نگاه

سه نکته تشکیلاتی از امام خمینی (ره)

امام در آموزش ما در کنار بیان خطوط و نیز آموزش‌های کلی، وارد آموزش جزئیات امور هم می‌شدند. فکر می‌کنم شهریور ۴۳ بود که امام آزاد شده بودند و قبل از تبعید حضرت امام بود که محضر ایشان رسیدیم، فرمودند: «شما الان مجموعه‌ای شده‌اید، ‌شورای مرکزی دارید، حوزه دارید، شاخه دارید، بحث دارید، اقلیت دارید، اکثریت دارید. شما باید بدانید تحزّب اسلامی آن نیست که اکثریت، نظر خود را به اقلیت تحمیل کند. باید سعی کنید اقلیت را قانع کنید.
حبیب الله عسکر اولادی- در اواخر سال ۴۱ و اوایل سال ۴۲ که عدهای از ما این توفیق را داشتیم در محضر امام باشیم، ایشان دیدند که ما هیچ کدام مطلبی برای گفتن نداریم، فرمودند: «من امروز سئوالی را مطرح میکنم. شما دربارهاش فکر میکنید و در جلسه بعد پاسخش را میدهید. سئوال این است که مگر امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین نیست؟ پس چرا در رسالههای عملیه نشانی از آن نیست؟ و این موضوع را از چه زمانی از رسالههای عملیه برداشتهاند و چرا؟» تا آن روز کسی از ما این سئوال را نکرده و اساساً هیچ اسلامشناسی این سئوال را مطرح نکرده بود و موضوع از این جهت برای ما تازگی داشت. ایشان صحبتشان را این گونه ادامه دادند: «امر به معروف یعنی قدرت آمرهای باشد که امر کند، نهی از منکر، یعنی قدرت ناهیهای باشد که نهی کند.» مثال زدند و فرمودند: «شما به نوجوانی که نمیدانید اعتقادش به نماز و قیامت درست است یا نه، میگوئید نماز بخوان. خیال نکنید این امر به معروف است، بلکه این خواهش به اجرای معروف است.»

در مثال دوم فرمودند: «شما خیال نکنید وقتی در تاکسی یا کرایه نشستهاید و از رادیو موسیقی پخش میشود، اگر بگوئید رادیو را خاموش کنید، این نهی از منکر است. خیر. این خواهش به ترک منکر است، اما امر به معروف و نهی از منکر در جایی تحقق پیدا میکند که اهل ایمان دور هم جمع شوند، تشکل اهل ایمان سامان بگیرد، این تشکل دارای قدرت شود و مرکزیت این تشکل، به معروف امر و از منکر نهی کند.» بیمناسبت نیست که این توضیح را هم در باره سخن شما بدهم که ما پس از رحلت مرحوم آیتالله بروجردی، دنبال مرجع تقلید میگشتیم و بین۱۵ مرجع تقلید، فقط یک نفر رساله نداشت و بقیه داشتند و آن یک نفر، حاج آقا روحالله خمینی بود. رفتیم و تحقیق کردیم و دیدیم ایشان از ۱۳ سالگی خودش را خدائی کرده و تمام عمر را در خدائی زیستن و خدائی اندیشیدن سپری کرده و این گونه بود که در محضرش قرار گرفتیم، اما این ایشان بود که توجه کرد که اگر میخواهید اسلام پیاده شود، این، قدرت آمره و قدرت ناهیه میخواهد.

ما روز دیگری خدمت امام بودیم و ایشان به آیه ۲۰۰ سوره آل عمران اشاره و با تفسیر این آیه به ما کمک کردند که تمسک به قرآن داشته باشیم: «یا ایّها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتّقوالله لعلّکم تفلحون: ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر سختیها شکیبایی کنید و بردباری نمائید و مراقب و آماده جهاد باشید و از نافرمانی خداوند بترسید تا رستگار شوید.»

ایشان پس از آنکه برخی از نکات تفسیری را بیان کردند، فرمودند: «اگر اهل ایمان فقط از همین یک آیه هم پیروی میکردند و آن را در منظر خویش قرار میدادند، میتوانستند بزرگترین قدرت تشکیلاتی را در جهان به وجود آورند».

امام در آموزش ما در کنار بیان خطوط و نیز آموزشهای کلی، وارد آموزش جزئیات امور هم میشدند. فکر میکنم شهریور ۴۳ بود که امام آزاد شده بودند و قبل از تبعید حضرت امام بود که محضر ایشان رسیدیم، فرمودند: «شما الان مجموعهای شدهاید، شورای مرکزی دارید، حوزه دارید، شاخه دارید، بحث دارید، اقلیت دارید، اکثریت دارید. شما باید بدانید تحزّب اسلامی آن نیست که اکثریت، نظر خود را به اقلیت تحمیل کند. باید سعی کنید اقلیت را قانع کنید.

از قدرت برای ساکت کردن اقلیت استفاده نکنید، چون برای آینده شما مخاطراتی را در پی خواهد داشت.» من معتقدم این امر امام اسباب آن شد که ما کارهایمان را کند پیش ببریم، یعنی وقتی میخواستیم در مورد مسئلهای که اقلیت با ما اختلاف نظر داشت، آنها را قانع کنیم، یک مقدار طول میکشید، اما این شیوه باعث شد که در طول حرکت هیئت مؤتلفه، هیچ انشعابی در آن روی ندهد.

شما حتی یک انشعاب و یک تمرّد در تاریخ آن نمیبینید. علت آن است که امام، آن چیزی را که امروز درد تشکلهای جهانی است، یعنی تحمیل عقیده اکثریت بر اقلیت را نهی کردند. این یکی از مهم‌‌ترین رموز موفقیت هر تشکیلاتی است.

https://shoma-weekly.ir/d5d1WC