نگاه

"ضربه خاص خواص"

"دشمن در دشمنی خود زمانی جلوتر است که دوستان دردوستی عقب باشند"

"دشمن در دشمنی خود زمانی جلوتر است که دوستان دردوستی عقب باشند"
-این یک قاعده تاریخی وشرعی است وبه همین منظور" تولی وتبری" ازجمله اساس آموزه های دین اسلام است
 سئوال این است :چرا دشمن در دشمنی جلو و دوستان در دوستی عقب  می افتند؟ و یا اینکه دوستان چه باید بکنند که در دوستی جلوتر از دشمنی دشمن باشند؟.
در پاسخ این سئوال اگر بخواهیم از منظر قرآن بنگریم قرآن می‌فرماید اگر بخواهید دشمن در دشمن مأیوس شود" اتقوالله و اطیعون"، عنصر اطاعت از ولایت، اساس ناامیدی دشمن است" الیوم یئس الذین کفروا ومن دینکم فلا تخشون" (آیه نازل شده پس از واقعه غدیر) البته عنصر اطاعت باید باضافه عنصر تبعیت باشد و از این لحاظ چون میل ولایت، خلاف میل دشمن است ، مایه یاس دشمن خواهدشد و اطاعت عملی از ولایت ((تبعیت)) می‌تواند رفتارها و کردارها را خلاف میل و فهم دشمن تنظیم کند.
این قاعده کلی یک رفتار اصیل دینی است که اولاً: نباید فهم و میل خودمان را نسبت به فهم و میل ولایت مقدم بدانیم ثانیاً: نباید مطابق میل و فهم دشمن حرکت کنیم.
اساساً ولایت سیاسی یعنی شناخت و شناسایی فهم و میل دشمن و دشمن شناسی هم بعنوان یک فعل سیاسی ، وظیفه امامان و امروز در غیاب معصوم وظیفه ولایت فقیه است وبراین اساس ،امروز دشمنان برای خنثی سازی توان مقابله جمهوری اسلامی ایران به این قاعده نظری رسیده‌اند "مادامیکه نیروهای مدافع حکومت با وفاداری و اطاعت از کاریزمای مذهبی (ولایت فقیه) عمل سیاسی‌شان تعریف ‌شود درجنگ نرم امکان پیروزی نیست و باید در "عنصر اطاعت " تردید، بی‌انگیزگی، فروپاشی گارد ذهنی و دفاعی ایجاد کرد"
یکی از نظریه پردازان حوزه جنگ نرم بنام "هاآرنت" می‌گوید: محوریت عنصر اطاعت سیاسی، حکومت اسلامی ایران را گارانتی کرد (ضمانت) و آنچه که در فتنه 88 دیده شد عبور از یک بحران سیاسی پیچیده و در حقیقت عبور از بزرگترین تهاجم ضد امنیتی بعد از انقلاب بواسطه عنصر اطاعت سیاسی مردم از ولایت فقیه بود که در 9 دی 88 متجلی شد.
بنابراین اقتضای" عنصر اطاعت سیاسی "این است که فهم ولایت مقدم بر فهم دیگران باشد و دوستانی که به میل خود بدون توجه به میل دشمن و میل ولایت عمل می‌کنند گاهی اثر دوستی آنان با اثر دشمنی دشمن یکی می‌شود (در حوادث 88 اینگونه شد-حکایت خواص مردود)
چرا که" عنصر ضربه" فقط از ناحیه دشمن نیست بلکه از ناحیه دوست هم متصادر است و آن موقعی است که دوستان یا خواص بدون توجه به میل ولایت، به میل خود عمل می‌کنند و میل آنان گاهی مطابق میل دشمن می‌شود ،چون خلاف میل ولایت است.
در ضرب‌المثل‌ها هست که "عدو شود سبب خیر" اما در ضربه دوستان ،هیچ خیری هیچ وقت نیست و نبوده و این ضربه خاص تمامش شر است و برآیند "ضربه خاص خواص" مردود، این است که:
1- دشمن هیچ هزینه‌ای نمی‌کند اما به میل او عمل می‌شود
2ـ اختلاف افکن است (فلا تنازعوا)
3ـ سست کننده و مخرب است (فتفشلوا)
4- آبروبر است (تذهب ریحکم)
بنابراین نباید رفتار و کردار اهل ایمان،اومانیزه شود که دور از شان انسان دیندار است، چرا که دینداران موظف به شناخت و شناسایی فهم و میل دین هستند نه میل و فهم خود که اساس لیبرالیزم، یعنی به میل خود عمل کردن (اومانیزم) و اساس اسلام(به میل خدا) بر اطاعت از ولایت است
با این مقدمه نه چندان کوتاه میخواهم به وقایع ناخوشایند روزهای اخیر بپردازم وحساسیت آن تاجایی بود که امام خامنه ای دردیدار با مردم تبریز درمورخ28بهمن هشدار اکیدوصریحی به مسئولان وبویِزه به سران قوا دادند.
تمام سناریوهای دشمن همیشه پیدایی همچون انگلیس وامریکا ازدل اختلافات وشکستن وحدت امت ومسئولان درمی آید واساس "فتنه"های 78-88-و... به هم ریزی آرامش سیاسی –اجتماعی  وبهم خوردن تمرکز درمدیریت اقتصادی وازهمه مهمتر سرگرم سازی انقلاب در داخل وغفلت تاریخی از شرایط تاریخی درجهان اسلام وبیداری اسلامی است.
