نگاه

سکولاریسم از سامری تا فتنه

سکولاریسم و سکولاریزاسیون یک جریان تاریخی خطرناک سازمان یافته و عمیق در تاریخ بشر است که اکنون مراحل تکاملی خود را می‌گذراند. سکولاریزاسیون سم مهلک نظام دینی است و هرگز اجازه نمی‌دهد کاخ زندگی بشر با احکام دین بنا شود. ما در تاریخ انقلاب اسلامی سه بار گرفتار سکولارها شدیم. یک بار زمان بنی‌صدر ملعون، یک بار در شورش کور 18تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88، خدا خواست از آن عبور کنیم.
محمد کاظم‌ انبارلویی- مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر فرمودند:"واقعه غدیر، منطق محکم اسلام در نفی نگاه سکولار است."

سکولاریسم چیست؟ نگاه آن به کدامین سو می‌باشد؟

برخی سکولاریسم را مربوط به عصر به اصطلاح روشنگری در اروپا می‌دانند و می‌گویند: مفاهیمی چون جدایی دین از سیاست بر این پایه استوار شده است. حال آنکه منطق همه کسانی که در برابر انبیای الهی ایستادند ریشه در اعتقاد آنها به سکولاریسم داشته است.

سکولار در زبان لاتین به معنای "این جهانی"، "دنیوی"، "گیتیانه" و متضاد با "دین" یا "روحانی" است.

امروز اغلب دولت‌های جهان، سکولاریسم را پذیرفته‌اند و به آن افتخار هم می‌کنند.

حرف سکولارها این است که دین نه مبنای مشروعیت است،‌نه مبنای عمل حکومت. دین نباید در عرصه عمومی ظهور داشته باشد.

حرف آخر و اول آنها این است؛ خدا را عبادت کنید اما اطاعت نکنید، خدای خالق چیز بسیار دوست داشتنی و خوبی است اما خدای شارع نه.

برخی مهربانانه‌تر می‌گویند؛ دین یک، امر قدسی است، نباید آن را به امور غیرقدسی آلوده کرد، اگر می‌گوییم دین از سیاست جداست برای حفظ بهداشت دین است، لذا ما با خدای خالق و مهربان و قادر متعال مخالف نیستیم اما با خدای قانون‌گذار که حدود و حقوق را تکلیف کند، مخالفیم. لذا نظام سیاسی، نظام بازار، نظام رسانه و نظام فرهنگی را نمی‌توان براساس دین تنظیم کرد. اینها خود تنظیمی است، بشر قادر است آن را مدیریت و تنظیم کند لذا سررشته تنظیم باید دست انسان باشد نه خدا. رضایت انسان در این تنظیم مهم است نه رضایت خدا، چون قرار نیست خدا را راضی کنیم، قرار است انسان راضی باشد، مبتنی بر همین اعتقاد می‌گویند زندگی براساس اراده خدا کار ما نیست، ما باید براساس اراده خود زندگی کنیم. لذا حق ماست که حتی اگر بخواهیم، حیوان باشیم. این یک قرائت مدرن از مذهب است که خدا حق ندارد حق را تعریف و حقوق را محدود کند، این وظیفه خود ماست، قرار نیست خدا هرچه گفت بپذیریم، این خداست که باید هرچه ما خواستیم بپذیرد!

سکولاریسم براساس یک منطق حقوقی شکل گرفته است. اول سکولار عالم خلقت، همین شیطان است. او اراده و فهم خود را به اراده و فهم خدا ترجیح داد و حاضر نشد در مقابل انسان سر تعظیم فرود آورد. او فهم خود را "علم" می‌دانست و بر آن تکیه کرد: سکولارها هم بر مفاهیم و یافته‌های ذهن خود مارک علم می‌زنند. علم‌پرستی را به خداپرستی ترجیح می‌دهند. شیطان همین منطق را به انسان‌های گمراه نشان داد و توانست آنها را از مسیر اصلی انبیاء و اولیای الهی منحرف کند.

