

حکومت های گوناگونی در عالم وجود داشته و دارند، که ما بسیاری از آنها را میشناسیم و از احوالات آنها کم و بیش مطلع هستیم؛ چه آنهایی که در اردوگاه کاپیتالیسم و سرمایهداری حکومت میکنند، چه آنهایی که در اردوگاه ماتریالیستی و مادیگری زمام امور را در اختیار دارند. اکثر این حکومت ها در چهارچوب حیاط دنیا و زندگی مادی حرکت می کنند؛ درواقع همه این حکومت ها، بخش شهوت و غضب انسان را مورد هدف قرار داده اند و با بخش حقیقی و الهی انسان کاری ندارند. لکن در میان همه حکومت های گوناگونی که بر روی کره زمین زندگی حضور دارند و به بیراهه میروند، یک نوع حکومت وجود دارد که الهی است و مبنا و منشأ آن صبغه خدایی و الهی دارد. در این حکومت بر خلاف سایر حکومت ها، قوانین منشأ الهی دارند و اینگونه نیست که قانونگذار، اندیشه های ناقص انسانی باشد. در حکومت های مادی، عده ای احکامی را وضع میکنند و دسته دیگر میآیند آن را نقض میکنند. کاپیتالها میگویند قوانین ما مبتنی بر عدالت است و ماتریالیستها هم ادعا میکنند که قوانین ما عدالت محور است و هیچ کدام آنها هم توان تشخیص عدالت در موضوعات گوناگون را ندارند، زیرا آنها هرچند برای خود دارای مبنا هستند، لکن منبع استوار حق و حقیقت که همان وحی الهی را در اختیار ندارند.
امت اسلامی به پیشوائی امام خمینی(ره) در راستای حاکم کردن قوانین الهی قیام کردند و به پیروزی رسیدند. و این حدیث نورانی امام صادق علیه السلام است که می فرماید در زمان غیبت کبری آن کس از شما که احادیث ما را روایت کند و به حلال و حرام آگاه است، از طرف ما بر شما حاکم قرار داده می شود و نپذیرفتن او، نپذیرفتن ما است و نپذیرفتن ما نیز در حد شرک است(حدیث ابتدای متن).
پس بدون تردید با این حدیث و دیگر احادیثی که از امامان معصوم رسیده است، مانند حدیث «واما الحوادث الواقعه...»، با دلایل محکم عقلی و نقلی مشهود است که بسیاری از مراجع بزرگ شیعه- چه قدما و چه متأخرین، مانند امام راحل(رض)- ولایت فقیه را ولایت رسول خدا(ص) میدانند و فرمان او را در امور حکومت، همانند فرمان و امر پیامبر گرامی اسلام میدانند و فرمان و حکم او را مثل حکم رسول خدا واجب میدانند. حال که چنین است در چنین نظامی، دولتمردان باید اولاً برای شناخت ولایت مطلقه فقیه سعی و تلاش نمایند، تا با آگاهی لازم به او شناخت پیدا نمایند و سپس فرامین ولی را مو به مو، در میدان عمل پیاده کنند؛ به گونهای که ذرهای نقصان در گفتار و عمل وجود نداشته باشد.
و در این صورت است که مشمول حدیث نورانی امام صادق خواهند بود که فرمود: (کونوا لنا زینا) و اگر فتنهای علیه نظام الهی پدید آمد، مسئولین باید همانند علی بن ابیطالب برای پیامبر و مالک اشتر برای علی بن ابیطالب باشند و در مقابل فتنه بایستند، و در این زمینه سکوت «ذنب لایغفر» و از گناه بزرگ تر است. اگر سکوت، بی طرفی و یا بی تفاوتی در پیش گرفته شود، مشمول آن قسمت از حدیث امام صادق علیه السلام خواهد بود و لاجرم، سرافکندگی امام معصوم را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، در این نظام الهی هرکس با این نیت به سراغ مسئولیت برود که پست و مقام دنیایی بدست بیاورد، قصد ثروتاندوزی و دریافت حقوقهای نجومی داشته باشد و یا فخرفروشی کند، بدون شک از مقام خلیفهاللهی سقوط خواهد نمود و به درکات نزول خواهد کرد. اینجا یک سؤال نیز پیش می آید و آن اینکه؛ آیا این پرداخت و دریافتهای نجومی از بیتالمال و ملت مظلوم ایران، با آگاهی مسئولین صورت گرفته است؟ اگر اینگونه است، پس چه باید کرد؟ و اگر اطلاعی از این «بینالغیها» وجود نداشته است، پس از بی اطلاعی سوء استفاده شده است و خود مشکل دیگری است. فاعتبروا یا اولی الالباب