نگاه

مرا از در خانه‌ات مران

یکی از چیزهایی که خیلی سریع دل یخ‌زده را آب می‌کند اعتراف به گناه است. وقتی یخی را کنار حرارت آتش می‌گذارید، چطور سریع آب می‌شود! یکی از کارهایی که یخ دل انسان را باز می‌کند و قطره‌های اشک یکی یکی سرازیر می‌شوند، اعتراف است. خیلی خودمانی، ساده و راحت بگوییم خدایا! این من بودم که این کار را کردم. خ

حجت الاسلام و المسلمین زائری ما به وجه اجمال و عموم اطمینان داریم که مجالسی از قبیل احیاء مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام است. امام صادق(ع) فرمودند: «اتجلسون تحدثون؟» مینشینید، حدیث میخوانید و در مجالستان یاد ما هستید؟ میگوید وقتی عرض کردم: «بله»، فرمودند: «ان تلک المجالس احبها»؛ این مجالس را برپا کنید، ما این مجالس را دوست داریم. در روایت دیگری آمده است که فرمودند: «من جلس مجلساً یحیی به امرنا لم یمت قلبه یوم تموت فیه القلوب»؛ کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما در آن مجلس احیا میشود، حدیثی از ما خوانده و یاد ما برپا میشود، دل او در روزی که دلها میمیرد، نخواهد مرد. در شب قدر حال و وضع ما این گونه است که گرچه به تفصیل از اسرار و حقایق شب قدر مطلع نیستیم، اما به اجمال میفهمیم. همین قدر میفهمیم که امشب شب مهمی است. همین قدر میفهمیم که باطن امشب وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است. حالا خود این یعنی چه؟ ما نمی دانیم. همین قدر میفهمیم که امشب سرنوشت آینده ما دارد رقم میخورد. البته نه فقط سرنوشت یک سال. ما میدانیم در این شبها به تعبیری که در بعضی از نقلها هست، این شب ها هر کاری بکنید کردهاید که این پیشنویس بهتر تنظیم شود. شب بیست و یکم نسخه نهایی آماده میشود و ملائک پاکنویسش میکنند و شب بیست و سوم امضا و مهر میشود و میرود تا سال آینده.

 نه فقط یک سال که گاهی وقتی اتفاقی مقدر میشود، یک عمر انسان را رقم میزند. این که در سال آینده من در فلان روز با فلان شخص ملاقات کنم، یک وقت آن ملاقات سرنوشت من و فرزندانم را رقم میزند. این که در سال آینده در فلان روز و فلان ساعت در فلان جا به فلان مجلس بروم، سرنوشت مرا رقم میزند. یعنی نهتنها در این شبها تکلیف یک سال آینده ما معلوم میشود، بلکه به تعبیری میشود گفت تکلیف زندگی آینده ما معلوم میشود. اجمالاً میفهمیم که امشب شب بسیار مهمی است. زبان حال ما هم این است که خدایا! تو خودت گفتی که هر کسی یک قدم به طرف من بیاید، من ده قدم به سمت او میآیم. هیچ ادعایی هم نداریم، چون بدترین مصیبت برای انسان این است که ادعا داشته باشد و بالاترین و خوشترین حال را کسی دارد که حالش حال انکسار و شکستگی باشد.

گاهی کسی گناه نکرده، اما حالش این است که من گناه نکردهام و بنده خوب خدا هستم، اما یک کس دیگری گناه کرده است و سرش را میاندازد پایین.

آن انکساری که برایش پیش میآید، آن حال شکستگیای که در او ایجاد میشود، آن درب و داغانیای که برایش پیش میآید، با سر افکنده، گردن کج، حال نزار، ترس، تردید و دلهره بلند میشود و میآید.

در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس          بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است

یکی از بزرگان از مرحوم علامه طباطبایی نقل میکردند در حرم امام رضا(ع) ایستاده بودم، حالم جوری نبود که داخل حرم بروم. به خودم میگفتم من کجا، این آستان قدسی کجا؟ یک وقت دیدم دستی روی شانهام خورد. برگشتم و دیدم استادم مرحوم علامه طباطبایی است. فرمودند: «چرا اینجا ایستادهای؟» عرض کردم: «آقا! نمیشود داخل حرم بروم. هرچه فکر میکنم میبینم جای من در حرم نیست. آنجا جای فرشتههاست». میگفتند علامه نگاهی به من کردند و پرسیدند: «طبیب برای چه مطب میزند؟ پزشک برای چه مطب باز میکند؟ برای این که من و تو که بیماریم نزد او برویم».

امشب حال ما این است. میگویم خدایا! اگر سالم و رو به راه بودم اینجا نبودم. خدایا! من همان کارهایی را کردهام که از چون منی برمیآمده است. از منِ بنده روسیاه، بدکار، ضعیف، ذلیل، خاکسار و گنهکار همین چیزها برمیآید، ولی به طمع آمدهام که تو آن چیزی را که از کرم و بزرگواری تو توقع میرود انجام بدهی.