این انحراف به حدی رسید که در جریان قیام موسی(ع) حتی پرستش خداوند را هم می‌خواستند با منطق سکولاریسم انجام دهند. لذا وقتی حضرت موسی(ع) خشمگینانه از سامری پرسید این بساط گوساله‌پرستی چیست که راه انداخته‌ای؟ گفت: سوّلت لنفسی؛ یعنی دلم می‌خواهد. سکولارها اصلا کاری ندارند به اینکه خدا چه می‌خواهد. هرچه دلشان می‌خواهد آن می‌شود "حق"، "درست"، "حقیقت"، "حقوق" و ...

امروز مصیبت ما با جریان حقوق بشر سازمان ملل هم همین است. به ایران می‌گویند چرا با همجنس‌گرایی مخالف هستید و هم‌جنس‌گرایان را مجازات می‌کنید، چرا قصاص را در مجازات‌های حقوقی پذیرفته‌اید؟ می‌گوییم خدا گفته است. از آنها می‌پرسیم شما چرا موافق این سیئات و منکرات هستید؟ می‌گویند "دلمان" می‌خواهد! آنها می‌گویند خدا خالق ماست، ‌قیم ما که نیست، خدا حق دخالت در سیاست و حکومت ندارد.

سکولاریسم و سکولاریزاسیون یک جریان تاریخی خطرناک سازمان یافته و عمیق در تاریخ بشر است که اکنون مراحل تکاملی خود را می‌گذراند. سکولاریزاسیون سم مهلک نظام دینی است و هرگز اجازه نمی‌دهد کاخ زندگی بشر با احکام دین بنا شود. ما در تاریخ انقلاب اسلامی سه بار گرفتار سکولارها شدیم. یک بار زمان بنی‌صدر ملعون، یک بار در شورش کور 18تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88، خدا خواست از آن عبور کنیم.

علمای این نحله فکری، فساد فکری و سیاسی دارند و این فساد را در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و مناسبات اجتماعی گسترش می‌دهند. فسادی که امروز در حکومت‌های سکولار وجود دارد و حتی بوی تعفن این فساد، دماغ آنها را می‌آزارد ناشی از همین تفکر مسموم است. واقعه غدیر یک نقطه روشن در تاریخ بشر است که می‌توانست مسیر بشریت را از انحرف سکولاریسم‌ رهایی بخشد. غدیر یک نقطه عطف است. غدیر یک فلسفه مهم برای برپایی یک حکومت خوب براساس اراده الهی است. غدیر می‌گوید اراده خدا در حکومت بر اراده انسان غلبه دارد و از این غلبه هیچ کس زیان نخواهد دید و همه انسان‌ها بهره‌مند خواهند بود. در نگاه خدا اقلیت و اکثریت معنا ندارد،‌همه بندگان خدا هستیم. اگر ولایت الله حاکم باشد همه به حقوق خود می‌رسند. لذا ولایت و حکومت در جوامع انسانی باید در امتداد ولایت الهی باشد و این به قاعده "نصب" برمی‌گردد.

غدیر می‌گوید؛ چگونه حکومت کردن خیلی مهم است اما چه کسی باید حکومت کند مهم‌تر است.

غدیر می‌گوید؛ این حق خداست که تعیین کند چه کسی باید حکومت کند. انسان باید دنبال کشف این حق باشد.

غدیر می‌گوید؛ خدا هم خالق است هم شارع و هیچ چیز را برای تکالیف اساسی بشر فروگذار نکرده است. لذا دین، هم باید مبنای مشروعیت حکومت باشد هم مبنای عمل حکومت. پس حکومت‌ها برای اقامه عدل اجرای حدود الهی و نشر فضایل اخلاقی و دفاع از حقیقت، مسئولیت دارند.

https://shoma-weekly.ir/S8P0tf