تجربه برجام، تجربه گرانسنگی است. جمهوری اسلامی هیچ وقت باب گفتگو و مذاکره را بسته ندید و در این عرصه اگر ادب و صدق گفتگو را مهیا می دید در پیشگامی و استقبال از آن تردید نمیکرد. اینکه برخی سکه گفتگو را به نام خود ضرب میکنند شعور مردم و نخبگان را نادیده میگیرند. آنچه مورد مذمت است اصل گفتگو نیست بلکه پذیرش ستمی است که به دلیل عدم مهارت در گفتگو و جهل نسبت به مصالح و منافع ملی به وجود میآید.
تجربه مذاکرات اخیر نشان داد دشمنیها کم نشد، خصومت آمریکاییها به شکل جدید و ابزار نو هنوز باقی است. تجربه مذاکرات نشان داد که به استکبار جهانی نباید اعتماد کرد، چیزی که قابل اعتماد و تکیه است فقط اراده و ایمان ملت به ویژه جوانان است.
تجربه برجام نشان داد هدف آنها متوقف کردن پیشرفت کشور است و تنازل در برابر آمریکا مانع از خصومت آنها نیست. تجربه برجام نشان داد بینتیجه بودن مذاکرات و بدعهدی آنان به خاطر ستیزهگری ما نیست بلکه با آمریکاییها به هیچ وجه نمیشود کنار آمد.
یکی از مسائلی که دولت یازدهم در دیپلماسی خارجی خود به طور اعم و در برجام به طور اخص به دست فراموشی سپرده است، مهارت بازدارندگی است. مهارت بازدارندگی در "قول" تجلی نمیکند بلکه در "فعل" باید ظهور کند. دولت در نشان دادن توانمندیهای ملت و دستاوردهای دانشمندان دلسوز و قدرت خود در منطقه به دشمن کاستیهایی دارد که حریف را برای گرفتن امتیازات بیشتر به طمع میاندازد. این ضعف اساسی، جایگاه دولت را از مرتبت طلبکاری به وادی بدهکاری میاندازد.
باید یک نسبت حقیقی بین "قول" و "فعل" دولت در حوزه سیاست خارجی و داخلی برقرار باشد. این نسبت به دلیل فقدان صداقت و فقر دانش کافی در حکمرانی خوب کاملاً به هم خورده است. استراتژیستهای دولت یازدهم در این باره کم آوردهاند و نمیخواهند از نقد مشفقانه مردم و نخبگان جامعه برای رفع این مشکل و نقیصه بهره ببرند.
خودشیفتگی و پذیرش راهحلهای آسان برای تصمیمگیریهای سخت، دستیابی به اهداف را تقریباً غیرممکن میکند. دولت یازدهم از این بابت رنج میبرد و برخی مسئولین حاضر نیستند این رنجوری را درمان کنند.
نگاه به مذاکره از این زاویه که هیچ گرهی از مشکلات کشور به ویژه مشکلاتی که دشمن برای ما فراهم کرده است بدون کمک دشمن باز نمیشود، برای منافع ملی آسیبزاست و دولت یازدهم از این بابت خطاهای راهبردی دارد که باید در فرصت باقیمانده در دوره اول خدمت خود، آن را جبران کند.
مشکلات کشور در مهارت دولت از بهره گیری از عنصر بازدارندگی حل میشود. متاسفانه از آغاز شکلگیری دولت یازدهم همه مولفههای قدرت بازدارندگی مورد بیمهری بوده است.
این روزها سالگرد نبرد حماسی حزب الله با رژیم صهیونیستی است. جنگ 33 روزه حزب الله با رژیم صهیونیستی یک نقطه عطف در تاریخ مبارزات مسلمانان منطقه در یکصد سال اخیر است. حزب الله در جنگ 33 روزه با فعل خود با دشمن سخن گفت. اسرائیل برای اولین بار طی نیم قرن اخیر طعم شکست را چشید و هزینه آن را پرداخت. تجربه جنگ 33 روزه نشان می دهد با دشمن صهیونیستی با همان زبانی باید سخن گفت که او میگوید.تجربه جنگ 33 روزه نشان داد که رژیم صهیونیستی دیگر با آن زبان با حزب الله سخن نمیگوید. آمریکاییها و رژیم صهیونیستی طی نیم قرن گذشته فقط در نبردی در منطقه حضور پیدا میکردند که قبل از نبرد سوزن تانکها و تفنگهای حریف را توسط عوامل نفوذی خود بیرون میآوردند. آنها تنها در دوئلی شرکت میکردند که حریفشان فشنگی را در سلاح خود نداشته باشد. دوئل آنها با فتح و اصحاب یاسر عرفات این گونه بود.
