مصلحت امروز کشور در آن است که دولت دهم به سلامت به پایان رسد و این موضوعی است که از سوی قبیله انحراف و دشمنان نظام مطلوب نیست.
محمد علی امانی- اثبات و نفی جریان انحرافی و بحث بر سر آنکه آن را جریان بدانیم یا فرقه و یا حلقه، امری است که مدتهاست مورد منازعه و مباحثه در فضای سیاسی کشور قرار گرفته است. اما اگر ژرف تر بر رفتار این گروه بنگریم؛ آن را نه یک حلقه مستأجل, که یک جریان عمیق می یابیم که برای پایدار ماندن در عرصه سیاسی به صحنه آمده است. اما برای عدم توقف در کلیدواژه "جریان" و یا "حلقه"، در این نوشتار آنها را "قبیله انحراف" خواهم خواند که "تعصب جمعی" و "اولیت داشتن روابط بر شایستگی ها" میان این جمع؛ برای کاربرد "قبیله" کفایت می کند.
اما برای اثبات علل خطرناک دانستن این قبیله؛ ضروری است سی وسه سال به عقب بازگردیم؛ روزگاری که منتقدین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تندرو معرفی شده و اعضای این گروهک جوانانی انقلابی با سلایق متفاوت از دیگر انقلابیون معرفی می شدند. اما گذر زمان اثبات کرد که دیوار کجی که بر مبنای اصالت قائل شدن برای یک تفکر انحرافی (مارکسیسم به عنوان علم مبارزه ) بالا رفت، آنچنان کج شد که حتی پس از سقوط این روزهایش نیز همچنان مورد طمع استکبار است.
جالب آنکه میان این دو گروه تشابهات، ویژگی ها و همبستگی های بسیار مشهود است. این نوشتار در پی آن نیست که بگوید قبیله انحراف عضو سازمان منافقین است؛ بلکه تشابهات تاریخی این دو می تواند افزایش دهنده بصیرت و چراغ راه آینده ما باشد تا نگذاریم آسیب هایی که از ناحیه آن جریان عبرت آموز متوجه کشور شد, در جریان اخیر تکرار شود .
جریان نفاق برای تشکیلات خویش اصالت خاص قائل بود و انحراف برای قبیله اش. نفاق با استفاده ابزاری از نهج البلاغه و کسب وجاهت از آن آغاز کرد و انحراف با سوء استفاده از مسئله غیبت ولی عصر. شعار "آن" جامعه بی طبقه توحیدی بود و فریاد "این" عدالت اجتماعی اما کم مانندترین طبقه بندی ها و رانت خواری ها در میان "این هر دو" رخ داد. جریان نفاق تمامیت خواه بود و قبیله انحراف خود محور. دستگاه های تبلیغاتی "آن" مشغول متهم کردن نیروهای ارزشی همچون شهید مظلوم دکتر بهشتی به دزدی و سرمایه داری بود و رسانه های "این" به نیروهای ارزشی با ادبیات مشابه حمله می کند. "نفاق" در نزد امام خمینی منزلتی نداشت و "انحراف" در کنار امام خامنه ای.
ادبیات ارگان رسمی هر دو, بر هم زننده آرامش و القا کننده تقابل با ولایت فقیه بود. "نفاق" داعیه ضد امپریالیستی داشت و به دامن آمریکا گریخت؛ "انحراف" فریاد ضد آمریکایی سر داد و در تلاش برای مذاکره اقدام می کند.
هر دو علیه قوه قضائیه دست به سیاه نمایی می زدند؛ اوج هجمه های نفاق در ماجرای دستگیری نفر دوم سازمان (سعادتی) بود و اوج حملات انحراف در دستگیری نفر دوم موج ساز آن.
نفاق در تلاش برای رقم زدن جنگ مسلحانه علیه مردم بود و انحراف در تدارک جنگ اقتصادی با مردم.
