دوم پسرش عبیدالله تصمیم به کشتن همه غیر اعراب در مدینه گرفت و با شمشیر برهنه وارد شهر شد و سه نفر را به قتل رساند. این مسئله خشم همه اصحاب را برانگیخت. عثمان بارها به بهانههای مختلف قصاص را اجرا نمیکرد؛ ولی علی(ع) قانع نمیشد. کار به جایی رسید که به علت تعلل عثمان حضرت او را تهدید کرده و فرمود: «قسم به خدا، اگر چشمم به عبیدالله بیفتد حق الهی را از او میگیرم. هرکس ناراحت شود برایم تفاوتی ندارد.» حضرت دست از پیگیری برنداشت و بالاخره در صفین او را به سزای عملش رسانید.

تازیانه به شاعر سپاه و اعتراض اصحاب

نمونه بارز دیگر از سختگیری حضرت در اجرای حد به نجاشی شاعر سپاه امیرالمومنین(ع) مربوط میشود. نجاشی شاعری بود که در سپاه حضرت خدمت میکرد و در صفین نیز با سرودن اشعار حماسی کمکهای شایانی نمود. هم در پیروزیها شعر میسرود، هم در شهادتها و هم در تحقیر لشکر دشمن. تحقیرهایش برای سران دشمن بسیار سنگین بود. او با این سوابق درخشان در روز اول ماه مبارک رمضان شرب خمر کرد. فریادهای از سر مستی شان به قدری بود که همسایگان به اعتراض نزد حضرت علی(ع) آمدند. او را دستگیر نمودند و تازیانه زدند. خیلیها گمان نمیکردند نجاشی با آن سوابق حد بخورد آن هم در زمانی که حضرت بسیار به نیروهای داخلیاش احتیاج داشت.

حضرت در پاسخ طارق بن عبدالله نهدی که بهعنوان نماینده خواص معترض به حضرت گلایه تندی کرد فرمود: «ای برادر نهدی آیا غیر از این است که او فردی از مسلمانان بود که حرمتی از حرمتهای خداوند را هتک نمود و ما حدی را که کفاره هتک حرمتش بود بر او جاری کردهایم؟! (پس چه اعتراضی؟) ای برادر نهدی خدای متعال میفرماید: کینه قومی، شما را وادار نکند تا عدالت به خرج ندهید، عدالت ورزید که آن به پرهیزکاری نزدیکتر است.» (2) با این وجود طارق به همراه نجاشی شبانه به سپاه معاویه پیوستند.

حساسیت ویژه روی بیت المال

حضرت حساسیت فوقالعاده در تقسیم بیتالمال و رعایت عدالت داشت. این در حالی بود که رفتار خلفای قبلی و تقسیم بیتالمال بر اساس سوابق و بهصورت نامساوی بین افراد برای برخی عادت شده بود و پذیرش این رویه برایشان بسیار سخت بود؛ ولی امامبدون درنظرگرفتن مخالفتها در همان ابتدای خلافت فرمود:

«آگاه باشید هر قطعه زمینی را که عثمان از مال خدا به کسی هدیه داده به بیتالمال مسلمانان عودت داده خواهد شد... قسم به خدا، اگر با آن اموال زنانی کابین بسته یا کنیزانی خریده باشند آن را باز پس خواهم گرفت...» (3) بعد از این نحوه تقسیم، خیلی از افراد معترض شدند، از طلحه و زیبر گرفته تا برادرش عقیل و خواهرش ام هانی و... .

نکته جالب دیگر اینکه حضرت بهشدت در اموال کارگزاران و مسئولین حکومتش دقت داشت و اگر کسی به طور غیر طبیعی صاحب اموالی میشد بلافاصله باید پاسخ میداد و اگر سهم اضافهای از بیتالمال گرفته بود با برخورد تند امام مواجه میگردید. این برخورد نیز موجب پیوستن برخی از کارگزاران خاطی به سپاه معاویه شد؛ ولی باز هم اولویت اصلی برای حضرت اجرای عدالت بود و بس. یزید بن حجیه، دشتپی و مصقله بن هبیره و نعمان بن عجلان از جمله مغضوبین حضرت بودند که راهی سپاه معاویه شدند. گفتگوی جالب حضرت و نصایح او به شریح قاضی که خانهای گرانقیمت خریده بود نیز گواه شدت سختگیری امام با مسئله بیتالمال مسلمین است.

برخورد بدون تسامح با بنی امیه

یکی از گروههای فعال در دوران حکومت حضرت را دشمنان قسم خورده اسلام تشکیل میدادند. اینها افرادی بودند که از هیچ تلاشی برای نابودی اسلام فروگذار نکردند؛ ولی موفق نشدند و در جریان فتح مکه به اجبار و از روی ترس اسلام آوردند. کانون فتنه هم بنی امیه و خاندان ابوسفیان بودند. این افراد تا زمان حیات پیامبر(ص) فرصت عرض اندام نداشتند؛ ولی در دوران خلفای سهگانه مناصبی را در دست گرفتند. معاویه والی شام، ولید بن عقبه و سعید بن عاص والیان کوفه، عبدالله بن عامر والی بصره، یعلی بن منیه والی یمن، عبدالله بن سعد بن ابی سرح والی مصر و مروان بن حکم نزدیکترین فرد به عثمان همگی جزء این گروه بودند. حضرت به محض دردستگرفتن خلافت بدون هیچ تساهل و تسامحی همه حکام اموی و ابوسفیانی را برکنار نمود. تنها معاویه توانست مقاومت نماید. امام بدون هیچ واهمهای نسبت به فتنه بنی امیه هشدار میداد و آنها را خطرناکترین فتنه برای اسلام میدانست.

«الا ان اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنی امیه.» (4) با مشاهده موارد فوق مرز تساهل و تسامح و حدود آن به روشنی مشخص میگردد و فرضیه نامحدودبودن تساهل و تسامح در اسلام باطل میگردد. حضرت بهعنوان حاکم جامعه تا زمانی که مصلحت ایجاب مینمود به مدارا رفتار میکرد ولی به محض اینکه موضوع به ضربهزدن به صفوف مسلمین یا خیانت به بیت المال منتهی میشد با قاطعیت برخورد میشد. رفتار حضرت در برابر فریبخوردگان با منافقینی همچون بنی امیه نیز کاملا متمایز بود.

پی نوشت ها در دفتر نشریه موجود است.

https://shoma-weekly.ir/syiZOj