مهدی رشیدی مهرآبادی- «اخلاق» جمع «خلق» (بروزن قفل) و«اخلاق» مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است» و به گفته بعضی از دانشمندان، گاه به بعضی از اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می شود، نیز اخلاق گفته می شود (اولی اخلاق صفاتی است ودومی اخلاق رفتاری). دانشمندان دیگر نیز هریک به نوبه خود تعاریفی را براساس خصوصیات مختلف ارائه داده اند.
اهمیت علم اخلاق
اختصاص یافتن بخش قابل توجهی از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) به تعالیم اخلاقی، بیانگر اهمیت مباحث اخلاقی است و از این مهم تر، کامل ساختن مکارم اخلاق، غایت بعثت پیامبر اکرم(ص) معرفی شده است. آن حضرت می فرماید: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، علیکم بمکارم الاخلاق(1) فان ربی بعثنی بها»(2) (مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم، بر شما لازم است که به مکارم اخلاق عمل کنید همانا خداوند متعال مرا برای مکارم اخلاق مبعوث گردانید.)
تعامل اخلاق و سیاست
دیدگاه ها و به تبع آن رهیافت های متفاوت و گاه متعارضی در زمینه رابطه یا جدایی اخلاق و سیاست وجود داشته و دارد؛ رهیافت ها و دیدگاه هایی که ناشی از نگاه آن ها به اخلاق و سیاست و متناسب با برداشت آن ها از این دو مقوله می باشد. جملگی این نگاه ها، برخلاف برخی ادعاهای ظاهری و جزئی گرایانه که ممکن است به بعضی بی اخلاقی ها در سیاست و در واقع، جدایی سیاست از اخلاق یا اخلاق زدایی سیاست معتقد بوده یا در مقابل مروج بعضی سیاست پرهیزی ها در اخلاق باشند، ضمن دربرداشتن ضمنی مطلق اخلاق و سیاست، در حقیقت به تبیین اخلاق مطلق یا متعالی و نیز سیاست مطلق و متعادل، به ویژه رابطه میان اخلاق متعالی و سیاست متعالی با چالش فوق می پردازند؛ چالشی که در یک سوی آن رهیافت جدایی کامل اخلاق و سیاست قرار دارد و میان این دو چه بسا قائل به تباین، تقابل و حتی تضاد تا سرحد تناقض و تعارض می باشد و در دیگر سوی، رهیافت عینیت و یگانگی سیاست و اخلاق قرار دارد که میان این دو حداقل به همگرایی، هماهنگی، همبستگی و حتی پیوستگی تا سرحد همگنی، همگونی و ادغام معتقد است. براساس این دیدگاه و در چالش و پیوستار گسستگی - پیوستگی اخلاق و سیاست برمبنای این که مفهوم و گستره این دو مقوله چیست، رهیافت های مختلف و حتی متعارضی شکل گرفته که عبارت اند از: الف) براساس رهیافت جدایی اخلاق از سیاست، اخلاق اصالت یا سازندگی ندارد یا در مقابل، در راهبرد جدایی سیاست از اخلاق، سیاست منفی بوده و تعالی بخش نمی باشد. کارکرد اخلاق در این رهیافت، چه بسا شخصی، درونی و احیانا معنوی است، حال آن که کار ویژه سیاست عمومی، بیرونی و مادی می باشد. ب) در حد وسط، اخلاق و سیاست دو حوزه زندگی فردی و جمعی انسانی بوده که دارای رابطه و نسبت عموم و خصوص من وجه می باشد؛ یعنی برخی امور، اخلاقی بوده و سیاسی نمی باشد و در مقابل نیز برخی امور، سیاسی بوده و اخلاقی نیست. در عین حال، اخلاق سیاسی و یا سیاست اخلاقی به معنای آن بخش از اخلاق و اخلاقیات است که اجتماعی و سیاسی محسوب می شود و یا آن بخش از سیاست و سیاسیات می باشد که اخلاقی به شمار می رود و یا مراد سیاست در مورد بخش اخلاق، سیاست فرهنگی و مانند این ها، می باشد. ج) براساس رهیافت پیوستگی اخلاق و سیاست، اخلاق و سیاست لازم و ملزوم و بلکه عین هم بوده و حداکثر مراتب دوگانه یا حقیقت و واقعیت واحد و یگانه محسوب می شوند، بدین سان که اخلاق سیاسی، به معنای معطوف بودن اخلاق به سیاست و موثر در آن و بلکه محور، مبنا و غایت و در نتیجه، تعیین کننده در سیاست است، همچنان که سیاست اخلاقی به معنای مبتنی بودن و متاثر بودن سیاست از اخلاق - خواه مطلق اخلاق تا اخلاق مطلق - می باشد. بدین ترتیب، اخلاق از بنیادین ترین، جزئی ترین و شخصی ترین مراحل و مراتب آن تا کلی ترین و فراگیرترین وجوه جمعی تا سرحد جهانی، معطوف به سیاست بوده و در آن بازتاب می یابد. و از مبادی، ارکان