هنر دیپلمات انقلابی این است که با پیوند زدن همه ظرفیت های اقتدار ملی ضمن آرمان خواهی واقع گرا باشد و بتواند در بهترین حالت منافع ملی را تامین نماید. دیپلماسی انقلابی محصول یک روز یا دو روز و یا یک دوره دو دوره نیست. بلکه ثمره 37 سال انقلابی گری است که امروز به عنوان یک ذخیره ارزشمند و رو به رشد در نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده است.
صالح اسکندری - 1- انقلابی گری و دیپلماسی در فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی دو روی یک سکه اند. دیپلمات طراز، در کشور ما همان دیپلمات انقلابی و یا انقلابی دیپلمات است. آرمان گرایی واقع بینانه روح حاکم بر انقلابی گری و دیپلماسی در فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی است. آرمان گرایی واقع بینانه در دیپلماسی یعنی پرهیز از زیاده روی و تفریط در سیاست خارجی. رویکرد افراطی در سیاست خارجی که بعضا جلوه های مقدس آرمان گرایانه نیز به خود می گیرد می تواند تبعات و هزینه های سنگینی برای کشور در پی داشته باشد. رویکرد تفریطی نیز که پوستین وارونه واقع بینی به تن می کند قادر است هزینه های گزاف و بی بازگشتی به یک ملت تحمیل نماید. هنر دیپلمات انقلابی این است که با پیوند زدن همه ظرفیت های اقتدار ملی ضمن آرمان خواهی واقع گرا باشد و بتواند در بهترین حالت منافع ملی را تامین نماید. دیپلماسی انقلابی محصول یک روز یا دو روز و یا یک دوره دو دوره نیست. بلکه ثمره 37 سال انقلابی گری است که امروز به عنوان یک ذخیره ارزشمند و رو به رشد در نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده است.
2- دیپلماسی در راستای تحقق اهداف ملی یک خط ممتد با بهره مندی از ظرفیت های دیپلماتیک یک کشور در مقاطع مختلف است. معمولا جوامع در برخی موضوعات مهم ممکن است یک دهه و یا حتی چند دهه درگیر مذاکرات دیپلماتیک باشند. چینی ها از سال 1969 تا 1979 با آمریکایی ها از طرق کانالهای مختلف ورشو و یا کانال پاکستان مذاکره کردند. هندی ها و پاکستانی ها سالهاست که از مسیرهای رسمی و دیپلماسی خط 2 در حال مذاکرات صلح هستند. این مذاکرات دیپلماتیک اغلب مانند ورزش دو امدادی هستند که در آن اعضای یک تیم هر کدام بخشی از مسیر را طی میکنند.
در این مسابقات یک چوب امدادی در دست ورزشکاران است که پس از پایان نوبت خود آن چوب را به همتیمی انتقال میدهند.در موضوع مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی ایران نیز که از سال 2003 آغاز شد ظرفیت های مختلف دیپلماتیک در دوره های گوناگون بسته به سیاست دولت ها پای کار آمدند و هر یک بخشی از این مسیر را دویده اند. در مقطعی دکتر روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در مقطعی دکتر لاریجانی سپس دکترجلیلی و در نهایت دکتر ظریف که امروز سکان دار دستگاه سیاست خارجی کشور و مسئول مذاکره کننده در این پرونده است. در این بین دو جریان تلاش غلطی را آغاز کردهاند تا زمینه را برای سوء استفاده دشمن فراهم کنند.
3- یک جریان با نفی هر آنچه در گذشته بوده برجام را محصول انعطاف این دولت و تغییر در سیاست خارجی می داند و به دستاوردهای تیم های مذاکره کننده در دوره های گذشته اشاره ای نمی کند. در واقع این جریان با نادیده گرفتن داشته هایی که باعث شد، اقتدار ملت پای میز مذاکره اثبات شود مثل 19 هزار سانتریفیوژ که در نطنز و فردو در حال کار بودند و یا قدرت غنی سازی 20 درصدی و یا آب سنگین اراک و... و همچنین قدرت نرمی که بر اساس ایستادگی و مقاومت تیم های مذاکره کننده قبلی ایجاد شده بود در صدد است نعل وارونه ای به تاکتیک" نرمش قهرمانانه" که مقام معظم رهبری در ابتدای این دولت مطرح فرمودند بزند و سپس با الگو کردن و برجسته سازی این انعطاف در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زمینه ساز نفوذ دشمنان انقلاب گردد. تقطیع خط ممتد مذاکرات و برجسته کردن یک بخش از آن که می تواند تاکتیک موقتی جمهوری اسلامی برای آن دوره خاص باشد و تعمیم آن روش به دوره های دیگر یکی از مسیرهای انحرافی و حاشیهسازیهای بیفرجام برای برجام است. بعلاوه اینکه این جریان هنوز اصرار به توافقنامه برجام دارد، در حالی که بدعهدی آمریکاییها این گمانه را بیشتر تقویت نمود که اساساً این توافق نامه خود بخشی از پروژه تحریم های هوشمند آمریکایی ها بوده و پازل تکمیلکننده آن به حساب میآمده است.
