ادب و هنر

فراز و فرود یک داستان

وجود ابهام در فیلم می‌تواند یکی از گزینه‌های منفی اثر باشد. میرکریمی همچنان که در فیلم قبلی‌اش امروز، سعی کرده بخش عمده‌ای از بار جذابیت و کشش داستان را بر ابهامی استوار کند که در نگاهی کلی، تحمیلی و زائد جلوه می‌کند و کارکرد مشخصی در روند روایت پیدا نمی‌کند.
سید حسین قائمی- ماجرای فیلم، قصه دختری است که برای مهمانی به همراه دوستانش میخواهد به تهران برود؛ ولی برای خانواده او که ساکن جنوب کشور هستند و با عقاید خاصی زندگی میکنند حضور دختر تنها و مجرد آن هم در تهران ناشدنی است. علیرغم مخالفتهای خانواده دختر بدون اطلاع خانواده با هواپیما عازم تهران میشود و در بازگشت به علت گرد وغبار و نامناسب بودن وضعیت آب و هوایی نمیتواند به شهرش برگردد و این سرآغاز داستان فیلم است.

این فیلم با نمای شروع جمع دخترانه در کافیشاپ، تماشاگر را وارد فضای خود میکند. دنیای فیلم، دنیای عاشقانه پدر و دختری است که ناگهان از هم جدا میافتند و پس از جدایی قرار است با عشق و علاقه و شناخت بیشتر در کنار هم قرار گیرند. در دنیایی که دختر و پسرها آزادی را طور دیگری تعریف میکنند، در دنیای پدر و دختر هنوز هر چیزی چارچوب دارد و با رعایت خانواده و اخلاق صورت میگیرد. برای همین است که آنها بین افراد دوروبرشان تا اینحد غریبهاند.

فرهاد اصلانی پس از فیلم کوچه بینام (هاتف علیمردانی) در فیلم دختر توانایی بازی حسی خود در ارائه نقش پدر با تضاد میان خشونت ظاهری و مهربانی درونی بهخوبی به نمایش درمیآورد. از طرف دیگر در پرداخت به شخصیتهای دیگر هم میرکریمی از جزئیات غافل نبوده است. مثلا شخصیت ستاره با صدای نازک و دارای بغضش، میتواند به خوبی با تماشاگر ارتباط بگیرد و او را به مسیری که میخواهد بکشاند؛ از طرف دیگر بیماری تنفسی ستاره و استفاده از اسپری در نمایش هیجان و نگرانیهایش سهم خاصی دارد.

در این فیلم میرکریمی مانند قاعده تصادف پدر را به گوشهای از رینگ نبرده که همه چیز را برگردن او بیندازد و همه اطرافیان و همه عوامل بازیگر و حتی تماشاگر حق را به فرزند بدهند. میرکریمی در این بین توانسته با استفاده از دیگر گزینههای خانواده مانند عمه و دایی و مادر پایبندی را به خانواده را حفظ و نشان دهد.

از دیگر نقاط مثبت این اثر میتوان به تصاویر و استفاده از فضاهای خارجی نظیر پالایشگاه و جاده، دیدن شخصیتها و مکانها در لانگشاتهای متوالی و... اشاره کرد که به فیلم او هویتی متفاوت داده است. میرکریمی با تسط بر تکنیک و نماهای عظیمش در فیلم کاری کرده که پل معلق اهواز بیشباهت به پل بروکلین در فیلمهای سینمای آمریکا به نظر نرسد! نماهای طولانی و حرکت آرامشدهنده دوربین از بالا، چشم تماشاگر را نوازش میدهد. ضمن اینکه گاه مثل حرکات رقص ماشینها در اتوبان با آهنک محسن یگانه، کارکردی استثنایی دارند. نمای هلیشات حرکت قطار از بالا و عبور از روی جاده برای قابگرفتن خودروی پدر نیز بسیار چشمنواز است.

اما در مقابل نمیتوان برخی از نکات فیلم را از نظر دور نگه داشت. سرعت کند داستان و پیشرفت آرام آن یکی از موارد است. نکته بعدی درگیرکردن مخاطب با موضوع داستان و نه شخصیتهای آن است. فیلم شروع کموبیش درگیرکنندهای دارد و از همان دقایق ابتدایی مخاطب را با خود همراه میکند؛ اما طولی نمیکشد که بخش قابلتوجهی از انتظاراتی که فیلم با شیوه روایت و فرم و روند قصهگوییاش ایجاد کرده، بیپاسخ و بیثمر رها میشود و داستان و شیوه روایت از جایی به بعد بدون توجیه مناسب و منطقی، مسیر خود را عوض کرده و در تغییر جهتی کموبیش ناگهانی هرآنچه را که تا پیش از آن رشته بود پنبه میکند.

به این ترتیب فیلمی که اساس درام و روایت خود را بر رابطه بین یک پدر و دختر بنا نهاده، از جایی ادامه کار را بر پایه رابطه آن پدر با خواهرش بنا مینهد و در ادامه همه تلاشهای کارگردان در توجیه این دوپارگی و پیوند این دو خط داستانی بیربط و غیرمنطقی به جایی نرسیده و در نهایت عقیم میماند.

وجود ابهام در فیلم میتواند یکی از گزینههای منفی اثر باشد. میرکریمی همچنان که در فیلم قبلیاش امروز، سعی کرده بخش عمدهای از بار جذابیت و کشش داستان را بر ابهامی استوار کند که در نگاهی کلی، تحمیلی و زائد جلوه میکند و کارکرد مشخصی در روند روایت پیدا نمیکند.

ارجاع مرتب و مکرر به پیشینه و گذشته شخصیتها در قالب دیالوگها و درددلهای مکرر، بی آنکه مخاطب درک مشخص و واضحی از این پیشینه داشته باشد، به جای ایجاد جذابیت و کشش، نوعی سردرگمی و اغتشاش در روایت را باعث شده که حاصل آن کاستن از انگیزههای مخاطب برای پیگیری ماجرا و گسستن تدریجیِ ارتباط تماشاگر با فیلم است. وجود برخی موضوعات پراکنده مانند: مهاجرت، موضوع آزادی اختلاف بین نسلها و نگاه مردسالارانه گزینهای است که میتوانست به خوبی مطرح و پاسخ داده شود نه اینکه مانند ذراتی در داستان معلق باشد. در کل میتوان به این فیلم به عنوان یک اثر متوسط نگاه کرد. به اعتقاد عدهای از منتقدین باید دید که چرا میرکریمی با وجود توانایی در ساخت فیلمهای پرشخصیت در لوکیشنهای عظیم، تمایل به فیلمهای ساده با ساختار تلویزیونی در حد و اندازه امروز پیدا میکند؟ کار او شبیه به بازیکن دومتری بسکتبال است که به بازی پینگپنگ روی آورده باشد.

https://shoma-weekly.ir/lQWAxn