"آن" مخالف را حزب چماق به دستان می نامید و "این" حزب ثروتمندان. رهبر آن جریان همراه با رییس جمهور گریخت و این گروه سعی بر مخفی شدن در پشت عنوان ریاست جمهوری.
هر دو مانع اصلی در برابر اقدام خود را روحانیت و مرجعیت می دانستند و سعی بر آسیب رساندن به مبارزین و مدافعین امام در حوزه علمیه داشته اند تا آنجا که حتی شبهات مشابه علیه مرجعیت طرح می نمایند.
تلاش هر دو گروه بر آن بود که آنچنان بر لب خطوط قرمز حرکت کنند که هم مسیر ضدانقلابی خویش را پیش ببرند و هم تا حد ممکن از برخورد رسمی و پیامدهای حقوقی آن مصون باشند.
رفتارهای برخاسته از تساهل اجتماعی و مخالفت با اجرای حجاب تا علاقه مشترک به پرونده سازی و خروج اسناد از دستگاه های اطلاعاتی از دیگر تشابهات این دو گروه است.
اولویت داشتن "بقای در قدرت" شاید اصلی ترین علت این همه تشابه و ستیز مخفی با ولایت و عدم تمکین در برابر خواسته های رسمی رهبر است.
اگر نگاهی عمیقتر کنیم تشابهات بسیار است. در این شرایط باید نخستین هشدار را به کسی داد که مورد طمع این جمع انحرافی برای سوء استفاده از صندلیش قرار گرفته است، مباد روزی که این توطئه به سرانجام رسد. مصلحت امروز کشور در آن است که دولت دهم به سلامت به پایان رسد و این موضوعی است که از سوی قبیله انحراف و دشمنان نظام مطلوب نیست.
هشدار دوم متوجه اصولگرایان است که با نگاهی گذرا مشهود است که تلاش شده دستاوردهای دولتهای نهم و دهم به میان قبیله انحرافی کشانده شده و هزینه هایش متوجه اصولگرایان گردد و این هوشیاری بیشتر می طلبد. و سومین هشدار را به امت اسلامی, که این قوم با ستیز غیر علنی با ولایت, در پی ضربه زدن به ولایت فقیه به عنوان ستون محکم انقلاب است. ستونی که امام خمینی سفارش کرد مراقب آن باشیم تا انقلابمان صدمه نبیند. یادمان نرود توصیه بنیانگذار کبیر انقلاب را که باید مراقب باشیم انقلاب به دست نا اهلان نیفتد.
اما برای اثبات علل خطرناک دانستن این قبیله؛ ضروری است سی وسه سال به عقب بازگردیم؛ روزگاری که منتقدین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تندرو معرفی شده و اعضای این گروهک جوانانی انقلابی با سلایق متفاوت از دیگر انقلابیون معرفی می شدند. اما گذر زمان اثبات کرد که دیوار کجی که بر مبنای اصالت قائل شدن برای یک تفکر انحرافی (مارکسیسم به عنوان علم مبارزه ) بالا رفت، آنچنان کج شد که حتی پس از سقوط این روزهایش نیز همچنان مورد طمع استکبار است.
جالب آنکه میان این دو گروه تشابهات، ویژگی ها و همبستگی های بسیار مشهود است. این نوشتار در پی آن نیست که بگوید قبیله انحراف عضو سازمان منافقین است؛ بلکه تشابهات تاریخی این دو می تواند افزایش دهنده بصیرت و چراغ راه آینده ما باشد تا نگذاریم آسیب هایی که از ناحیه آن جریان عبرت آموز متوجه کشور شد, در جریان اخیر تکرار شود .
