
جواد مقصودی- امام خمینی شهید مطهری را به عنوان یک فرد مبارز معرفی کردند، در حالی که همه ما بیشتر با چهره علمی ایشان آشنا هستیم. او یک شخصیت علمی مورد قبول همه مراجع و مورد قبول صد در صد امام راحل (ره) بود و امام او را بسیار مهم تلقی میکردند و وی یک شخصیت علمی، سیاسی و میدانی بود، این گونه نبود که در خانه بنشیند و فقط مسائلی را بگوید تا بقیه عمل کنند، قانع نمیشد که فقط فرمان بدهد، بلکه جلودار بود، راه میافتاد و به دیگران هم میگفت بیایید. طبیب دوّاری بود که با آن شخصیت میپذیرفت در جلسات و مجالس کوچک هم حضور یابد و سخن بگوید و هدایت کند.
در حسینیه ارشاد فعالیت میکرد که در تبیین حرکت انبیا و اولیا انحرافی صورت نگیرد. او شجاعانه در مقابل انحرافات و کژیهای پنهانی ایستاد و آن جریان را خنثی کرد. او تنها به حق و خدا میاندیشید و حقیقتاً نگهبان دژ، قلعه و حصن اسلام بود که از جنبههای بسیار مهم بینش اسلامی است. شهید مطهری، شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و عده انگشتشمار دیگری از وارثان انبیا بودند که با تمام وجود از امام راحل و حرکت امام میدانی عمل میکردند و وارد معرکه شدند و بودند و هم فعلاً و هم قولاً عمل میکردند و برخی تا پای شهادت استقامت کردند و آخر سر هم شهادت نصیبشان شد.
شهید مطهریها تاریکی و انحرافات را خیلی خوب به مردم میشناساند. او حقیقتاً معلم بود و در پی جاه، مقام و شهرت نبود. شهید مطهری نور چشم علامه طباطبایی بود و ایشان وقتی آقای مطهری شهید شد، در سوگشان گریست. این مطلب که: «اِذَا مَاتَ العَالِمَ ثَلُمَ فِی الاِسلامِ ثُلمَهٌ لاَ یَسُدّها شَیء» واقعاً در مورد شهید مطهری مصداق کامل دارد و شکافی که از فقدان ایشان پدید آمده، هنوز کاملاً التیام پیدا نکرده است. منابر شهید مطهری دلسوزانه و مشفقانه و در آگاهیبخشی به امت اسلامی بسیار حریص بود. حتی روزهای اولی که پای منبرشان در مسجدی در خیابان پاچنار میرفتیم، با اینکه عده کمی بودیم که میرفتیم، ایشان میفرمودند حتی اگر دو نفر هم باشند مطالب مرا خوب بگیرند، برای آن دو نفر هم سخن خواهم گفت.
او حقیقتاً در راه خدا، احیای معارف اسلامی و نجات انسان از جهل و نادانی به شهادت رسید. واقعاً رحمت خاصه خدا بر او باد و راه او هم انشاءالله پربار باد. شاید در سال ۴۳ بود که ایشان از زندان آزاد شده بودند. من با شهید محمدصادق اسلامی به دیدن ایشان رفتم و ایشان از اینکه در زندان بودند هیچ ناراحتی نداشتند، الا از یک مسئله ناراحت بودند که مبادا در غیابم یک وقتی فرزندانم دستخوش انحراف شوند و از خط مستقیم اسلام ناب انحراف پیدا کنند.
شهید مطهری همواره تحت نظر رژیم و ساواک بود و همواره در معرض خطر بود. در بحبوحه انقلاب مسئول مدرسه رفاه بودم و شب و روز نداشتیم. یادم هست یک شب تا ساعت دو نصف شب بیدار بودیم و مریض بودم و گفتم بروم آشی، سوپی بخورم و کمی استراحت کنم. آقای مطهری گفتند مرا هم سر راه به منزلم برسان و با هم سوار اتومبیل شدیم و در خیابان شریعتی به منزل ایشان میرفتیم. بچههای بسیجی و انقلابی قدم به قدم سنگر درست کرده بودند و ماشینها را بازرسی میکردند. من ورقه عبور داشتم و نشان میدادم و شهید مطهری بسیار از این بسیجیهایی که این طور مسئولانه با مسئله برخورد میکردند، قدردانی میکرد.
شهید مطهری یک شخصیت بسیار بزرگ و مهم بودند. ایشان فقیه، فیلسوف، مفسر، رجل کلامی و شخصیت سیاسی ـ اجتماعی بودند. آن بزرگوار از علمایی بودند که حقیقتاً دژ، قلعه و به قول آن حدیث حصون اسلام بودند. ایشان هر جا کژی و انحرافی را مشاهده میکرد، مردانه با آن مقابله میکرد. او در زمان طاغوت بیپروا در مقابل ستمکاریها و انحراف از اسلام میایستاد و با آن مقابله میکرد و شخصیت فوقالعادهای بود. مقابله او با انحراف و رژیم ستمشاهی پهلوی، مقابله یک فرد، خانواده و قبیله نبود، بلکه مقابله یک ملت بود. او به عنوان ملتی که مسلمان و خداخواه و مورد قبول امت اسلامی بود، علیه استکبار و استبداد میایستاد و مؤثر بود.
منابرش جنبه تربیتی قوی داشت و سعی میکرد حقایق الهی وارد قلب مستمع شود. دوست داشت همه ظرفیتی را داشته باشند که ایشان وقتی آن معارف بلند الهی را میفرمودند، طرف مقابل بتواند درک کند.
زمانی عدهای نزد ایشان رفتند و گفتند سطح مطالبی که میفرمایید خیلی بالاست و ما درک نمیکنیم. کمی سطح مطالب را پایین بیاورید. ایشان فرمودند خب شما کمی بالا بیایید. چرا من پایین بیایم؟ ایشان دوست داشتند مردم عالم شوند و جاهل نمانند. جهالت برای امت اسلام، امت محمد (ص) و شیعه علی (ع) زشت است.