
سپس در یک جهاد فرهنگی، توسط بزرگانی از روحانیت آزاداندیش و روشناندیش و واقعنگر همچون شهید بهشتی برنامه تأسیس مدارس با سبک جدید و جذاب اسلامی پیگیری شد که اولین نمونه آن مدرسه علوی و سپس مدارس دیگر مانند رفاه، روشنگر، دوشیزگان و مشابه آنهاست.
و سپس بحث متون آموزشی نو و جامع مطرح و با صاحبنظران متعهد به بحث گذاشته شد که نقش اصلی را شهدا بهشتی و باهنر و یاران آنها و مرحوم حاج سید رضا برقعی داشتند که یکی از رهاوردهای آن کتاب تعلیمات دینی تهیه شده توسط اینان است.
و بالاخره برنامههای آموزشی علوم و معارف اسلامی به زبان ساده برای عامه مردم و زود و آسانآموزی تلاوت قرآن مجید و آسانسازی تدریس عربی، موفقیت گستردهای به ارمغان آورد.
و در نهایت بحث اساسی اینکه (انسان تراز اسلام ناب و خالص چگونه انسانی است؟)
و جامعه نمونه اسلامی چگونه جامعهای است ما چه ساختاری و روابطی و اقدامات گوناگون و چگونه این جامعه ساخته میشود؟
و دولت و حکومت کریمه اسلامی چگونه حکومتی است؟ که اولین گامهای آن را شهید دکتر آیت الله بهشتی در مجمع تحقیقاتی اختصاصی خود و در سالهای 1340 به بعد برداشت و حاصل آن کتاب حکومت اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی است.
اکنون در آستانه چهلمین سالگرد نظام اسلامی پس از تجربیات گرانسنگی که شده است نیاز به برنامه آموزشی و پرورشی و علوم برتر که کاملاً اسلامی در همه ابعاد باشد کاملاً محسوس و مشهود است که با استفاده از همه علوم و روشها و تجربیات در جهان شکل کامل خود را بگیرد. مجتمع فرهنگی شهدای موتلفه اسلامی نیز میتواند در این زمینه آنچنان اقدام کند که الگو باشد.
زیرا در این مجتمع که بانی اصلی آن مرحوم استاد عسگراولادی است. هدف اصلی تأسیس یک مدرسه خوب مذهبی نیست بلکه هدف ارائه نمونهای از آموزش و پرورش اسلامی و خالص است که حاصل آن انسانهای شایسته و ویژهای چون مطهری، بهشتی، باهنر، مفتح، محلاتی،مهدوی کنی، یزدی،مومن، مشکینی، ربانی املشی، رجایی، عراقی، عسگراولادی، امانی، بخارایی، نیک نژاد، هرندی، اندرزگو، کچویی، اسلامی، آوینی و صیاد شیرازی و همت و خرازی و کاظمی و روشن و روحاله قربانی و بالاخره شهید محسن حججی باشند.
و این مبحث را اجازه بدهید از بیان مرحوم استاد عسگراولادی برای مرحوم محمدی دوست که اولین مربی متعهد و عاشق در این مجتمع بود عرضه بداریم.
این گفتگو در تاریخ 8/9/1374 انجام شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای عسگراولادی گفت: در زندان شهربانی در سال 1343 با شهدایمان (امانی، بخارایی، نیک نژاد، هرندی، عراقی) که میدانستند بهشتی هستند و بزودی به شهادت میرسند نظر داشتیم که برای جهان اسلام نمونهای از کار فرهنگی اسلامی را از ریشه عرضه بداریم.
بعد از شهادت عزیزانمان که ما را به زندانها بردند، اولین کارمان ایجاد یک کتابخانه برای زندان قصر بود.
کتابهایمان را آوردیم. برادران از جمله آقای بادامچیان کتاب فرستادند و کتابخانه خوبی به یادگار ماند.
در زندان به عراقی گفتم من 5 سال برنامه ریختهام برای گرفتن دیپلم، او گفت مگر ما اینقدر در زندان میمانیم؟!! ما میرویم بیرون با بچهها.
گفتم برای 15 سال باید برنامه بریزیم.
من با آقای حیدری و آقای کلافچی شروع کردیم.
من شروع کردم پهلوی آقای رستمی از حزب ملل اسلامی به درس خواندن،او گفت اگر شما در کلاس اول بروی و رد بشوی با توجه به نمایندگی امام و عضویت شورای مرکزی موتلفه بد است.
گفتم آمادهام اگر چهار بار رد شوم برای بار پنجم بنشینم و امتحان بدهم. ظرف چهار سال به پایه دیپلم رسیدم. بعد درگیری با پلیس زندان داشتیم، بعد ما را به برازجان تبعید کردند.