4- جریان دیگر در مقابل تلاش میکند با جداسازی بخش دیگری از این خط ممتد و اتهام زنی به برخی سرمایههای دیپلماتیک نظام آنها را متهم به کژاندیشی نماید. تلاش برای دوقطبیسازی میان علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی از نمونههای بارز اینگونه اقدامات نسنجیده و غیرعقلانی در فضای سیاسی کشور است. در یکی از این نمونهها برخی خواستهاند با متهم کردن علی اکبر ولایتی به اتخاذ مواضع دوگانه در عرصه هستهای، دعوای بزرگ و جعلی میان او و سعید جلیلی ترسیم کرده و در داستان خود آقای دکتر ولایتی را به عنوان یک ضدقهرمان در مقابل قهرمان خود یعنی آقای دکتر جلیلی تصویرسازی کنند. این در حالی است که:
اولاً: به اعتقاد نگارنده، این دوستان غافل، در قهرمانسازی خود از آقای دکتر سعید جلیلی نماینده محترم مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی دچار ریاکاریاند. چرا که بدون شک شخص آقای جلیلی نیز علاقهای به این دوگانهسازی جعلی و کاذب ندارد، زیرا بر هر فرد آگاهی در عرصه سیاست به وضوح روشن است که دود این دوقطبیسازیهای جعلی در دایره شخصیتهای ولایی و تبدیل آن به مسئله اصلی، صرفاً به چشم جبهه انقلاب و منافع ملّی میرود و آن جبههای که از این فضای مسموم، دریچه بزرگی برای تنفس و اجرایی کردن اقدامات خصمانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی مییابد، فقط جبهه ضدانقلاب است که نه ولایتی را تحمل میکند و نه سعید جلیلی را.
ثانیاً: دراینکه غیر از معصومین نمیتوان مواضع و اقدامات فرد دیگری را عاری از هرگونه خطا و اشتباه تصور کرد شکی نیست، با این حال ناظران منصف یقیناً گواهی میدهند که آقای علی اکبر ولایتی در مسئله هستهای سعی کرده است منطبق بر خط هدایتبخش و متعالی رهبر معظم انقلاب حرکت کند. آقای ولایتی به عنوان مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل بر ضرورت حمایت از تیم مذاکرهکننده تاکید داشته و در عین حال هرگاه نقدی بر برجام یا روند مذاکرات داشته آن را مطرح کرده و در آخرین نمونه آن نیز طی گفتگوی مفصلی با خبرگزاری صداوسیما به تشریح نقضعهدهای آمریکا در برجام پرداختند.
دوستان فوقالذکر اگر مواضع آقای ولایتی را نمیپسندند و مدافع رویکرد دیگری هستند، اشکالی ندارد، اما سخن گفتن از موضع هواداری نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی یعنی جناب آقای سعید جلیلی و پس از آن تخریب غیرمنصفانه مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل که تلاش داشته بویژه در مسئله هستهای در خط رهبری حرکت کند- و به همین دلیل هزینههایی را نیز متحمل شده است- موافق تدبیر نیست.
ثالثاً: این دوستان در گزارشهای خود معمولاً تصویری فوقالعاده آرمانی و اتوپیایی از مذاکرات در دوران برادر عزیزمان آقای سعید جلیلی ارائه و در مقابل آن تصویری کاملاً منفی و تاریک از مواضع آقای دکتر ولایتی مطرح میکنند. مشخص است که این نگاه صفر و صدی به مسائل و افراط و تفریط امر پسندیدهای نیست.
