نگاه

متممی برای یک نظریه

اخیرا یکی از نظریه پردازان جریان اصولگرایی با تاکید بر ضرورت تلاش برای ایجاد اتحاد و انسجام بیشتر میان اصولگرایان، متذکر شده بود " نباید جریان سیاسی را با فرد شروع کنیم، جریان اصولگرایی قوی ترین جریان تئوریک و ریشه دارترین جریان در کشور ماست." این تذکر در پاسخ به کسانی بود که سعی به القای ضرورت تشکیل یک حزب فراگیر حول یک فرد را داشتند. اما وی خواهان آن شده بود که "اصولگرایی باید نسل جدید خود را به میدان بیاورد" زیرا " نیروهای جوان به هم نزدیک ترند تا قدیمی ها"؛ این امر علاوه بر آن که گزاره ای پارادوکسیکال نسبت به تکیه بر ریشه ها و سرمایه های انسانی اصولگرایان است، ارجاعی ناقص نیز دارد.چرا که استناد ایشان به مدل امام خمینی بود که در برهه های مختلف جوانان را میدان داد.

سید مهدی جولایی- اینک که هیجان انتخابات 92 خوابیده و در سال جاری هیچ انتخاباتی در جریان نیست؛ شاید بازبینی شاکله جریان اصولگرایی ضروری تر از همیشه باشد. جریانی که با دغدغه صیانت از آرمانهای انقلاب اسلامی در روزهای سخت میدان داری تازندگان به ارزشها، دست یاری به یکدیگر دادند و در سلسله موفقیت های غیرقابل پیش بینی، توانستند رقیب را در پای صندوق های رای به عقب نشینی وادارند. حتی در انتخاباتی همچون دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا که عملا چهره های ضدانقلاب نیز به میدان آمده بودند.

اما این روزها که بار دیگر ضرورت وحدت میان وفاداران حقیقی به 4 اصل اصولگرایی مورد اتفاق نظر است، برخی راه بازیابی آن شکوه وحدت را در تاسیس حزبی فراگیر با نسلی نو از میان اصولگرایان تجویز می کنند. به نظر می رسد اصل این نوع تعاملات درون گفتمانی مطلوب است؛ نیروهای اصولگرا نباید به خواب بروند بلکه باید فعال و در رصد برنامه ریزی و کادرسازی باشند. اما آیا تجربه ای همچون حذف سرمایه های اصولگرا از ویترین و ارائه فهرستی همچون آبادگران موفقیتی مستدام داشت و وحدتی پایا را شکل داد؟

اخیرا یکی از نظریه پردازان جریان اصولگرایی با تاکید بر ضرورت تلاش برای ایجاد اتحاد و انسجام بیشتر میان اصولگرایان، متذکر شده بود " نباید جریان سیاسی را با فرد شروع کنیم، جریان اصولگرایی قوی ترین جریان تئوریک و ریشه دارترین جریان در کشور ماست." این تذکر در پاسخ به کسانی بود که سعی به القای ضرورت تشکیل یک حزب فراگیر حول یک فرد را داشتند. اما وی خواهان آن شده بود که "اصولگرایی باید نسل جدید خود را به میدان بیاورد" زیرا " نیروهای جوان به هم نزدیک ترند تا قدیمی ها"؛ این امر علاوه بر آن که گزاره ای پارادوکسیکال نسبت به تکیه بر ریشه ها و سرمایه های انسانی اصولگرایان است، ارجاعی ناقص نیز دارد.چرا که استناد ایشان به مدل امام خمینی بود که در برهه های مختلف جوانان را میدان داد.

به نظر می رسد در این قیاس نکته ای قابل تأمل وجود دارد. امام خمینی خود به عنوان رکن وحدت آفرین انقلاب توشه ای از تجربه را بر دوش داشت و از کهنسال ترین فعالان نهضتش بود، در عرصه های مختلف نیز از همه سنین در نهضت یاری گرفت، اما نکته حائز اهمیت در مشی امام، عدم اکتفا به نیروهای گذشته و چشم امید داشتن دائم به نسل نو و تلاش برای پرورش آنها بود.

این مشی سیاسی در حزب موتلفه اسلامی تجربه شده است. راز موفقیت این حزب به عنوان تنها حزبی که می تواند ادعا کند در بیش از 200 شهر کشور دفتر حزبی دارد و تشکیلاتی مبتنی بر سازمان و نه فردمحوری است؛ حضور جوانان در کنار نسل های قبل خویش است. پیشکسوتان عرصه را برای جوانان مهیا کرده اند و جوانان با تکریم بزرگان حضور داشته اند.

ای کاش این چهره با سابقه اصولگرایان که به خوبی در پی آسیب شناسی و درمان برآمده است، تکمله ای بر گفته خویش ملحق کند تا شفابخش بودن نظریه وی را عملی تر بنماید.

https://shoma-weekly.ir/mjngXr