بعد که مرا به تهران آوردند دوباره شروع کردم. بعد دوباره ما را به مشهد تبعید کردند ما که میخواستیم امتحان بدهیم؛ هم برخی برادران خودمان در زندان موافق نبودند و هم برخی در بیرون و هم زندان مخالفت داشت با این همه ادامه دادیم. تا اعتصاب غذا کردیم و راه برای شرکت زندانیان سیاسی در امتحانات باز شد. پس کار را کردیم. هم کتابخانه و هم درس خواندن در زندان و هم کارهای فرهنگی در زندان کردیم.
سپس در نظام جمهوری اسلامی و تعطیلی حزب جمهوری اسلامی با اذن امام و رهبری دوباره موتلفه اسلامی را راه انداختیم و دوباره کار فرهنگی را شروع کردیم.
خدمت آقا (مقام معظم رهبری) نیز موضوع را عرضه داشتیم، قبول فرمودند.
شمادر جلسهای فرمودید که من میخواهم موتلفهای تربیت کنم؛ من گفتم؛ نه. ما میخواهیم اینجا بنده صالح خدا تربیت کنیم. مثل آنها که رفتند و در اوج بودند حاج صادق امانی بی بدیل بود در هر مشکل یک حدیث تر و تازه میآورد و ما را عوض میکرد.
این موتلفه امروز ما، مثل آن شهدا را معلوم نیست ما بتوانیم تربیت کنیم ولی کوشش خواهیم کرد و باید مثل آن شهدا تربیت کنیم.
شما اگر با این دید برخورد کنید آنگاه وظایفمان فرق میکند.
ما میخواهیم بنده صالح در خط ولایت تربیت کنیم. آنها خودشان موتلفه را انتخاب کنند.
جمله دیگر واقعاً راهمان، راه دوری است، فاصله ما تا داشتن دانشگاه و یک حوزه علمیه طولانی است.
اگر از همین جا به نفس بیفتیم نمیشود.
وقتی ما دانشگاهی که نمونهای از دانشگاهی نمونه و صالح اسلامی باشد، داشته باشیم آنگاه موثر است.
محمدی نباید خسته شود و او پدر است و باید همه را زیر بال و پر خود جمع کنید.
آن جلسه گفتم که شما اگر دست رد به فلانی بزنید شأن شما نیست، اینکه او را در آغوش بگیرید شأن شماست.
آقای محمدی:
اشکال کار همین فاصله است شما بی نهایت را میفرمایید من در پایه 1 حرف دارم.
من به جرم عشق موتلفهای که از این ذره اطلاع نداشتند در مدرسه قائم در افتادم.
روزی که منصور به درک رفت در کوچه مسجد قندی بچهها را راه انداختم که همان موجب بیرون آمدن از آن موسسه شد.
من از همان آغاز، اتصال به موتلفه را داشتم.
من در مدرسه علوی در همان سالها تفکرات موتلفهای را آموزش دادم.
این فکر و اندیشه و توان من است.
شما میفرمایید و من اگر بخواهم موتلفهای بسازم با این توان، میسر نیست. این کار شایسته و حرکت رضای خدا خیلی سخت است و میسر نیست و تا حالا هم اگر موفقیت بوده خواست خداوند است.
آقای عسگراولادی: من غبطه میخورم به حال شماها و به حال دوستانمان.
حاج صادق که صادق واقعی بود آن شبها (در نزدیکی شهادتش در سال44) شب در سلول راه میرفت و میگفت خدایا یک عمر خدا خدا کردم حالا میخواهم پهلویت بیایم.
آنها این همه اوج داشتند.
بنده و آقای انواری وصی ایشان بودیم، شب خوابید صبح گفت: دیشب خواب دیدم که من راهم را دارم میروم که برسم. به من گفتند قاسم و صدیقه را به که میسپاری؟
من یادم از وداع مولایمان امام حسین(ع) آمد که فرمود: «الله خلیفتی فی کل حال»
در همان جا گفتم به خدا میسپارم که او خلیفه و مولای من و همه ماست.
این سخنان اوست که در اوج بود.
من به دوستان عرض کردهام که هر وقت «یفرحون بما آتاه الله» شدید رستگار شدهاید یعنی اگر راضی شدهاید به رضای خدا این درست است. اما اگر به کارتان راضی شدید شما در اشتباه هستید و اگر شما به خودتان و کار خودتان راضی شوید در خسران هستید.