جریان نفاق برای تشکیلات خویش اصالت خاص قائل بود و انحراف برای قبیله اش. نفاق با استفاده ابزاری از نهج البلاغه و کسب وجاهت از آن آغاز کرد و انحراف با سوء استفاده از مسئله غیبت ولی عصر. شعار "آن" جامعه بی طبقه توحیدی بود و فریاد "این" عدالت اجتماعی اما کم مانندترین طبقه بندی ها و رانت خواری ها در میان "این هر دو" رخ داد. جریان نفاق تمامیت خواه بود و قبیله انحراف خود محور. دستگاه های تبلیغاتی "آن" مشغول متهم کردن نیروهای ارزشی همچون شهید مظلوم دکتر بهشتی به دزدی و سرمایه داری بود و رسانه های "این" به نیروهای ارزشی با ادبیات مشابه حمله می کند. "نفاق" در نزد امام خمینی منزلتی نداشت و "انحراف" در کنار امام خامنه ای.
ادبیات ارگان رسمی هر دو, بر هم زننده آرامش و القا کننده تقابل با ولایت فقیه بود. "نفاق" داعیه ضد امپریالیستی داشت و به دامن آمریکا گریخت؛ "انحراف" فریاد ضد آمریکایی سر داد و در تلاش برای مذاکره اقدام می کند.
هر دو علیه قوه قضائیه دست به سیاه نمایی می زدند؛ اوج هجمه های نفاق در ماجرای دستگیری نفر دوم سازمان (سعادتی) بود و اوج حملات انحراف در دستگیری نفر دوم موج ساز آن.
نفاق در تلاش برای رقم زدن جنگ مسلحانه علیه مردم بود و انحراف در تدارک جنگ اقتصادی با مردم.
"آن" مخالف را حزب چماق به دستان می نامید و "این" حزب ثروتمندان. رهبر آن جریان همراه با رییس جمهور گریخت و این گروه سعی بر مخفی شدن در پشت عنوان ریاست جمهوری.
هر دو مانع اصلی در برابر اقدام خود را روحانیت و مرجعیت می دانستند و سعی بر آسیب رساندن به مبارزین و مدافعین امام در حوزه علمیه داشته اند تا آنجا که حتی شبهات مشابه علیه مرجعیت طرح می نمایند.
تلاش هر دو گروه بر آن بود که آنچنان بر لب خطوط قرمز حرکت کنند که هم مسیر ضدانقلابی خویش را پیش ببرند و هم تا حد ممکن از برخورد رسمی و پیامدهای حقوقی آن مصون باشند.
رفتارهای برخاسته از تساهل اجتماعی و مخالفت با اجرای حجاب تا علاقه مشترک به پرونده سازی و خروج اسناد از دستگاه های اطلاعاتی از دیگر تشابهات این دو گروه است.
اولویت داشتن "بقای در قدرت" شاید اصلی ترین علت این همه تشابه و ستیز مخفی با ولایت و عدم تمکین در برابر خواسته های رسمی رهبر است.
اگر نگاهی عمیقتر کنیم تشابهات بسیار است. در این شرایط باید نخستین هشدار را به کسی داد که مورد طمع این جمع انحرافی برای سوء استفاده از صندلیش قرار گرفته است، مباد روزی که این توطئه به سرانجام رسد. مصلحت امروز کشور در آن است که دولت دهم به سلامت به پایان رسد و این موضوعی است که از سوی قبیله انحراف و دشمنان نظام مطلوب نیست.
هشدار دوم متوجه اصولگرایان است که با نگاهی گذرا مشهود است که تلاش شده دستاوردهای دولتهای نهم و دهم به میان قبیله انحرافی کشانده شده و هزینه هایش متوجه اصولگرایان گردد و این هوشیاری بیشتر می طلبد. و سومین هشدار را به امت اسلامی, که این قوم با ستیز غیر علنی با ولایت, در پی ضربه زدن به ولایت فقیه به عنوان ستون محکم انقلاب است. ستونی که امام خمینی سفارش کرد مراقب آن باشیم تا انقلابمان صدمه نبیند. یادمان نرود توصیه بنیانگذار کبیر انقلاب را که باید مراقب باشیم انقلاب به دست نا اهلان نیفتد.