برای نزدیک شدن به شیعیان خالص، مراقب خارج نشدنمان از مسیر حق حتی در گفتار باشیم.
مریم رضایی- مردی به محضر امام جواد علیه السلام شرفیاب شد. در حالی که خیلی شاد و سرحال بود. امام علت شادمانی را از او پرسید.
عرض کرد ای پسر رسول خدا از پدرت شنیدم که میفرمود: شایستهترین روزی که انسان باید شادمان باشد روزی است که او را صدقات و نیکی و نفع به برادران دینی از جانب پروردگار نصیب شده باشد. امروز ده نفر از برادران دینی ام بر من وارد شدند همه بی بضاعت و گرفتار، آنها را پذیرایی کردم و به هر یک مقداری کمک نمودم از این جهت خوشحال هستم.
امام علیه السلام فرمود: به جان خودم سوگند که ترا این شادمانی شایسته است به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی و یا بعد از این نابود نکنی.
عرض کرد چگونه از بین ببرم با اینکه از شیعیان خالص شما میباشم. فرمود: همه اکنون نابود کردی. پرسید با چه چیز؟ فرمود: این آیه را بخوان «ولا تبطوا صدقاتکم بالمن والادی»
صدقههای خود را با منت نهادن و آزار کردن باطل نکنید.
عرض کرد من به آنهایی که کمک کردم نه منت گذاردم و نه آزاری رساندم. فرمود: هر نوع اذیتی است، در نظر تو آزردن آنهایی که کمک کردهای مهمتر است یا آزردن فرشتگانی که مأمور تو هستند و یا آزردن ما؟!
جواب داد آزردن شما و فرشتگان.
امام فرمود: براستی مرا آزردی و صدقه خود را باطل کردی! پرسید: با چه کاری؟ فرمود: با همین سخنت که گفتی چگونه باطل میکنم در حالی که از شیعیان خالص شمایم.
آیا میدانی شیعه خالص ما کیست؟ با تعجب گفت: نه، فرمود: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، تو خودبا چنین اشخاص برابر دانستی آیا با این سخن فرشتگان و ما را نیازردی؟
عرض کرد: استغفرالله و اتوب الیه ای پسر رسول خدا پس چه بگویم؟فرمود: بگو من از دوستان شمایم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم.
عرض کرد: همین را میگویم و همینطور نیز هستم و از آنچه گفتم که به واسطه نپسندیدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نیز نبود توبه کردم.
امام جواد علیه السلام فرمود: اکنون ثوابهای از بین رفته صدقهات بازگشت نمود.
به راستی آیا ما میتوانیم خود را از شیعیان و یا حتی از دوستان دوستان و دشمنان دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم؟!
در این نوشتار ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی شیعه میپردازیم و سپس اقسام شیعه را بررسی میکنیم.
شیعه در لغت به معنای پیرو، هوادار و دسته و گروهی از مردم است که بر سه امر واحدی گرد هم جمع شدهاند. اما در اصطلاح این واژه و پیروان حضرت علی(علیه السلام) اطلاق میشود. نقطه آغازین اصطلاح تشیع به زمان حضرت رسول(ص) برمیگردد که ایشان در چند نوبت برای پیروان حضرت علی(ع) اصطلاح «شیعه علی» را بکار بردنداز حیث تاریخی هم ابوذر، سلمان، مقدادو عمار با لقب شیعه علی(ع) شناخته میشدند.
از حیث تاریخی شیعه به چهار فرقه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه و غلات تقسیم میشود. اما از آنجایی که غلات امامت را در حد ربوبت بردهاند، امامیه آنها را نه شیعه بلکه مسلمان هم نمیداند به دلیل ورود شعبههایی خفیف از غلو در عصر ما و تذکر مکرر امام و رهبری در پیشگیری از آن در اینجا به طول خاص به این گروه میپردازیم. غلو در لغت به معنای تجاوز از حق است. این اصطلاح ریشه در قرآن دارد. خداوند خطاب به اهل کتاب میفرماید «یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم، نساء171» ای اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید.