برادران اولیه موتلفه خیلی کار کردند. مااگر فکر کنیم که ما هم کاری کردهایم و راضی شویم خداوند میفرماید: «بمفاضه من النار»
من شانههایم از بار نعمتهای خدا دارد خرد میشود و نتوانستهام برابر این نعمتها عرض ادب کنم.
من با ذعان خودم را بسنجم، سفیدم؛ اما با دل مؤمن باید بسنجم.
شما اگر فکر کنید که من عددی هستم و شما کمتر، این درست نیست.
خداوند و پیامبر و ائمه بر ما منت دارند که ماها را از بین چرخ دندهها نگه داشتند که هراس نکنیم و بیاییم ین مجتمع را پایهگذاری کنیم.
شما که آن خدمت میکنید میدانید که هیچ کس بر ما منت ندارد.
من قبلاً به آقای محمدی عرض کردم الگوی ما حتی رفاه نیست. ما باید الگوی جدید بدهیم.
ما ایستادیم، ماندیم و صریح گفتیم و همه مشکلات را پذیرفتیم خدا مدد کرد.
ما با تربیتی که شده ایم، باید در مقابل نعمت های خدا جواب بدهیم.
به شما خیلی خدا نعمت داده است باید این نعمتها را برای خدا بکار بگیرید. جوانها را بسازید هیچ کس بر شماها منت ندارد.
دکتر نجفی – وزیر – گفت شما هر نوع وام بخواهید ما در خدمت هستیم.
گفتم نمیشود با آن شرایط وام شما نعمت خدا را بجا اورد.
با همه مشکلات مالی تا حالا خدا کمک کرده است و خدا رسانده است.
مرحوم ربانی املشی و آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی خوابی را از آیت الله مطهری نقل کردند بعداً آقای مطهری مرا دید گفت خواب را برای شما میگویم. خواب مربوط به سال 55 بود، آقای مطهری مشرف شدند به مدینه(من سال آخر زندان بودم یا تازه بیرون آمده بودم).
ایشان توسل کرده بود خدمت رسول اکرم(ص) که شیعه و مردم مشکلات فراوانی دارند که به این زودیها حل نمیشود شما باید عنایت بفرمایید.
در همان مدینه خواب دیده بود که شب به حرم رفته و توسل کرده و راجع به مشکلات مردم و فقر فرهنگی و ظلم حاکم با حضرت رسول اکرم(ص) صحبت میکند.
حضرت فرمودند که عسگراولادی برای این کار مأمور است. البته شما این را جایی نقل نکنید.
الان این کارها که خدمت به مردم است 5 درصد آن از امداد نیست. همانطور که شهید مطهری در خواب دیدهاند آنچنان میرسد که در آن حیران میمانم.
آقای محمدی:
از فرمایش خودتان استفاده میکنم. ما به خون شهدا و نام مقدس شهدای موتلفه و راه شهدای موتلفه مدیونیم و به موتلفه هم اگر راه آنها را ادامه میدهد، چون اگر ادامه ندهد که موتلفه نیست ما به آنها معتقدیم و به رهبر معظم که چه تشویقهایی دارند من خودم را مدیون آنها میدانم.
اما نمیشود طرح کرد که چه میکنیم و چند درصد هدف را انجام میدهیم این کادر و این برنامهریزی و اینها جوابگوی آن تعهدات نیستند.
آقا فرمودند چند روز قبل که امثال مدرسه... حداکثر مدرسه مذهبی هستند اما مدارسی که شما در آنها هستید مدارس فرزندان انقلاب است.
من میبینم در بعضی (از این مدارس) که انقلاب و تربیت فرزندان انقلابی برای اسلام و امام زمان(عج) و نایب امام زمان(عج) هدف نیست. هدفشان یک مدرسه خوب است آقا مدرسه فرزندان انقلاب میخواهند. اینها یک مدرسه مذهبی خوب،حداکثر خواستهشان است.
تحمل نمیکنم، داغ دلم را بیرون میریزم. قهر از موتلفه ندارم، بلکه هر جا میروم،میگویم شاید آنجا مدرسه فرزندان انقلاب شود. بعد آن را به موتلفه بیاورم.
اما نمیدانم چرا نمیشود؟
مگر شما و این بادامچیان یک فکر بکنید. من که نمیدانم چه بکنم. امثال اینها در مدارس دیگر هستند من به آنها چه کار دارم؟ من در جایی که نام مقدس موتلفه است و آقا از آن توقع دارد کار دارم.
این جلسهای بود در سال 73 که جلسه کاملاً خصوصی و صمیمانه بود با سه نفر مرحوم عسگراولادی، مرحوم محمدی دوست و بادامچیان.