و اجزای سیاست به شمار می رود، هم چنان که سیاست در کلی ترین صورت، سیر و ساختار راهبردی و تحققی اخلاق در تمامی گستره ها و بخش های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به شمار می آید. بدین ترتیب، مطلق اخلاق نظام هنجاری به سان اسکلت بندی سیر و ساختار سیاست بوده و اخلاق متعالی، جنبه تعالی و تعالی بخش سیاست و صورت و ساختار آن است و در مقابل، سیاست سیر و ساختار راهبردی اخلاق یا ترسیم و تحقق نظام هنجاری در میان ملت و جامعه سیاسی به شمار می آید. براین اساس، اخلاق شاکله سیاست بوده و سیاست صورت، سِیَر و ساختار عمومی اخلاق است. در این راستا، سیاست متعالی آمیزه ای بهینه، کارآمد و در نتیجه، اثر بخش و بهره ور از اخلاق متعالی و سِیَر و ساختار راهبردی به منظور تعالی و تعالی بخشی است.
اخلاق، سیاست و حکومت در اسلام
جاودانهترین اثر دین اسلام که قرآن است ، کتابی است سرشار از آموزههای اخلاقی؛ در این کتاب به آیات زیادی درباره آموزههای اخلاقی مانند قسط و عدل، ظلمستیزی ،امانتداری، صلحطلبی، وفای به عهد ، صداقت و آزادی برمیخوریم که به برخی از آنهااشاره میشود:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(3) که هدف از ارسال پیامبران را برقراری قسط و عدل در جامعه معرفی میکند. «وَلِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ»(4) که هدف ازآمدن انبیاء را برقراری عدالت و ظلمستیزی میداند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(5) این آیه میتواند مبنای روابط سیاسی و بستن قراردادها و پیمانها باشد. «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً»(6) که هر کس در مقابل عهدها مسئول هست. به هر روی آیات زیادی دال بر رابطه اخلاق و سیاست در قرآن آمده است.
اخلاق و سیاست در اندیشه امام علی (ع)
در میان آثار به جای مانده از امام علی(ع)، مهمترین سندی که میتواند مورد استنادبحث باشد، نامهای است که امام به سردار رشید و فداکارش «مالک اشتر نخعی»نوشت که در واقع میتوان از آن به عنوان منشور اخلاقی حاکمان سیاسی یاد کرد. الف)سنخیت مقامها با ویژگیهای شخصیتی و فضائل اخلاقی: امام علی (ع) به هنگام تعیین سفراء و نمایندگان خویش و اعزام آنها به ممالک اسلامی به فضائل اخلاقی و ویژگیهای شخصیتی افرادتوجه ویژه داشت و میزان اختیارات آنها را با توجه به همان خصائص معین میکرد. برای نمونه دامنه اختیاراتی را که حضرت به «مالک اشتر» داد به مراتب بیشتر از اختیاراتی بود که به «اشعث بن قیس» سپرد. ب)تقوای سیاسی: اولین سفارش امام علی (ع) به مالک اشتر رعایت تقوا است. امر مینماید او را به پرهیزگاری و ترس از خدا و برگزیدن فرمان او، و پیروی از آنچه در کتاب خود به آن امر فرموده از واجبات و مستحبات که کسی نیکبخت نمیشود مگربه پیروی از آنها، و بدبخت نمیگردد جز به زیر بار نرفتن و تباه ساختن آنها ج)مراعات انصاف ، عدالت و مبارزه با ظلم: در واقع مراعات انصاف با خدا در این است که شکر نعمتهای الهی را که همانااجرای دستورات و مقررات خداوند است، بهجا آورد. د) مهار قدرت توسط اخلاق: امام علی (ع) در جای دیگر نیز توصیههای اخلاقیای راجع به حاکمیت اخلاق دردولت مطرح مینماید و نحوه برخورد مسئولان سیاسی با مردم را بیان میکند؛ «از منت نهادن بر رعیت به جهت احسانی که نمودهای و یا بیش از حد جلوه دادنآنچه کردهای بپرهیز و نیز از وعدهای که خلف میکنی احتراز کن چه منت نهادن،احسان را بیارزش میکند و زیادهنگری روشنایی حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و مردم میشود.»(7) د) اخلاق و سیاست در سیاست خارجی و روابط بینالملل: امام علی (ع) حتی در مقابل دشمنان و در برخورد با آنها نیز توصیه میکند که اخلاق را مراعات نمایند.)سیاست اخلاقی در روش و منش حکومتی امام علی علیهالسلام: در رفتار سیاسی امام علی (ع) هدف وسیله را توجیه نمیکند ، بلکه در راه نائل شدن به اهداف میبایست به اصول اخلاقی تمسک جست و اسلام خواهان اخلاقی شدن سیاست است.
