نگاه

صلاحیت دولتمردان از منظر امیرالمومنین (ع)

توجه به سیاست و جستجوی حکمرانی را حضرت علی علیه السلام مذموم نمی‌داند بلکه حکومت را میدانی برای مسابقۀ مردان صلاحیت‌دار آن می‌داند، چنانکه می‌فرماید: الْوِلَایَاتُ مَضَامِیرُ الرِّجَالِ‏ (کلمات قصار شمارۀ 441) اما صلاحیت زمامداری با افرادی است که قدرت عرضۀ آن را اولاً داشته باشند و ثانیاً نسبت به دیگران به احکام الهی آگاه‌تر باشند.
مهندس سیدمصطفی میرسلیم- اوان حکومت و خلافت حضرت علی علیه السلام مواجه با شرایطی ناپایدار است:

- به لحاظ امنیتی شورشهای داخلی در اثر نارضایتی از اقدامات عثمان بن عفان، به قتل او میانجامد.

-در زمینۀ اجتماعی، تبعیض ها، انتصابات ناشایست و رفیق بازی هایی که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان خلیفۀ سوم به اوج خود رسیده بود، موجی از بی اعتمادی نسبت به حکومت بوجود آورد.

به لحاظ اقتصادی، بیتالمال مسلمانان وضع نابسامانی پیدا کرده بود که با اعتراض شدید برخی از صحابه همچون ابوذر مواجه شد.

به لحاظ اعتقادی، آمادگی بروز انحرافها و بدفهمی دین و بدعتها فراهم آمد.

علی علیه السلام جزئیات شرایط و علل و عوامل بوجود آورندۀ آن و راه اصلاح نابسامانیها را هر چند بسیار پرمخاطره بود میدانست و از ظرفیت تحمل مردم زمانۀ خود برای پیشبرد اصلاحات آگاه بود، لذا ابتدا از پذیرش حکومت سرباز میزند ولی بالاخره با فشار و اصرار بیعتکنندگان قبول میکند و حکومت را با تأکید بر نظریه و رویه خود به دست میگیرد.

او با کوله بار پنجاه سالهای از ایمان و یقین، علم و تجربه، تحقیق و مشورت، که نیمی از آن را همراه پیامبر بوده است و به عنوان بهترین، جدیترین و شجاعترین شاگرد او، در زمینههای شناخت دقیق و فهم کامل و تعلیم بی اشتباه دین و عمل با اخلاص بدان بویژه در پیکار بی امان با کفار و مشرکان و منافقان، معروف خاص و عام شده بود قدم به صحنۀ زمامداری میگذارد.

علی در نظریۀ سیاسی خود هیچ موضوعی را نادیده نمیگیرد ولی محور اصلی آن عدالت است. تمام فعالیتهای سیاسی و اقدامات حکومتی، وجه و معنای خود را ،در بینش حضرت علی علیه السلام، در عدالت مییابد.

رویۀ او در اجرای عدالت، پایبندی به اصول است. اصول نزد علی فدا نمیشود ولی علی فدای اصول میشود.

علی علیه السلام در عین قاطعیت اصولی، سخت مردمدار و معتقد به ضرورت آگاهیرسانی به مردم و شخصیت دادن به آنها و راهنمائیشان به سمت تقواست، تقوایی که خود نمونۀ حقیقی و مجسم آن است.

توجه به سیاست و جستجوی حکمرانی را حضرت علی علیه السلام مذموم نمیداند بلکه حکومت را میدانی برای مسابقۀ مردان صلاحیتدار آن میداند، چنانکه میفرماید: الْوِلَایَاتُ مَضَامِیرُ الرِّجَالِ‏ (کلمات قصار شمارۀ 441) اما صلاحیت زمامداری با افرادی است که قدرت عرضۀ آن را اولاً داشته باشند و ثانیاً نسبت به دیگران به احکام الهی آگاهتر باشند.

یکی از نقاط مهم در حکومت علوی، شیوه گزینش و به کارگیری دولتمردان است. معیارهای حضرت علی علیه السلام برای گزینش دولتمردان دقیق و کاربردی است:

1) فرد بخیل را به کار نگیرید و امور مسلمانان را بدو نسپارید زیرا بر آن طمع میکند:

2) نادان را مسئولیت ندهید زیرا با جهل خود جامعه را به گمراهی میکشاند؛

3) ظالم را انتخاب نکنید که با تیغ ستم خود همه را میبرد؛

4) بی انصاف را بر خود نگمارید زیرا عدهای را محروم میکند و به دیگران به افراط میبخشاید؛

5) رشوهگیر را برنگزینید که حقوق مردم را ضایع میکند و آنجا که نشاید قرار میدهد؛

6) ناآشنای با سنت را مپسندید که مردم را به نابودی سوق میدهد.

در خطبۀ 131 میفرماید: وَ قَدْ عَلِمْتُمْ‏ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی‏ أَنْ یَکُونَ الْوَالِی عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْکَامِ وَ إِمَامَهِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ فَتَکُونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ یَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّهِ فَیُهْلِکَ الْأُمَّهَ.

یعنی: و همانا دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمانان ولایت یابد و امامت آنان را عهدهدار شود تا در مالهای آنها حریص گردد و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد و نه ستمکار تا به ستم عطای آنان را ببرد و نه بی عدالت در تقسیم مال تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد و نه آن که به خاطر حکم کردن رشوت ستاند تا حقوق را پایمال کند و آن را چنانکه بید ترساند و نه آن که سنت را ضایع سازد و امت را به هلاک دراندازد.

* دلیل تسلط افراد ناشایست

شناخت حضرت نسبت به امتهای گذشته و تاریخ آنها عبرت و درس بزرگی برای تشخیص راه نجات آینده و مصون ماندن از زوال است او بیقین میداند اگر فرودستان بر سرنوشت چیره شوند و یا دونپایگان بر آنها طمع ورزند، ناشی از کوتاهی کردن آنها در یاری رساندن به حق و خوار ساختن باطل است.

در خطبۀ 166 میفرماید: أَیُّهَا النَّاسُ‏ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِ‏ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْبَاطِلِ لَمْ یَطْمَعْ فِیکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُمْ.

یعنی: ای مردم اگر یاری حق را فرو نمیگذاشتید و از خوار ساختن باطل دست برنمیداشتید آن که به پایۀ شما نیست دیدۀ طمع به شما نمیدوخت و هیچ نیرومندی بر شما مهتری نمیفروخت.

https://shoma-weekly.ir/1tElLp