نگاه

عراقی؛ تشکیلاتی و مصمم

این از خصوصیات شهید عراقی بود که همواره با قیافه ای مصمم و مردانه و با لبی خندان و چهره ای شاداب دیده می شد، گوئی همواره بر مرگ سرخ پرافتخار شهید از دور لبخند می زد او را با همان لبخند و با همان چهره بشاش یافتم، البته شکسته در برابر فشارهای جهنمی رژیم شاه در دوره زندانی طولانی اش.
شهید آیت الله دکتر بهشتی- آشنایی نزدیک من با ایشان [شهید مهدی عراقی]، در سال 1342 در جلسات بحث های اسلامی بود که در تهران داشتم و بعد از آن در فعالیت های مبارزاتی که با مرحوم شهید عراقی و مرحوم شهید امانی و برادران دیگرمان در خط امام داشتیم.

با شروع نهضت اسلامی، به رهبری امام خمینی، نیروهای مومن و مسلمانی که در خط اصیل اسلام و معتقد به مرجعیت بودند، از دل هیئت های مذهبی و دستجات سینه زنی و سوگواری و هیئت هایی که جلسات هفتگی مذهبی داشتند، به سوی مبارزه فعال جلب شدند. این هیئت ها با هم رابطه برقرار کردند و یک شبکه فعالیت مبارزاتی اسلامی و نیرومند را علیه رژیم شاه به وجود آوردند. اینها درصدد متشکل شدن بودند و شورائی مرکزی را به وجود آوردند که مرکب از 12 نفر و به نام هیئت های موتلفه بود هیئت های موتلفه عملاً مانند یک سازمان نیرومند و حزب قوی اسلامی کار می کرد و شورای مرکزی، رهبری این سازمان نیرومند را به عهده داشت و دقیقاً رهبری آن شورایی بود. از آنجا که این شورا معتقد به رهبری فقیه واجد شرایط بود و این ولایت و رهبری را در امام خمینی یافته بود، چهار تن را به ایشان پیشنهاد کرد تا مسئول بخش فقاهتی شورای مرکزی باشند. این افراد عبارت بودند از بنده، مرحوم مطهری، آقای انواری و آقای مولایی و به این ترتیب، یک نوع هم رزمی تشکیلاتی میان ما و این برادران به وجود آمد.

قرار شد اعضای این شورا در جلسات شورای مرکزی شرکت کنند و یا در موردی که ممکن نیست، مصوبات این شورا را برای تصویب به این شورای فقاهتی بدهند و این شورای فقاهتی روی آن مصوبات نظر بدهد، برحسب شرایط روز و برحسب امکانات، عمل کند؛ چون به هرحال این یک تشکیلات مخفی بود و در خفقان حاکم بر ایران، گاهی امکان نداشت همه در یک جا جمع بشویم. این آشنایی ها در حقیقت در ضمن مبارزه علیه شاه به وجود آمد و همکاری سازمان یافته ای را در پی داشت.

ایشان در گروه خودشان با شهید حاج صادق امانی و شهید مطهری همکاری داشت و شاخه نظامی جمعیت هیئت های موتلفه با رهبری اینها شکل گرفت.

علاوه بر این شهید عراقی با سایر اعضای شورای مرکزی هئیت های موتلفه هم همکاری داشت و برادرانی چون آقای حبیب الله عسگر اولادی، آقای اسدالله لاجوردی، آقای حاج صادق امانی و سایر اعضایی که در شورای مرکزی شرکت و فعالیت داشتند، دوستان و همرزمان یکدیگر بودند.

می دانید که مرحوم شهید عراقی سال ها و بیش از سیزده سال در زندان بودند. در اواخر دوره سیاه رژیم شاه بود که مرحوم شهید عراقی همراه با عده ای از زندان آزاد شدند و من برای دیدار این برادر رزمنده و از بند شاه رسته، به منزلش رفتم تا از او دیدن کنم. شهید عراقی هرچند ریش سفید و سالخورده شده بود، اما همان چهره شاداب و خندان سال های 43، سال هایی که در تهران او را در جمع مبارزان پرتوان می دیدم، داشت. این از خصوصیات شهید عراقی بود که همواره با قیافه ای مصمم و مردانه و با لبی خندان و چهره ای شاداب دیده می شد، گوئی همواره بر مرگ سرخ پرافتخار شهید از دور لبخند می زد او را با همان لبخند و با همان چهره بشاش یافتم، البته شکسته در برابر فشارهای جهنمی رژیم شاه در دوره زندانی طولانی اش.

شهید عراقی و یاران و دوستان هم رزمش به امام دل بسته بودند و با ایشان رابطه داشتند.

روزنامه جمهوری اسلامی، 4/6/1359

https://shoma-weekly.ir/XLAOo3