حال سئوال در اینجاست که مصداق غلو در دین در زمان ما چیست؟! آیا صرفاً محدود به فرقههای «علی الله» میشود. همانگونه که بکار بردن اوصاف خداوند برای ائمه غلو حساب میشود چنین میتوان برداشت کرد که بکار بردن اوصاف ائمه و پیامبران برای ولی فقیه هم از مصادیق غلو باشد همانطور که در معنای غلو آمد هر چیزی که تجاوز از حق باشد شامل غلو میشود. اگر ما در مدح رهبری ایشان را در جایگاه ائمه و پیامبران ببریم این خود معنایی خفیف از تجاوز از حق و غلو است.
آبان ماه سال 1380 بود که رهبر معظم انقلاب در جمع جوانان استان اصفهان فرمودند: "اگر کسى در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامى ما هیچ عیبى ندارد و همان قالبى را که اسلام خواسته، ما پیاده مىکنیم، گزاف گفته است. بههیچوجه اینطور نیست. خود ما انسانهاى ضعیفى هستیم. وقتى کسانى اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسّلام یا اسم مبارک ولىّعصر روحىفداه را مىآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مىآورند، بنده تنم مىلرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضاى آلوده دنیاى امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فداشده در کربلاى امام حسین علیهالسّلام کجا؟ ما خاک پاى آن غلام هم محسوب نمىشویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانى که راهمان را شناختهایم، تصمیم خود را گرفتهایم و نیروى خود را براى این راه گذاشتهایم؛ با همه وجود در این راه حرکت مىکنیم و ادامه خواهیم داد."
همچنین در سفر اخیر به بجنورد نیز در جمع معلمان رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: " به یک نکتهاى هم اشاره کنم. یک سرود زیبائى را با آهنگِ خوب اجرا کردند و مطالب مفیدى هم در آن سرود بود، که بیان کردند. من این نکته را نه فقط براى این جلسه عرض میکنم، بلکه مایلم اینجور مطالب در سطح کشور و سطح جامعه گسترش پیدا کند. خب، اظهار محبت بین مسئولین و بین مردم، بخصوص نخبگان، چیز خوبى است. اینکه حالا جمعى از نخبگان، فرهنگى، استاد، معلم، نسبت به یک خدمتگزارى که یک مسئولیتى دارد، ابراز محبت کنند، خیلى چیز مطلوبى است و در کشور ما خوشبختانه این هست، اما در بسیارى از نقاط دنیا این نیست؛ و این از برکات اسلام است، از برکات تدین است؛ و طرفینى هم هست. گفت: «راز کم گو من به تو عاشقترم». بین مسئولین و بین مردم یا نخبگان، محبتِ یکطرفه وجود ندارد؛ اصلاً امکان ندارد محبت یکطرفه. اگر یک کشش طرفینى و جاذبهى طرفینى نباشد، زود محبتها یکطرفه در هم پیچیده میشود و از بین میرود؛ بنابراین محبتها طرفینى است. منتها نکتهاى که من میخواهم عرض کنم، این است که این اظهار محبت منتهى نشود به گفتن سخنانى و بیان تعبیراتى که مبالغهآمیز بودن آنها براى همه آشکار است. البته شعر جاى اغراق و مبالغه است؛ اما اینکه از افراد کوچک و ناقصى از قبیل این حقیر، با تعبیراتى اسم بیاوریم که مخصوص بزرگان عالم آفرینش است، مربوط به معصومین است، مربوط به انبیاء و اولیاء است، چیز خوبى نیست. ما این فرهنگ را نباید در جامعه گسترش دهیم. حذف اینگونه تعبیرات، هیچ منافاتى با محبت طرفینى هم ندارد."
پس برای نزدیک شدن به شیعیان خالص، مراقب خارج نشدنمان از مسیر حق حتی در گفتار باشیم.
المتقدم النهم مارق و المتأخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق.