لذا در مبادی اسلام برای ورود سرزمین سیاست باید ابتدا به مدار و دایره اخلاق اسلامی وارد شد تا هم مردم به سیاسیون و حاکمان نظام اعتماد نمایند و هم این افراد به جرگه فساد و غیر اخلاقیات وارد نشوند.
در میان آثار به جای مانده از امام علی(ع)، مهمترین سندی که میتواند مورد استنادبحث باشد، نامهای است که امام به سردار رشید و فداکارش «مالک اشتر نخعی»نوشت که در واقع میتوان از آن به عنوان منشور اخلاقی حاکمان سیاسی یاد کرد. الف)سنخیت مقامها با ویژگیهای شخصیتی و فضائل اخلاقی: امام علی (ع) به هنگام تعیین سفراء و نمایندگان خویش و اعزام آنها به ممالک اسلامی به فضائل اخلاقی و ویژگیهای شخصیتی افرادتوجه ویژه داشت و میزان اختیارات آنها را با توجه به همان خصائص معین میکرد. برای نمونه دامنه اختیاراتی را که حضرت به «مالک اشتر» داد به مراتب بیشتر از اختیاراتی بود که به «اشعث بن قیس» سپرد. ب)تقوای سیاسی: اولین سفارش امام علی (ع) به مالک اشتر رعایت تقوا است. امر مینماید او را به پرهیزگاری و ترس از خدا و برگزیدن فرمان او، و پیروی از آنچه در کتاب خود به آن امر فرموده از واجبات و مستحبات که کسی نیکبخت نمیشود مگربه پیروی از آنها، و بدبخت نمیگردد جز به زیر بار نرفتن و تباه ساختن آنها ج)مراعات انصاف ، عدالت و مبارزه با ظلم: در واقع مراعات انصاف با خدا در این است که شکر نعمتهای الهی را که همانااجرای دستورات و مقررات خداوند است، بهجا آورد. د) مهار قدرت توسط اخلاق: امام علی (ع) در جای دیگر نیز توصیههای اخلاقیای راجع به حاکمیت اخلاق دردولت مطرح مینماید و نحوه برخورد مسئولان سیاسی با مردم را بیان میکند؛ «از منت نهادن بر رعیت به جهت احسانی که نمودهای و یا بیش از حد جلوه دادنآنچه کردهای بپرهیز و نیز از وعدهای که خلف میکنی احتراز کن چه منت نهادن،احسان را بیارزش میکند و زیادهنگری روشنایی حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و مردم میشود.»(7) د) اخلاق و سیاست در سیاست خارجی و روابط بینالملل: امام علی (ع) حتی در مقابل دشمنان و در برخورد با آنها نیز توصیه میکند که اخلاق را مراعات نمایند.)سیاست اخلاقی در روش و منش حکومتی امام علی علیهالسلام: در رفتار سیاسی امام علی (ع) هدف وسیله را توجیه نمیکند ، بلکه در راه نائل شدن به اهداف میبایست به اصول اخلاقی تمسک جست و اسلام خواهان اخلاقی شدن سیاست است.
لذا در مبادی اسلام برای ورود سرزمین سیاست باید ابتدا به مدار و دایره اخلاق اسلامی وارد شد تا هم مردم به سیاسیون و حاکمان نظام اعتماد نمایند و هم این افراد به جرگه فساد و غیر اخلاقیات وارد نشوند.
1- بحارالانوار،ج67ص371 2- وسایل الشیعه ج8ص512 3- سوره حدید آیه25 4- سورهیونس آیه47 5- سوره مائده آیه1 6- سوره اسراء آیه34 7- نهج البلاغه