
این ماجرا بارهای دیگری نیز تکرار شد. از جمله در آغاز دوره ریاست جمهوری خاتمی. دیماه 76 بود که رییس دولت هفتم در مصاحبه ای از دیوار بلند بی اعتمادی میان ایران و آمریکا گفت و برخی این سخنان را تعبیر به امکان آغاز مذاکره با ایران کردند. رهبری بخش عمده ای از خطبه نمازجمعه آن هفته خود را به بیان ادله منطقی در رد مذاکره اختصاص دادند و خاطر نشان کردند: " مىخواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با امریکا - قضیهاى را که در چشم ملت ایران، به دلایلى منطقى، یکى از زشتترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند... مثل کارى که سرِ قضیه اسرائیل با اعراب کردند... براى امریکا مهم است که ایران اسلامى که از روز اوّل به دلایل روشنى در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره نمىکنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره مىکنیم! مىگویند بفرما، ابرقدرتى کامل شد! این منطقهاى هم که زیر بار نمىرفت، زیر بار آمد؛ اینجا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره برایشان خیلى مهّم است. البته در مورد رابطه، اینطور نیست... مىخواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حکایتها دارند."
این رویه اما در سالهای آخر دولت دهم به نقطه ای رسید که دلنگرانی از اقدامات برخی چهره ها برای رابطه با آمریکا به رسانه ها کشیده شد. تا آنجا که در بهمن ماه 91 رهبری هشدار دادند که "در تبلیغات وانمود می کنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعدهى برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکرهى با آمریکا پیدا کند. "اما سرانجام پس از رای لب مرزی فردی که نسخه نوشته بود "آمریکایی ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت تر است" شاید وقت آن بود که سخنان رهبری اثبات شود. رهبری مجوز "نرمش قهرمانانه " را در این مقطع زمانی صادر کردند.
اولین بار در مقطع فعلی این عبارت در دیدار خبرگان با حضور روحانی به کار رفت و تشریح شد و بار دوم چند روز قبل از سفر نیویورک رییس جمهور، در دیدار فرماندهان سپاه تنها ارجاعی به گذشته داده شد. اما گویا ترجیح دادند که شرح این لغت را به جای گذشته نزدیک به گذشته ای دور ببرند. دهه چهل و عنوان کتابی که توسط رهبری ترجمه شده بود. برخی دیگر نیز در جواب به بیانات سال 75 استناد کردند و هر دو گروه سخنان 14 شهریور امسال را فراموش کردند.
در دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان رهبری، رهبر معظم انقلاب با مرور سه مولفه "آرمانها"، "راه های موجود به سوی اهداف" و "واقعیات" فرمودند "وظیفهى دولت جمهورى اسلامى است، این است که این سه مؤلّفهى بزرگ را براى همهى تصمیمگیرىها و همهى اقدامها در نظر داشته باشد" و آنگاه با یاد آوری روش امام در "شیطان بزرگ" دانستن آمریکا، غده سرطانی دانستن رژیم صهیونیستی و شعار هایی همچون "جنگ تا رفع فتنه" خاطر نشان کردند که " این ایستادگیها بود که پایهى این نظام را مستحکم کرد". آنگاه به عنوان عبرتی تازه چشمها را متوجه مصر کردند و فرمودند " آن کسانى که این راه را نشناختند و … براى اینکه دل مستکبرین را بهدست بیاورند از اصول خودشان گذشتند و شعارهاى اساسى خودشان را فراموش کردند، ملاحظه می کنید که به چه روزى افتادند؛ آنها کسانى هستند که اگر چنانچه در مصر شعار مبارزهى با اسرائیل وجود میداشت، اگر در مقابل وعدههاى آمریکا و عوامل آمریکا کوتاه نمىآمدند … قطعاً اینجور نمیشد که دیکتاتور سى سالهى ذلیلکنندهى ملّت مصر از زندان آزاد بشود و آن کسانى که با رأى مردم انتخاب شده بودند، احتمال محکومیّت به اعدام دربارهى آنان برود" سپس راه حل مشکلات کشور را تقویت درونی به وسیله اندیشه کامل، پیشرفت علمی، مدیریت درست اقتصادی و ... و نه امید بستن به دیگران دانستند. آنگاه با اشاره به تشکیل دولت جدید افزودند " البتّه نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همهى عرصههاى سیاسى، یک کار مطلوب و مورد قبولى است، لکن این مانور هنرمندانه نبایستى به معناى عبور از خطوط قرمز، یا برگشتن از راهبردهاى اساسى، یا عدم توجّه به آرمانها باشد؛ اینها را باید رعایت کرد. البتّه هر دولتى، هر شخصى، هر شخصیّتى، روشهایى دارند، ابتکاراتى دارند، این ابتکارات را انجام خواهند داد و [کار] پیش خواهد رفت."
به نظر می رسد با این وصف رهبری بر خلاف رویه گذشته که در مواردی همچون یک مقاله معاون رییس جمهور در یک روزنامه تا آن حد واکنش نشان می دادند؛ این بار اگرچه طبق گفته خود به مذاکره با آمریکا "خوشبین" نیستند اما در مرحله نخست "مخالفت" نکرده اند و فضا را باز گذاشتند تا دولت بهانه ای برای ادعاهای خود نداشته باشد.
اما سیاست سکوت یک هفته ای رهبری در میان هیاهوی مخالفان و موافقان؛ خیلی زود اثر کرد. اگر تا دیروز نفرات رده پایین تر در کاخ سفید مواضعی غیرقابل انتظار برای "آغاز دوره مذاکره" می گرفتند؛ اینک اوباما صریحتر از قبل در دیدار با نماد حلقه پشتیبانش – نخست وزیر کشور جعلی صهیونیستها- می گوید "هیچ گزینهای از جمله گزینه نظامی را از روی میز برنداشتهایم." او همانطور که رهبری پیش بینی کرده بودند، پیشتر نیز گفت که مذاکره با رابطه متفاوت است و تمایلی برای رابطه نشان نداد. حتی مقامات ارشد کاخ سفید سخنانی گفتند که آشکارا تاکید داشت واشنگتن حق غنی سازی ایران را به رسمیت نخواهد شناخت. حتی شرمن معاون ارشد وزیر خارجه آمریکا بخش دیگری از پیش بینی رهبری را نیز تایید کرد که آنها به دنبال مذاکره نیستند، بلکه خواهان دیکته نظراتشان هستند " اگر ایران تک تک چیزهایی که ما میخواهیم را انجام بدهد، تحریمها برداشته میشود اما به شرط آنکه "تک تک" کارهایی که ما میخواهیم، انجام شود."
با این وصف، به نظر می رسد راز سکوت رهبری؛ اقناع امت بود. رهبری پس از یک هفته سکوت با ظرافتی خاص رفتار دولت را نقد کردند و شرح آن را مکتوم گذاشتند، شاید برای روزهایی که نیت واقعی آمریکایی ها از مذاکره بیشتر آشکار شده باشد. موضوعی که چندان دور از دسترس نیست؛ کافی است آمریکایی ها با همین ادبیات چند روز دیگر ادامه دهد تا پوشالی بودن همه امیدهای بسته شده به مذاکرات نیویورک؛ برای کسانی که "کلید" حل مشکلات را مذاکره می دانستند؛ آشکار گردد.