منابع:
1- قرآن کریم
2- درسنامه تاریخ و عقاید اسماعیلیه، مهدی فرمانیان
3- سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام)، بخش دوم، سید کاظم ارفع
4- www.leader.ir
5- مفاتیح الجنان
عرض کرد ای پسر رسول خدا از پدرت شنیدم که میفرمود: شایستهترین روزی که انسان باید شادمان باشد روزی است که او را صدقات و نیکی و نفع به برادران دینی از جانب پروردگار نصیب شده باشد. امروز ده نفر از برادران دینی ام بر من وارد شدند همه بی بضاعت و گرفتار، آنها را پذیرایی کردم و به هر یک مقداری کمک نمودم از این جهت خوشحال هستم.
امام علیه السلام فرمود: به جان خودم سوگند که ترا این شادمانی شایسته است به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی و یا بعد از این نابود نکنی.
عرض کرد چگونه از بین ببرم با اینکه از شیعیان خالص شما میباشم. فرمود: همه اکنون نابود کردی. پرسید با چه چیز؟ فرمود: این آیه را بخوان «ولا تبطوا صدقاتکم بالمن والادی»
صدقههای خود را با منت نهادن و آزار کردن باطل نکنید.
عرض کرد من به آنهایی که کمک کردم نه منت گذاردم و نه آزاری رساندم. فرمود: هر نوع اذیتی است، در نظر تو آزردن آنهایی که کمک کردهای مهمتر است یا آزردن فرشتگانی که مأمور تو هستند و یا آزردن ما؟!
جواب داد آزردن شما و فرشتگان.
امام فرمود: براستی مرا آزردی و صدقه خود را باطل کردی! پرسید: با چه کاری؟ فرمود: با همین سخنت که گفتی چگونه باطل میکنم در حالی که از شیعیان خالص شمایم.
آیا میدانی شیعه خالص ما کیست؟ با تعجب گفت: نه، فرمود: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، تو خودبا چنین اشخاص برابر دانستی آیا با این سخن فرشتگان و ما را نیازردی؟
عرض کرد: استغفرالله و اتوب الیه ای پسر رسول خدا پس چه بگویم؟فرمود: بگو من از دوستان شمایم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم.
عرض کرد: همین را میگویم و همینطور نیز هستم و از آنچه گفتم که به واسطه نپسندیدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نیز نبود توبه کردم.
امام جواد علیه السلام فرمود: اکنون ثوابهای از بین رفته صدقهات بازگشت نمود.
به راستی آیا ما میتوانیم خود را از شیعیان و یا حتی از دوستان دوستان و دشمنان دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم؟!
در این نوشتار ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی شیعه میپردازیم و سپس اقسام شیعه را بررسی میکنیم.
شیعه در لغت به معنای پیرو، هوادار و دسته و گروهی از مردم است که بر سه امر واحدی گرد هم جمع شدهاند. اما در اصطلاح این واژه و پیروان حضرت علی(علیه السلام) اطلاق میشود. نقطه آغازین اصطلاح تشیع به زمان حضرت رسول(ص) برمیگردد که ایشان در چند نوبت برای پیروان حضرت علی(ع) اصطلاح «شیعه علی» را بکار بردنداز حیث تاریخی هم ابوذر، سلمان، مقدادو عمار با لقب شیعه علی(ع) شناخته میشدند.
از حیث تاریخی شیعه به چهار فرقه امامیه، زیدیه، اسماعیلیه و غلات تقسیم میشود. اما از آنجایی که غلات امامت را در حد ربوبت بردهاند، امامیه آنها را نه شیعه بلکه مسلمان هم نمیداند به دلیل ورود شعبههایی خفیف از غلو در عصر ما و تذکر مکرر امام و رهبری در پیشگیری از آن در اینجا به طول خاص به این گروه میپردازیم. غلو در لغت به معنای تجاوز از حق است. این اصطلاح ریشه در قرآن دارد. خداوند خطاب به اهل کتاب میفرماید «یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم، نساء171» ای اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید.