برای استفاده از این شبها هم چند نکته قابل ذکراست. نکته اول صدقه است. دوم شکر است. خدایا! من ممنونم که امشب به من اجازه دادی بیایم، چون میدانم و میفهمم اگر تو اجازه نداده بودی من الان اینجا نبودم. دیدهام که یک وقتهایی میخواهم و نمیشود. یکی از دلایل توحید این است که کارهایی را میخواهی بکنی، همه کارها را هم جور میکنی و نمیشود. معلوم میشود خدا نمیخواهد. یک وقتهایی هم نمیخواهی و میبینی میشود. خدایا! ممنونم.

قدم بعدی استغفار است، ولو به لفظ. همین «استغفر الله ربی و اتوب الیه» دل انسان را برای مجلس آماده میکند.قدم بعدی توبه است. خدایا! من میفهمم که مجلس و شب مهمی است. میفهمم فرشتهها دارند میآیند و میروند، این منم که نمیبینم. در احوال بسیاری از عرفا، بزرگان و کسانی که اهل دل بودند هست. همین که «اللهاکبر» میگفتند و به نماز میایستادند، همه میشنیدند که در و دیوار دارند با اینها ذکر میگویند، میشنیدند ملائکه با اینها ذکر میگویند، در مجلس ذکر مصیبت میکردند و میشنیدند که ملائکه با اینها گریه میکنند. ما نمیبینیم، اما میدانیم امشب فرشتهها و ملائک میآیند و میروند.

نکته بعدی اعتراف است. یکی از چیزهایی که خیلی سریع دل یخزده را آب میکند اعتراف به گناه است. وقتی یخی را کنار حرارت آتش میگذارید، چطور سریع آب میشود! یکی از کارهایی که یخ دل انسان را باز میکند و قطرههای اشک یکی یکی سرازیر میشوند، اعتراف است. خیلی خودمانی، ساده و راحت بگوییم خدایا! این من بودم که این کار را کردم. خدایا! خودم میفهمم چه کردهام. خودم میفهمم، این من بودم. اما تو در مقابل چه کردی. این که انسان خیلی خودمانی به خدا بگوید امشب آمدهام، خیلی خودمانی بگویم من چه کردهام و تو چه کردهای. تو همیشه محبت و خوبی برایم فرستادی، ولی وقتی فرشتهها نامه عملم را برای تو آوردند، همهاش یک گناه تازه بود، اما از آن طرف جز محبت و خیر از تو ندیدم. همین اعتراف اثر میگذارد. نکته بعدی توسل است. بعد از توبه و اظهار ندامت و پشیمانی، انسان بگوید خدایا! وسیله و واسطه آوردهایم. خدایا! کسانی را که پیش تو آبرومند هستند آورده و واسطه کردهایم.و بعد از همه اینها دعا. مخصوصاً دعا برای دیگران که در روایت هست که سریع اجابت میشود. اگر انسان برای دیگران دعا کرد، مخصوصاً در حق کسانی که میانه خوبی با آنها ندارد. آدم همیشه برای خودش و بچههایش دعا میکند. بعضیها هم زرنگترند. یکی میگفت من برای حضرت ملکالموت قرآن میخوانم و صلوات میفرستم و دعا میکنم که روزی که به سراغم آمد مراعاتم را بکند. بعضیها برای حضرت جبرئیل صلوات میفرستند. بعضیها برای عروس و داماد آیندهشان دعا میکنند. تا اینجا خیلی عجیب نیست که انسان در حق کسانی که دوستشان دارد و به او محبت کردهاند دعا کند، ولی چیزی که سخت است، این است که انسان در حق کسانی که میانهاش با آنها خوب نیست دعا کند. در این صورت افق جدیدی در زندگی انسان گشوده میشود و حال انسان بهگونهای میشود که به قول آیتالله حاج مجتبی تهرانی که فرمودند، شروع به دعا میکنم و میگویم خدایا! من اینها را بخشیدم. بعد سرم را بالا میآورم و میگویم خدایا! منِ بنده کوچک تو اینها را بخشیدم. آخر چگونه ممکن است تو مرا نبخشی؟ خدایاً من با این دل کوچکم برای کسانی که از آنها خوشم نمیآمد دعا کردم. چگونه ممکن است تو مرا رد کنی؟ خدایا! خودت به ما گفتی طبق تعریفی که در دعای ابوحمزه ثمالی هست: «وَ أَمَرْتَنَا أَنْ لا نَرُدَّ سَائِلا عَنْ أَبْوَابِنَا»، خدایا! خودت به ما امر کردی که اگر کسی در خانهتان آمد و در خانه شما را زد، او را رد نکنید و او را دست خالی برنگردانید. خدایا! حالا امشب ما آمدهایم و در خانه تو را میزنیم. آیا میشود ما را رد کنی؟ «فَلا تَرُدَّنِی إِلا بِقَضَاءِ حَاجَتِی»، خدایا! بدون روا شدن حاجتهایم مرا از در خانهات مران.

https://shoma-weekly.ir/nkzYBx