نگاه

مبارزات مردمی و احیای قرض‌الحسنه

در یکی از جلساتی که در مسجد لرزاده داشتیم من گفتم که می شود ما هم مثل بانک ها دفترچه پس انداز درست کنیم و مردم پول های خود را اینجا بگذارند؟ این پیشنهاد را با حاج میزا علی آقای فلسفی در میان گذاشتم و گفت من با این کارهای شما موافق هستم. روایتی هم از قول امام صادق(ع) نقل کرد که «هرکس قرض الحسنه بدهد 18 برابر خداوند به او پاداش می دهد.» این روایت را هم پشت دفترچه ها نوشتیم و تأسیس اولین صندوق قرض الحسنه ایران به نام «صندوق قرض الحسنه جاوید» را اعلام کردیم.
سید اصغر رخ‌صفت- فعالیت سیاسی من از مؤتلفه شروع شد. ما سه گروه شیعیان، پل سیمانی ها و اصفهانی ها بودیم و گروه گروه کار می کردیم. آقای عسکراولادی در گروه شیعیان بود. گروه پل سیمان هم آقای غیوری و اطرافیانش مثل حاج حسن پوربختیار بودند. گروه اصفهانی ها هم افرادی مثل میرفندرسکی و میرمحمد صادقی بودند. حدود سال 40 حضرت امام رأس این گروه ها را به قم دعوت کردند و فرمودند کار متفرقه به نتیجه نمی رسد؛ شما باید گروه های مردمی را جذب و فعالیت خودتان را شروع کنید.

یعنی به نظر من ذهن امام خمینی(س) این بود که باید از دسته های مذهبی که به بازار می آمدند بهره برداری کرد. بعد از راهنمایی حضرت امام این دسته ها با هم جلسه گرفتند و به این نتیجه رسیدند که با رؤسای هیأت های مذهبی جلسه داشته باشند و آنها را جذب کنند. بعد یواش یواش این گروه ها تبدیل به هیأت های مؤتلفه اسلامی شدند. سال به سال شعارها فرق کرد و دیگر به جای اینکه فقط از عطش و اسارت بخوانند، شعارهای انقلابی می دادند؛ و مبارزه در هیأت های مذهبی شروع شد.

در کنار مبارزات یکی از کارهای ما تأسیس صندوق های قرض الحسنه بود. گداهای حرفه ای شب های شنبه به مسجد لرزاده می آمدند و جز توزیع تریاک و فساد هیچ کار دیگری نداشتند. وقتی از مسجد بیرون می آمدند دستشان پر پول بود و به کسانی که به آنها پول داده بودند فحش و بد و بیراه می گفتند که چرا کم به ما پول داده اند. آقای گلزاده غفوری به ما گفت اسلام صدقه را برای ریشه کردن فقر آورده ولی ما صدقه را منشأ فقر و بیچارگی کرده ایم. مثلا یکی از حرف های ایشان این بود که اگر بتوانیم فطریه های تهران را جمع کنیم می توانیم چند کارخانه احداث کنیم و چند نفر را بر سر کار ببریم و چرخ اقتصاد مملکت را راه بیاندازیم.

ما را تشویق کردند که یواش یواش به پیرمردها گفتیم ما می خواهیم سه صندوق در شبستان مردانه و زنانه و حیاط مسجد بگذاریم؛ گفتیم هرکس می خواهد صدقه بدهد داخل این صندوق ها بیاندازد. آن موقع کمیته امداد و امثال آن نبود و حرف هایی که ما می زدیم نو ظهور بود. به همین دلیل پیرمردها با ما مخالف بودند.

این پول ها یواش یواش زیاد شد و اولین کاری که با آن کردیم این بود که با داروخانه اول خیابان خراسان قرارداد بستیم که نسخه هایی را که ما امضا می کنیم دارو بدهند و ما پولش را بدهیم. اکثر همان کسانی که مخالفت می کردند نسخه های نوکر و کلفت های خود را آنجا می فرستادند و ما مهر می زدیم و آنجا می رفتند و اول هفته هم می رفتیم حسابمان را صاف می کردیم.

یواش یواش به جایی رسیدیم که برای مردم خانه می خریدیم و قسطی پولش را از آنها می گرفتیم.

در یکی از جلساتی که در مسجد لرزاده داشتیم من گفتم که می شود ما هم مثل بانک ها دفترچه پس انداز درست کنیم و مردم پول های خود را اینجا بگذارند؟ این پیشنهاد را با حاج میزا علی آقای فلسفی در میان گذاشتم و گفت من با این کارهای شما موافق هستم. روایتی هم از قول امام صادق(ع) نقل کرد که «هرکس قرض الحسنه بدهد 18 برابر خداوند به او پاداش می دهد.» این روایت را هم پشت دفترچه ها نوشتیم و تأسیس اولین صندوق قرض الحسنه ایران به نام «صندوق قرض الحسنه جاوید» را اعلام کردیم.

کار من فرش بود. در تیمچه رحیمیه یک نفر به نام آقای ترسایی انبار داشت. سخنران ما حاج تقی خاموشی بود. آقای خاموشی به من گفت این انبار را بگیریم و دومین صندوق را آنجا تأسیس کنیم. این ترسایی 70 خانه در همدان درست کرده بود و می خواست با دست فرح به فقرا بدهد. چون آدم فعالی بودم به من علاقه داشت. با آقای خاموشی به دفتر او رفتیم و گفتم آمده ایم انبار شما را برای صندوق قرض الحسنه بگیریم. به شوخی یا جدی ما را از دفترش بیرون کرد. او را دعوت کردیم که کارهای ما را ببیند. یک روز به دفتر ما آمد و ساعت پنج بعد از ظهر تا هشت شب فقط نگاه می کرد؛ ساعت هشت شب هم رفت. دو سه روز بعد من را صدا کرد و کلید انبار را به من داد. 20 نفر از کسبه بازار فرش و جاهای دیگر به عنوان هیأت امنا تعیین کردیم و صندوق دوم را راه انداختیم.

بعد از آن صندوق های «کوثر»، «نیکان» و صندوق های دیگر تأسیس شد و به شهرستان ها کشید و سراسر ایران پر از صندوق های قرض الحسنه شد.

https://shoma-weekly.ir/ZvSwOS