از شاگردان فعال مرحوم آیت الله فومنی شد و دوران جوانی خود را با ایشان سپری کرد و پای ثابت سخنرانیهای پرشور آقای فومنی بود. در شروع مبارزات حضرت امام در خرداد 1342 حاج محسن آقا در صف اول مبارزه قرار داشت.
در روز 15 خرداد سال 42 با شور جوانی و ایمان راسخ چنان پرفروغ بود که همراه با پدرش دستگیر و چنان در زیر شکنجه قرار گرفت که قنداق تفنگهای آمریکایی بر پیکر این پدر و پسر شکسته شد؛ اما این نقطه عطفی در مبارزات وی شد و پس از آزادی از زندان این بار ارتباط خود را با دوستان موتلفه اسلامی برقرار کرد.
مسئول بالاتر او در جلسات مخفی مؤتلفه شهید سید اسدالله لاجوردی بود، این جلسات مخفی تا اجرای حکم اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر خائن شاه ادامه داشت، موج دستگیری و تعقیب اعضای موتلفه در دستور کار رژیم قرار گرفت که او هم بی نصیب نبود.
وی که همراه با اخوان، شاغل در کار لبنیات بود، مغازه را در خدمت انقلاب قرار داد؛ تا آنجا که یکی از مأمن های شهید اندرزگو، برای برنامه ریزی مبارزات لبنیات صالحی در خیابان خراسان بود و مرکز تبادل سلاح و اعلامیه ...
مرحوم حاج محسن در اوج خفقان رژیم شاهنشاهی و تبعید امام به عراق به دیدار حضرت امام شتافت؛ در نجف اشرف با ایشان مخفیانه دیدار کرد و پیغامهایی را خدمت امام برد و پیغامهایی را به ایران آورد. همچنین به لبنان سفر کرد و خدمت شهید چمران در جنبش امل و حرکت محرومین حضور پیدا کرد. اگرچه از آغاز نهضت امام لحظهای آرام و قرار نداشت اما از سال 56 فعال تر شد و در شهریور سال 57 پس از شهادت شهید اندرزگو او مجددا دستگیر شد و به زندان رفت و تصویری از صبر و مقاومت در میان زندانیان بر جای گذاشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمک به اسلام و انقلاب و ولی فقیه زمان حضرت امام خمینی و پس از آن مقام معظم رهبری لحظهای کوتاهی نداشت. او هیچ پست و مقام دولتی را نپذیرفت ولی در جبهه دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت فقیه همه جا در صف اول بود. با همه سوابقش، نه از امکاناتی استفاده کرد و نه پستی گرفت. منزل و سبک زندگی او همان سبک زندگی قبل از انقلاب بود. در کار خیر و صندوقهای قرض الحسنه فعال ماند، تا توانست گره از کار محرومین و گرفتارها باز کرد؛ کار خیر و بدون اطلاع و محرمانه ای که از عادات دیرینه وی بود.