به همین منظور راهبردامام خامنه ای ونظام تامقطع انتخابات ریاست جمهوری ،حفظ آرامش وایجادوحدت وهمدلی عمومی است وبسیار پرواضح  است که دشمن "مهندسی معکوس"خواهدداشت.
لیکن وقایع اخیر نشان داد که دوستان انقلاب نباید دراثر غفلت  ازدشمن "شبیخون سیاسی"بخورند وسرباز"مهندسی معکوس "دشمن شوند.
-اینکه ریاست محترم جمهور دریکشنبه هفته گذشته درجلسه استیضاح ازقواعد قانونی دفاع به حمله روی آورد وخلاف راهبرد امام خامنه ای است.
-ویااینکه ریاست محترم مجلس ازباب دفاع شخصی ،منتخب ملت را به نوعی اخراج کند هم خلاف راهبرد نظام است.
-اینکه ریاست محترم جمهور بااستفاده ازیک موقعیت ملی در روز22بهمن،به نحوی با ادبیات خاص القاءکند،که هنوزنظام ،نظام "اربابها ورعیت ها" است(باعبارت من یک رعیت زاده ام)درحالی که انقلاب اسلامی این رابطه طاغوت محور رابه نظام "امام وامت"تغییر داد وهمه ملت "آقا  وسرورشدند"،یک سیر رفتاری کجی است
-وهمچنین استفاده از وعده های عقیدتی وادبیات مهدوی ومصرف انتخاباتی ازآن و کلیدجملاتی مثل "بهار"که به نوعی تداعی کننده ادبیات رسانه های غربی درمنحرف ساختن اذهان ازبیداری اسلامی  به عنوان"بهارعربی"است ویا میتواند به لحاظ ریخت شناسی گفتمانی همزاد با گفتمان ناسیونالیزه شده جریان فنته وتئوری پلورالیزه شده مکتب ایرانی باشد.
آیا در شرایطی که دشمن تمام و کمال برای "موجودیت "خود با ما می‌جنگد و صحنه جنگ را تعریف می‌کند (تحریم و تهدید) آیا اقتضای آن است که مسئولان در غالب جریانهای سیاسی رقابت زودهنگام انتخاباتی را تعریف نمایند.
-آیا می‌شود که تیم ملی در مصاف با یک تیم خارجی شرایط "آبی و قرمز "را تعریف کند .
-در رقابت برد ، برد معنا ندارد.
-در رقابت برد ـ باخت معنا دارد (برد یکی و باخت دیگری)
-در رقابت دست یکی بالا می‌رود و به یک تیم مدال می دهند.
-در رقابت ، رفاقت رنگ می‌بازد.
-در رقابت یا آبی هستی یا قرمز ، تیم ملی اهمتی ندارد. (منافع ملی)
داستان یکشنبه سیاه استیضاح راببینید ؟
-اگر کسی نقد کند می‌گویند او برای" مطلق تخریب "رقیب آمد
-و کسانی هم برای اینکه، رقیب بهره‌برداری نکند" مطلق تمجید "دارند پس چه زمان و چه کسانی اشکالات و ایرادات  را شناسایی کنندوچه کسانی آنهارابرطرف نماید..
-آیا می‌شود در این شرایط، دشمن سوء استفاده نکند و به میدان نیاید ،حتی به اندازه آتش زدن یک یا چند سطل آشغال ؟
-نگاه رئیس جمهور به نقادان ،یک نگاه رقابت محور احساسی است.
-نگاه عده‌ای دیگر به ریاست جمهور و قبیله او، یک نگاه رقابت محور احساسی است .
- در این بین نگاه نقادان و دلسوزان هم معلوم است چه می‌شود.
عبور از گفتمان تعقل و خرد اخلاقی ، به جانب جریان احساسی حرکت کردن ،یک لغزش قوی است و اساساً در شرایط فعلی "غصب سیاسی" است.
- غصب زمان و مکان
غصب یعنی، اینکه، استیلای بر حق غیر داشتن (308 قانون مدنی)
-زمان متعلق به ملت است
-مکان متعلق به ملت است
استیلای به ناحق بر زمانی که باید مصروف امت گردد تا مشکلات و معضلات حل شود ومکانی که باید در آن امورات غیر شخصی و غیرقبیله ای رهگیری شود، مصروف قدرت ورزی وخلق فرصت برای خود یا جریان خود گردد. غصب است و غاصب در شرع انور، حکم محرزی دارد.
-خدا نکند که بیعت بشکنیم
-امیر مومنان در جنگ جمل ابن عباس را فرستاد تا سران فتنه (که با امام و نظام رقابت می‌کردند) گفتگو کند و فرمود : با طلحه صبحت نکن که همچون گاوی شاخدار است لیکن به زبیر بگو: که علی گفت: چه شد که در حجاز مرا شناختی و در عراق مرا انکار کردی و چه پیش آمد که بیعت مرا شکستی (خطبه 31)
میثم معافی
مدرس دانشگاه


https://shoma-weekly.ir/PwNFBK