دوران مذاکرات آقای جلیلی در موضوع هستهای کاملاً محترم است، با این حال دوستان نمیتوانند مدعی باشند که هیچگونه نقصی در این مذاکرات وجود نداشته است. از سوی دیگر دوستان باید متوجه باشند که قراردادن رقابتهای انتخاباتی-آنهم نه انتخابات پیش رو بلکه انتخاباتی که گذشته!- به عنوان یک پرده و حجاب در مقابل بصیرت و تحلیل دقیق از شرایط و وقایع، به هیچ وجه شرط عقل نیست. اگر این دوستان مواضع آقای ولایتی در انتخابات 92 و رقابت ایشان با سعید جلیلی و کاندیداهای دیگر را نمیپسندند، اشکالی ندارد (همچنان که بخشی از اصولگرایان هم نظری به عکس دارند و حضور آقای جلیلی در انتخابات 92 را اشتباه میدانند) اما این مسئله هیچ حجت شرعی برای آنان به منظور زیرپاگذاشتن اخلاق ایجاد نمیکند.
2- دیپلماسی در راستای تحقق اهداف ملی یک خط ممتد با بهره مندی از ظرفیت های دیپلماتیک یک کشور در مقاطع مختلف است. معمولا جوامع در برخی موضوعات مهم ممکن است یک دهه و یا حتی چند دهه درگیر مذاکرات دیپلماتیک باشند. چینی ها از سال 1969 تا 1979 با آمریکایی ها از طرق کانالهای مختلف ورشو و یا کانال پاکستان مذاکره کردند. هندی ها و پاکستانی ها سالهاست که از مسیرهای رسمی و دیپلماسی خط 2 در حال مذاکرات صلح هستند. این مذاکرات دیپلماتیک اغلب مانند ورزش دو امدادی هستند که در آن اعضای یک تیم هر کدام بخشی از مسیر را طی میکنند.
در این مسابقات یک چوب امدادی در دست ورزشکاران است که پس از پایان نوبت خود آن چوب را به همتیمی انتقال میدهند.در موضوع مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی ایران نیز که از سال 2003 آغاز شد ظرفیت های مختلف دیپلماتیک در دوره های گوناگون بسته به سیاست دولت ها پای کار آمدند و هر یک بخشی از این مسیر را دویده اند. در مقطعی دکتر روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در مقطعی دکتر لاریجانی سپس دکترجلیلی و در نهایت دکتر ظریف که امروز سکان دار دستگاه سیاست خارجی کشور و مسئول مذاکره کننده در این پرونده است. در این بین دو جریان تلاش غلطی را آغاز کردهاند تا زمینه را برای سوء استفاده دشمن فراهم کنند.
3- یک جریان با نفی هر آنچه در گذشته بوده برجام را محصول انعطاف این دولت و تغییر در سیاست خارجی می داند و به دستاوردهای تیم های مذاکره کننده در دوره های گذشته اشاره ای نمی کند. در واقع این جریان با نادیده گرفتن داشته هایی که باعث شد، اقتدار ملت پای میز مذاکره اثبات شود مثل 19 هزار سانتریفیوژ که در نطنز و فردو در حال کار بودند و یا قدرت غنی سازی 20 درصدی و یا آب سنگین اراک و... و همچنین قدرت نرمی که بر اساس ایستادگی و مقاومت تیم های مذاکره کننده قبلی ایجاد شده بود در صدد است نعل وارونه ای به تاکتیک" نرمش قهرمانانه" که مقام معظم رهبری در ابتدای این دولت مطرح فرمودند بزند و سپس با الگو کردن و برجسته سازی این انعطاف در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زمینه ساز نفوذ دشمنان انقلاب گردد. تقطیع خط ممتد مذاکرات و برجسته کردن یک بخش از آن که می تواند تاکتیک موقتی جمهوری اسلامی برای آن دوره خاص باشد و تعمیم آن روش به دوره های دیگر یکی از مسیرهای انحرافی و حاشیهسازیهای بیفرجام برای برجام است. بعلاوه اینکه این جریان هنوز اصرار به توافقنامه برجام دارد، در حالی که بدعهدی آمریکاییها این گمانه را بیشتر تقویت نمود که اساساً این توافق نامه خود بخشی از پروژه تحریم های هوشمند آمریکایی ها بوده و پازل تکمیلکننده آن به حساب میآمده است.