حال سئوال در اینجاست که مصداق غلو در دین در زمان ما چیست؟! آیا صرفاً محدود به فرقههای «علی الله» میشود. همانگونه که بکار بردن اوصاف خداوند برای ائمه غلو حساب میشود چنین میتوان برداشت کرد که بکار بردن اوصاف ائمه و پیامبران برای ولی فقیه هم از مصادیق غلو باشد همانطور که در معنای غلو آمد هر چیزی که تجاوز از حق باشد شامل غلو میشود. اگر ما در مدح رهبری ایشان را در جایگاه ائمه و پیامبران ببریم این خود معنایی خفیف از تجاوز از حق و غلو است.
آبان ماه سال 1380 بود که رهبر معظم انقلاب در جمع جوانان استان اصفهان فرمودند: "اگر کسى در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامى ما هیچ عیبى ندارد و همان قالبى را که اسلام خواسته، ما پیاده مىکنیم، گزاف گفته است. بههیچوجه اینطور نیست. خود ما انسانهاى ضعیفى هستیم. وقتى کسانى اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسّلام یا اسم مبارک ولىّعصر روحىفداه را مىآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مىآورند، بنده تنم مىلرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضاى آلوده دنیاى امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فداشده در کربلاى امام حسین علیهالسّلام کجا؟ ما خاک پاى آن غلام هم محسوب نمىشویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانى که راهمان را شناختهایم، تصمیم خود را گرفتهایم و نیروى خود را براى این راه گذاشتهایم؛ با همه وجود در این راه حرکت مىکنیم و ادامه خواهیم داد."
همچنین در سفر اخیر به بجنورد نیز در جمع معلمان رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: " به یک نکتهاى هم اشاره کنم. یک سرود زیبائى را با آهنگِ خوب اجرا کردند و مطالب مفیدى هم در آن سرود بود، که بیان کردند. من این نکته را نه فقط براى این جلسه عرض میکنم، بلکه مایلم اینجور مطالب در سطح کشور و سطح جامعه گسترش پیدا کند. خب، اظهار محبت بین مسئولین و بین مردم، بخصوص نخبگان، چیز خوبى است. اینکه حالا جمعى از نخبگان، فرهنگى، استاد، معلم، نسبت به یک خدمتگزارى که یک مسئولیتى دارد، ابراز محبت کنند، خیلى چیز مطلوبى است و در کشور ما خوشبختانه این هست، اما در بسیارى از نقاط دنیا این نیست؛ و این از برکات اسلام است، از برکات تدین است؛ و طرفینى هم هست. گفت: «راز کم گو من به تو عاشقترم». بین مسئولین و بین مردم یا نخبگان، محبتِ یکطرفه وجود ندارد؛ اصلاً امکان ندارد محبت یکطرفه. اگر یک کشش طرفینى و جاذبهى طرفینى نباشد، زود محبتها یکطرفه در هم پیچیده میشود و از بین میرود؛ بنابراین محبتها طرفینى است. منتها نکتهاى که من میخواهم عرض کنم، این است که این اظهار محبت منتهى نشود به گفتن سخنانى و بیان تعبیراتى که مبالغهآمیز بودن آنها براى همه آشکار است. البته شعر جاى اغراق و مبالغه است؛ اما اینکه از افراد کوچک و ناقصى از قبیل این حقیر، با تعبیراتى اسم بیاوریم که مخصوص بزرگان عالم آفرینش است، مربوط به معصومین است، مربوط به انبیاء و اولیاء است، چیز خوبى نیست. ما این فرهنگ را نباید در جامعه گسترش دهیم. حذف اینگونه تعبیرات، هیچ منافاتى با محبت طرفینى هم ندارد."
پس برای نزدیک شدن به شیعیان خالص، مراقب خارج نشدنمان از مسیر حق حتی در گفتار باشیم.
المتقدم النهم مارق و المتأخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق.
منابع:
1- قرآن کریم
2- درسنامه تاریخ و عقاید اسماعیلیه، مهدی فرمانیان
3- سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام)، بخش دوم، سید کاظم ارفع
4- www.leader.ir
5- مفاتیح الجنان