نگاه

شاخص انتخاب عاملین عملیات بدر

پس، آن چند اصلی که تقریبا ما در مرحله اول در نظر گرفته بودیم، بخصوص در عاملین این کار جمع بود. اولا سنشان بین 19 و 20 بود. دوما از جهت ایدئولوژی تقریبا می‌توانیم بگوییم تا اندازه‌ای به خودکفایی رسیده بودند، می‌توانستند از خودشان، از فکرشان دفاع بکنند، در برابر هر طوفانی که ایجاد بشود. سوما از جهت سیاسی هم تا اندازه‌ای ورزیده بودند، مسائل سیاسی – اجتماعی‌شان را خوب می‌توانستند درک بکنند.
شهید مهدی عراقی- پانزده خرداد هم یک نقطه عطفی بود تقریبادر تاریخ مبارزات ایران، بخصوص در داخل تشکیلات خود ما، بعد از آن کشتار و ناراحتی که برای مردم پیش آمد کرده بود. [لذا] طرح یک شاخهای به نام شاخه نظامی [که] در درون سازمان به وجود بیاید، مطرح شد.[...] با این طرز قرار موافقت کردند که چندتایی از برادران که یک مقدار معتقد به حرکت این شکلی هستند مسئولیت این را بپذیرند و بروند دنبال آماده کردن بچهها، چه از جهت نیروی انسانی و چه از جهت وسایل. [...]

نسبتااین شاخه نظامی چه بسا که رشدش بهتر از خیلی کارهای دیگرمان شده بود. اولافکر کرده بودیم افرادی که برای کار نظامی انتخاب میشوند حداقلش این باشد که از جهت ایدئولوژی در یک سطحی باشند که بتوانند در هر مرحلهای از عمل خودشان دفاع بکنند، یعنی تطبیق دادن عمل با ایدئولوژی. دوم اینکه باز حداقلش این باشد که از اوضاع و احوال جاری مملکتشان با اطلاع باشند، اگر که در مراحل بازجویی یا بازپرسی، اینها به پست افرادی بخورند که بخواهند روی اینها اثربگذارند یا عمل اینها را تقبیح بکنند اینها بتوانند در آن مرحله هم از جهت سیاسی اجتماعی و هم از جهت ایدئولوژی از عمل خودشان دفاع بکنند. و مرحله دیگرش هم این بود که از 25 سال عاملین را نگذاریم سنشان بالاتر باشد، چون یکی از مسائلی که مطرح بود تحرک بود در این کار. تحرک یک جوان بین 18 تا 25 خیلی بیشتر از یک فردی است که از 25 به بالاست سنش. این نکات یک مقدار در نظر گرفته شده بود. [...]

مرتضی [نیک نژاد] علاوه بر اینکه یک ارتباط با مؤتلفه داشت با عده دیگری از بچهها که رفقای خودش هم بودند با آنها هم یک نشستی داشت که شبها تفسیر قرآن و از این چیزها، با همدیگر صحبت میکردند، کار میکردند. چون اینها هر سه تایشان هم رضا [صفارهرندی]، هم محمد [بخارایی] و هم مرتضی [نیک نژاد] از جهت ایدئولوژی خیلی ورزیده بودند. البته تحلیل سیاسی محمد از آن دوتای دیگر بهتر بود. رضا هرندی که برادرش حاج میرزا علی اصغر هرندی خودش مجتهد است، مجتهدیست که کار هم میکند، هم پیشنماز است، هم شاگرد دارد و درس میدهد، و هم اینکه صبح تا بعد از ظهر در دکانش هست و کار میکند، رضا از شاگردهای داداش بود،

از این جهت خوب ورزیده بود. مرحوم مرتضی هم از شاگردهای سید مهدی قوام است که سید مهدی قوام یک مکتب توحیدی داشت، بچههایی که با او کار کردهاند فکر توحیدشان خیلی قوی بود، خیلی موحد بودند. خیلی متقی بودند، تقوایشان خیلی سطحش بالا بود. مرحوم بخارایی هم زیر دست آقای شاهچراغی و دکتر [غفوری] رشد کرده بود. بعد، توی مکتب توحید هم قبل از اینکه با ما کار بکند، آنجا فعالیت داشت و کتابخانه مکتب توحید هم دست او بود به طور کلی. [...]

بعد، جالبتر از همه اینها از جهت ایدئولوژی مرحوم حاج صادق بود که خودش مجتهد بود و قریب 6 هزار حدیث از [حفظ] بود و خودش مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت. بچههای زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه بخصوص [به آنها] درس اخلاق میداد. بعد، به قول آقای بهشتی میگفتش که هر وقت من چشمم به شما میافتد، آن قیافه مرحوم حاج صادق در نظرم مجسم میشود و آن محسناتی که در او وجود داشت که [به] خود من میگفتش که وقتی من با او برخورد میکردم و صحبت میکردم، اصلا فکر نمیکردم که یک همچنین قیافهای که میبیند یک همچنین روح فداکاری و شجاعت و شهامت هم مثلا در او وجود داشته باشد.

پس، آن چند اصلی که تقریبا ما در مرحله اول در نظر گرفته بودیم، بخصوص در عاملین این کار جمع بود. اولا سنشان بین 19 و 20 بود. دوما از جهت ایدئولوژی تقریبا میتوانیم بگوییم تا اندازهای به خودکفایی رسیده بودند، میتوانستند از خودشان، از فکرشان دفاع بکنند، در برابر هر طوفانی که ایجاد بشود. سوما از جهت سیاسی هم تا اندازهای ورزیده بودند، مسائل سیاسی اجتماعیشان را خوب میتوانستند درک بکنند.


منبع: ناگفته ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، انتشارات رسا، 1370

https://shoma-weekly.ir/qBYDZC