4- جریان دیگر در مقابل تلاش میکند با جداسازی بخش دیگری از این خط ممتد و اتهام زنی به برخی سرمایههای دیپلماتیک نظام آنها را متهم به کژاندیشی نماید. تلاش برای دوقطبیسازی میان علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی از نمونههای بارز اینگونه اقدامات نسنجیده و غیرعقلانی در فضای سیاسی کشور است. در یکی از این نمونهها برخی خواستهاند با متهم کردن علی اکبر ولایتی به اتخاذ مواضع دوگانه در عرصه هستهای، دعوای بزرگ و جعلی میان او و سعید جلیلی ترسیم کرده و در داستان خود آقای دکتر ولایتی را به عنوان یک ضدقهرمان در مقابل قهرمان خود یعنی آقای دکتر جلیلی تصویرسازی کنند. این در حالی است که:
اولاً: به اعتقاد نگارنده، این دوستان غافل، در قهرمانسازی خود از آقای دکتر سعید جلیلی نماینده محترم مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی دچار ریاکاریاند. چرا که بدون شک شخص آقای جلیلی نیز علاقهای به این دوگانهسازی جعلی و کاذب ندارد، زیرا بر هر فرد آگاهی در عرصه سیاست به وضوح روشن است که دود این دوقطبیسازیهای جعلی در دایره شخصیتهای ولایی و تبدیل آن به مسئله اصلی، صرفاً به چشم جبهه انقلاب و منافع ملّی میرود و آن جبههای که از این فضای مسموم، دریچه بزرگی برای تنفس و اجرایی کردن اقدامات خصمانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی مییابد، فقط جبهه ضدانقلاب است که نه ولایتی را تحمل میکند و نه سعید جلیلی را.
ثانیاً: دراینکه غیر از معصومین نمیتوان مواضع و اقدامات فرد دیگری را عاری از هرگونه خطا و اشتباه تصور کرد شکی نیست، با این حال ناظران منصف یقیناً گواهی میدهند که آقای علی اکبر ولایتی در مسئله هستهای سعی کرده است منطبق بر خط هدایتبخش و متعالی رهبر معظم انقلاب حرکت کند. آقای ولایتی به عنوان مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل بر ضرورت حمایت از تیم مذاکرهکننده تاکید داشته و در عین حال هرگاه نقدی بر برجام یا روند مذاکرات داشته آن را مطرح کرده و در آخرین نمونه آن نیز طی گفتگوی مفصلی با خبرگزاری صداوسیما به تشریح نقضعهدهای آمریکا در برجام پرداختند.
دوستان فوقالذکر اگر مواضع آقای ولایتی را نمیپسندند و مدافع رویکرد دیگری هستند، اشکالی ندارد، اما سخن گفتن از موضع هواداری نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی یعنی جناب آقای سعید جلیلی و پس از آن تخریب غیرمنصفانه مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل که تلاش داشته بویژه در مسئله هستهای در خط رهبری حرکت کند- و به همین دلیل هزینههایی را نیز متحمل شده است- موافق تدبیر نیست.
ثالثاً: این دوستان در گزارشهای خود معمولاً تصویری فوقالعاده آرمانی و اتوپیایی از مذاکرات در دوران برادر عزیزمان آقای سعید جلیلی ارائه و در مقابل آن تصویری کاملاً منفی و تاریک از مواضع آقای دکتر ولایتی مطرح میکنند. مشخص است که این نگاه صفر و صدی به مسائل و افراط و تفریط امر پسندیدهای نیست.
دوران مذاکرات آقای جلیلی در موضوع هستهای کاملاً محترم است، با این حال دوستان نمیتوانند مدعی باشند که هیچگونه نقصی در این مذاکرات وجود نداشته است. از سوی دیگر دوستان باید متوجه باشند که قراردادن رقابتهای انتخاباتی-آنهم نه انتخابات پیش رو بلکه انتخاباتی که گذشته!- به عنوان یک پرده و حجاب در مقابل بصیرت و تحلیل دقیق از شرایط و وقایع، به هیچ وجه شرط عقل نیست. اگر این دوستان مواضع آقای ولایتی در انتخابات 92 و رقابت ایشان با سعید جلیلی و کاندیداهای دیگر را نمیپسندند، اشکالی ندارد (همچنان که بخشی از اصولگرایان هم نظری به عکس دارند و حضور آقای جلیلی در انتخابات 92 را اشتباه میدانند) اما این مسئله هیچ حجت شرعی برای آنان به منظور زیرپاگذاشتن اخلاق ایجاد نمیکند.