نگاه

شهیدمطهری در برابر انحراف مطلقاً اغماض نمی‌کرد

تا سال 49 و 50 خیلی مسائل انحرافی در محیط مبارزه به چشم نمی‌خورد. وقتی که منافقین دستشان را رو کردند و نوشته‌های ایدئولوژیک آنها کم کم پخش شد، آقای مطهری بیش از همه ما حساسیت نشان داد و ما باید اعتراف کنیم که ایشان بعد از امام(ره) بیش از همه حساسیت نشان داد چون من به یاد دارم که در سال 51 تلاش فراوانی شد که امام(ره) را وادار کنند که این حرکت جوانها را تأیید کنند که به نام «مجاهدین» و... بودند اما امام(ره) سخت ابا کردند و یک بار کتابهای مجاهدین راخوانده بودند و گفته بودند اینها همان حرفهای لنین و ارانی است پس حرفهای شما کدام است؟
امام خامنه ای- مبارزات سیاسی مرحوم مطهری در دو فصل انجام گرفت؛ یک فصل مربوط میشود به سالهای حدود 42، آن وقتی که هیأتهای موتلفه تهران ریشهدارترین و داغترین مبارزه را علیه دستگاه داشتند.

هیأتهای موتلفه یک جمعی بودند که معتقد بودند مبارزهشان صد درصد باید در رابطه با فقیه انجام گیرد. این بود که دنبال فقیهی میگشتند که به مبارزه مؤمن باشد و آنها را ارشاد و راهنمایی کند.

با امام(ره) هم ارتباط داشتند. کم و بیش با مرحوم آیت الله میلانی هم در مشهد ارتباط ضعیفی (در اوائل) داشتند که بعد قطع شد. در تهران با عدهای از روحانیون و علمای جوان مثل آقای مطهری و آقای بهشتی ارتباط داشتند. البته بنده آن وقت تهران نبودم و با آنها ارتباطی نداشتم، اما آقای هاشمی رفسنجانی، مرحوم شهید باهنر با موتلفه ارتباط داشتند و همچنین آقای انواری هم جزو کسانی بودند که با موتلفه در رابطه بودند که بعد هم به زندان افتادند، ده دوازده سال هم در زندان بودند. بنابر این مرحوم مطهری جزو کسانی بود که با موتلفه ارتباط داشت و مبارزه پنهانی ایشان یک فصلش مربوط به آن زمان است.

فصل دومش مربوط میشود به اوقات قبل از پیروزی، که ایشان در جامعه روحانیت مبارز شرکت داشتند و خودشان جزو مؤسسین این جامعه بودند. میدانید که آن وقت در تهران مهمترین و عمدهترین کارها در رابطه با اجتماعات و تظاهرات مردم، راهپیماییها و جلسات بزرگ سخنرانیهای جامعه را روحانیت مبارز میکرد. مرحوم مطهری نیز در این جلسات شرکت داشتند و فعالیت مؤثر و بسزایی ایفا میکردند. نقش مرحوم مطهری به نظر من نقش درجه یک بود.

در مورد مبارزه با التقاط هم باید بگوییم که ایشان تا مدتها تنها کسی بود که به خطر التقاط توجه میکرد. تا سالهای 52 و 53 بسیاری از علمای روشنفکر و فضلا و محققین ما در تهران و در قم و در مشهد و جاهای دیگر خطر التقاط را توجه نمیکردند. نوشتههای مجاهدین و غربگرایان و غیره را میخواندند، نقاط اشتباه و انحرافش را هم میفهمیدند، منتهی به دیده اغماض به آن نقاط مینگریستند. مرحوم مطهری تنها کسی بود در این میان که مطلقاً اغماض نمی‌‍‍‌کرد و سختگیرانه این نقاط را بیرون میکشید و من در این مورد داستانها دارم از مرحوم مطهری در برخورد با افراد مختلف و جریانهای مختلف. ایشان در مبارزه با التقاط به نظر من نقش اول و درجه یک را دارند.

تا سال 49 و 50 خیلی مسائل انحرافی در محیط مبارزه به چشم نمیخورد. وقتی که منافقین دستشان را رو کردند و نوشتههای ایدئولوژیک آنها کم کم پخش شد، آقای مطهری بیش از همه ما حساسیت نشان داد و ما باید اعتراف کنیم که ایشان بعد از امام(ره) بیش از همه حساسیت نشان داد چون من به یاد دارم که در سال 51 تلاش فراوانی شد که امام(ره) را وادار کنند که این حرکت جوانها را تأیید کنند که به نام «مجاهدین» و... بودند اما امام(ره) سخت ابا کردند و یک بار کتابهای مجاهدین راخوانده بودند و گفته بودند اینها همان حرفهای لنین و ارانی است پس حرفهای شما کدام است؟

مرحوم مطهری در معرفی اینها به امام نقش داشتند و خودشان آنقدر حساسیت نشان دادند تا عملاً کنار کشیدند و آن وقت مجاهدین ایشان را متهم کردند به اینکه سازشکارند و اهل مبارزه نیستند و حال اینکه کنار کشیدن ایشان حساسیت ایشان را نشان میداد و مؤثر و مفید هم واقع شد و ایشان در آن موقع کار ایدئولوژیکشان را زیاد کردند و اثرش این بود که در سه چهار سال بعد حقانیت حرکت ایشان روشن شد و حرکت صحیح اسلامی دوباره از سال 54 رو به رشد رفت و کم کم خط امام(ره) تبلور یافت.

* نقل از مجله عروه الوثقی 9/2/1361

https://shoma-weekly.ir/jLLXc3