دلیل شکست اصلی اسرائیل در جنگ 33 روزه و بعدها در جنگ 55 روزه و 22 روزه با حماس همین بود که آنها فکری برای ضربه از درون و خلع سلاح حریف نکرده بودند. آنها دیگر با هیچ حریفی در منطقه رو در رو نخواهند جنگید. آنها به فکر جنگ نیابتی و فرود آوردن خنجر از پشت هستند. ظهور داعش و النصره در عراق و سوریه و القاعده در افغانستان، یمن و... از این دسته تغییر راهبردهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه است. آنها در این نبرد هم بازنده هستند. آمریکا و رژیم صهیونیستی تمام دنیا را بسیج کردهاند تا محور مقاومت را در منطقه شکست دهند. آنها پنج سال است در سوریه تلفات میدهند و کاری از پیش نبردهاند. اکنون ستون پنجم آمریکا و رژیم صهیونیستی در حلب و موصل در محاصره ارتش عراق و سوریه و محور مقاومت و بسیج مردمی است. آنها جان سالم از این معرکه بیرون نخواهند برد.
آمریکاییها در دل گفتگوهای برجام به دنبال خلع سلاح جمهوری اسلامی بودند. ادعای ساختن بمب هسته ای فقط یک بهانه برای آنها بود. آنها در حقیقت، توانمندیهای هسته ای و موشکی ما را هدف قرار داده بودند و میخواستند 6 قطعنامه را در یک قطعنامه تجمیع کنند و نقطه تجمیع را روی محدود کردن آزمایش های موشکی و در نهایت خلع سلاح موشکی گذاشته بودند.
اینکه گفته میشود برجام خطر حمله نظامی آمریکا به ایران را از بین برد، یک توهم است. جان کری در گزارشی به کنگره و در دفاع از برجام اعتراف کرده بود که پنتاگون رسماً گفته توان حمله به ایران را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد آن را مفید نمیداند. پنتاگون توان موشکی حزب الله را دلیل اصلی ناتوانی آمریکا در حمله نظامی به ایران ذکر کرده بود. اسرائیل هنوز از جنگ با حزب الله و حماس، کمر راست نکرده است و نمیتواند حتی تحمل صدای انفجار چند ترقه را در تلآویو داشته باشد تا چه برسد به اینکه در همان دقایق اولیه حمله آمریکا به ایران، آنها باید در جستجوی شهری به نام تل آویو در جغرافیای منطقه باشند.
دستگاه دیپلماسی ما باید یک فکری برای عملیاتی کردن مهارت بازدارندگی کند. یکی از راهها، روی آوردن به دیپلماسی عمومی و پرهیز از گفتگوهای محرمانه در هر سطح و در هر موضوعی است.
راه حل دوم، پرهیز از "قول" و رویآوری به "فعل" بر اساس توانمندیهای راهبردی جمهوری اسلامی در داخل و خارج به ویژه منطقه است.
اگر ملت ما راه سخت و دشوار مبارزه با استکبار و استبداد جهانی را با مقاومت دلیرانه خود تاکنون با پیروزی و نصرت الهی به سلامت آمدهاند به این دلیل بوده است که هرگز در امر مبارزه با دشمنان اسلام، آن هم در "فعل" نه "قول"، تردید نکردهاند.برجام، تهدیدات اقتصادی و اجتماعی را برطرف نکرد و محصول آن به اعتراف مسئولین اقتصادی دولت یازدهم، "تقریباً هیچ" است. برجام، بلوف تهدیدات نظامی آمریکا را نه تنها برطرف نکرد بلکه افزایش داد. هر چند قبل از برجام یقین داشتیم که حملهای در کار نیست، آنها بزدلتر از آنند که گام در این وادی بگذارند. عمل به تعهدات یک سویه از طرف ایران در برجام، آنها را به طمع انداخته که دوباره سخن از گزینه نظامی روی میز بگذارند. ملت به زودی این گزینه را از روی میز برداشته و توی سر آنها خواهد کوبید. فقط باید قدری صبر کرد و منتظر تحولات منطقه و زورآزمایی جمهوری اسلامی در مصاف با دشمنان اسلام در منطقه بود.لحن مقامات وزارت خارجه و دولت باید متناسب با این تحولات باشد. آنها باید کم کم، لبخند زدن به دشمن را فراموش کنند. آنها باید دشمن را در فرصت باقی مانده تا پایان دوره دولت یازدهم، با قهر و غضب ملت ایران آشنا کنند. ملت از بدعهدی آمریکا عصبانی است و این عصبانیت، جایی ظهور خواهد کرد. دولت باید این غضب و خشم انقلابی ملت را نمایندگی کند.