سیدمصطفی میرسلیم- یکی از مؤلفه های فرهنگ در هر جامعهای ادب و اخلاق و عقائد و باورهای حاکم بر آن است و اینها قبل از سمت و سو دادن به جهد و تلاش و فعالیتهای فردی و جمعی، بر جان و دل انسان اثر میگذارد.
با توجه به همین ویژگی، نظریهپردازان دربارۀ موروثی بودن فرهنگ و ابعاد آن اتفاق نظر ندارند و برخی بر این باورند که فرهنگ به دست میآید و از دست میرود، ساخته میشود و تخریبپذیر است، ولی از یاد نمیرود چون بر تمدن اثر میگذارد و بر در و دیوار نقش میبندد، یادگاری از آن برجای میماند؛ و همین یادگارها و میراثها، در بررسی سیر تحول و تاریخ فرهنگ جوامع بشری، به ما کمک بزرگی میکند.
بیقین هر نسل از جامعه در کسب و شکل دادن و حفظ و ارتقا و پیرایش فرهنگ خود مسئولیت دارد و اگر نسلی معتقد به برتری فرهنگ خود باشد، در انتقال آن برتری نیز به نسلهای بعدی خود میکوشد و به تعلیم و تزکیه و هموارسازی راههای تحقق اهداف فرهنگی، و گسترش نفوذ دستاوردهای فرهنگی اهتمام میورزد. البته موفقیت هر نسل در این انتقال درگرو پذیرش نسلهای بعدی است اما رشد واقعی هر نسل جدید در زمینۀ فرهنگی در اختیار خود اوست، و این همان آزادی انتخاب و استقلال فکر است که بویژه مستبدان روزگار همواره در صدد ایجاد محدودیت و تضعیف یا محو آن بودهاند تا در نتیجه تسرّی انحرافات فرهنگی، نسلها را در زیر سلطۀ خود به انحطاط بکشانند، تفکر و سپس تعقل را در آنها به اسارت غل و زنجیر درآورند و بنی آدم را از آنچه اصالتهای انسانی است تهی کنند و با حکمفرمایی عوامل نادانی و ابزارهای خرافه و ستم، به آن بار گرانقدری که در سرشتشان به ودیعت نهاده شده خیانت ورزند و با اشاعۀ بیخبری ملالتآور یا پرخبری حیرتآور و در نتیجه سیطره فراموشی نسبت به آنچه کرامت انسان است، و با بریدن هنر از تعهد اصلاح ، انسان را به وادی بیبند و باری خیره و سرگردان نمایند و سپس در مرداب خیالات خام تباه کنند.
بنابراین جایگاه برنامه ریزی فرهنگی همان اهتمام به بازنگهداری راه قدرشناسی گوهری است که در وجود هر انسان ، سر به مُهر، نهفته است... پایمردی برای رهایی از بیخبری و بیتوجهی، و آنگاه شور را در خدمت شعور نهادن است و اینها در دنیای پرهیاهوی اطلاعاتی امروز ، به مفهوم زمینه سازیِ توسعۀ ظرفیت درک و تشخیص و تفکیکِ آن اطلاعات و در اختیار گذاریِ ابزار هضم و پالایش ، و جذبِ بخش سودمند آن است.
امروز پیاده و سواره نظام اهریمنی استکبار با زیبا جلوهگر نمودن هر ترفندی و دستاویز قراردادن هر آوا و ندایی و به خدمت گرفتن هر رنگی و انگی ، کمند خود را برای به دام انداختن نسل جدید پرتاب کرده است.
طراحی فرهنگی یعنی بی دفاع رهانکردن جامعه و فراهمآوری امکان تجهیز مردم برای در امان ماندن از عواقب یورشهای رسانهای و مصون ماندن از آثار تهیدستی در ساحت اندیشه .
نظارت فرهنگی یعنی حفظ هوشیاری عمومی نسبت به تلهگذاریها در این راه . موفقیت، آنگاه حاصل می شود که هر نسل بداند کیست و چه دارد، و تشخیص دهد خیرخواه و بدخواه خود را، و بپاخیزد برای ماندگاری و نجات از نابودی