در کار نقد مسئولان، مردم باید بیایند شاخص بگذارند. وقتی مثلاً شاخصهایی چون سلامتی رفتار، خدمت خالصانه، کار مجاهدانه و جهادی و دفاع از مردم، نظام و ولایت و… را تعیین کردند، بعد به مسئولان نمره بدهند. اگر اینطور نقد صورت بگیرد، این نقد سازنده است و آن فرد مورد انتقاد هم میداند که بر مبنای شاخصها به عملکرد او نقد وارد شده، نه اینکه به شخص او حمله شده باشد. یعنی کسی که با جناح و اسم این آدم دشمنی ندارد، بلکه عملکردها هست که دوستی و دشمنی یا نمره قبولی و ردی را تعیین میکند. اگر اینطور باشد آنوقت نقدها خیلی میتوانند تأثیرگذار باشد. با این شیوه هم مسئولان نسبت به عملکردشان بازنگری میکنند، هم میدانند زیر ذرهبین عادلانه و عالمانه مردم هستند و آن مسئولی که دارد با دلسوزی کار میکند، شناخته و الگو میشود و دلگرمیاش بیشتر میشود. همچنین آن مسئولی که مشکل دارد یا باید مسئولیت را کنار بگذارد یا خودش را بر اساس شاخصهایی که مردم بهصورت واقعبینانه و نگاه اسلامی طراحی کردند، تطبیق دهد.
از طرف دیگر، اگر این فرایند وجود داشته باشد، خود مردم هم این شاخصهها را یکییکی برای خودشان در نظر میگیرند و در کار و رفتار خودشان هم پیاده میکنند و از خود میپرسند ما چه کردیم؟ یا در انتخابهای خود چه فاکتورهایی را در نظر گرفتیم؟ آیا صِرف آزادیهایی که شعاری بوده است و خلاف قانون اساسی و مصلحت نظام است، و ما آمدیم آن را معیار قرار دادیم و بر اساس این معیارها رأی دادیم، کار درستی انجام دادیم؟ چون چیزی که واضح آن آزادی شعاری، «آزادی قیمتها» را هم با خود میآورد و امروز میبینیم که آورده است. آن آزادی بیقاعده و بیحدوحصر همان چیزی است که به سرازیر رفتن اقتصاد و زندگی مردم و خیلی از مصالح دیگر هم منجر میشود. همه آن بیقاعدگیها و افسارگسیختگیها در اقتصاد ما هم بر مبنای همان نگاه به آزادی، آزاد شد و وضعیت بیبندوباری در اقتصاد شکل گرفت. یعنی آن بیبندوباری و حرکت خارج از چارچوب و ضابطه، به همهچیز خورد؛ به سکه، دلار، زندگی مردم، شغل، ازدواج، مسکن و…. پس بر اساس ضابطه و قانون است که کار اصلاح شود و اگر کار انحرافی دارد، سر جای خود برمیگردد. با آن فرایند سنجش و نقد بر مبنای معیارهای مشخص، مردم هم به این موضوعات فکر میکنند و درباره خودشان هم داوری خواهند کرد.
بنابراین خلاصه کلام اینکه مردم باید بیشتر به این سمت حرکت کنند تا انتقاد، نظارت و مطالبهگری عالمانه و خردمندانه داشته باشند. اگر اینطوری با شاخصهها پیش برویم، آنوقت هرکسی هر جا نقد کند، نقدی محکمهپسند دارد و کسی نمیتواند آن را رد کند.
برخورد امنیتی که معمولاً در مورد نقد و نقادی نمیشود، ولی گاهی اوقات برخوردهای سلبی صورت میگیرد؛ طبیعی است که مخاطبان این نقدها افراد مختلفی هستند که ممکن است برخوردها و عکس العملهای متفاوتی داشته باشند. روزی ما در خدمت مقام معظم رهبری در برنامهای بودیم که مربوط به جوانان مخترع و نخبه بود؛ یکی از نخبگان و جوانان مخترع یکدفعه بدون نوبت، از جایش بلند شد و شروع به اعتراض کرد. مقام معظم رهبری خیلی قشنگ به ایشان نوبت و اجازه دادند که حرفش را بزند؛ در صورتی که شخص ایشان خیلی منضبط هستند و در حالت عادی باید کسانی که نوبتشان بود سخن بگویند. ولی ایشان فرصت دادند تا آن جوان صحبت کند. بعد از اتمام صحبتهای اعتراضی آن جوان، رهبری خیلی با شجاعت و قاطعیت و در عین حال از سر عدالت و حقانیت جواب ایشان را دادند. اینکه رهبر یک نظام اینطور برخورد میکند، بقیه هم باید خودشان را با رهبری تنظیم کنند. رهبری، رهبری همه هستند و همه باید خودشان را با رهبری تنظیم کنند. نه اینکه با شاخصهایی که خودشان در نظر دارند یا بر مبنای منافع شخصی خودشان با مردم رفتار کنند.
البته به نظر من این فضای نقد و گفتوگو و سعه صدر تا حدود زیادی در جامعه ما و در بین بسیاری از مسئولان ما وجود دارد، ولی باز باید بیشتر از اینها به آن دامن زده شود و این فضا بیشتر رشد کند.