وبلاگ «آرام باش» دقیقا جایی است که «صبا» ی خجالتی که اعتماد به نفس کمی دارد، درونیترین حرفها و حساسترین لحظاتش را برای مخاطبین نادیدهاش بازگو میکند و ضمن اینکه بازنمای وضعیت متغیر نقش اصلی داستان است، در تمام فیلم این جایگاه را حفظ میکند. لیلا حاتمی که سیمرغ بلورین بازیگریاش را با بازی در فیلم «بیپولی» حمید نعمت الله گرفته بود، با بازی در این فیلم نشان داده که هنوز میتواند حق هر نقشی را به خوبی ادا کند. او این بار در نقش یک دختر دانشجوی وبلاگنویس و به اصطلاح «اینترنت باز» ظاهر شده که همدمی به جز وبلاگش ندارد و به دور از خانواده، درگیر مشکلات شخصی زیادی در شهر بزرگ تهران است.
یکی از بهترین سکانسهای فیلم جایی است که او رو به دوربین یا درحقیقت رو به تلویزیون خانه، با چشمانی گریان گفتگوی صریحی را با پروردگارش درباره خودش و مشکلش، تجربه میکند. فیلمنامه هادی مقدم دوست همان قوت همیشگی کارهای او را دارد که مهمترین آنها توجه به ظرافتهای رفتاری شخصیت ها است. کارگردان برای پرداختن به مفهوم نماز و نوع ارتباط قهرمان داستانش با آن بدون اینکه در تمام طول مدت فیلم حتی یکبار خود نماز خواندن را در یک سکانس نمایش بدهد، به خوبی توانسته از نماهای کلیشهای رایج بر محور نمادهای مهر و تسبیح و سجاده و شمع و موسیقی پرطمطراق فاصله بگیرد و در مقابل، آوای اذان را با وزن مناسبی در فضای فیلم پررنگ کند. از شعار و دیالوگهای مصنوعی یا پرطمطراق و نصیحتهای عاقل اندر سفیه هم خبری نیست. هرچه هست یک چالش درونی جوانانه است.
صحنههای مواجهه «صبا» با خواهر نابینایش (پریا) و بازی پرمفهوم «در جریان بودن» در دیالوگها و به خصوص سکانس پایانی از نقاط تاثیرگذار این فیلم است که در طراحی صحنه و انتخاب لوکیشنها هرچند راه دشواری نداشته، اما موفق و هدفمند عمل کرده. به نظر میرسد فیلم در لایههای زیرین خود اهمیت وجود نمازخانه در اماکن عمومی (فرودگاه، سینما، سالن همایش و…) و لزوم باز بودن مساجد در ساعاتی غیر از اول وقت را گوشزد میکند.
فیلم «سربهمهر» شاید تشکر کوچکی باشد از تلفن گویای ۱۹۲ که با اعلام اوقات شرعی، نمازهای بسیاری را از قضا شدن نجات داده! اولین فیلم سینمایی هادی مقدمدوست یک شاهکار نیست، اما با اینکه کندی ریتم داستان آن در مواقعی آزار دهنده میشود، اثری قابل قبول و سربلند در سینمای امروز ایران است؛ اثری باورپذیر، کاملا اجتماعی و به روز که بیننده را پس از مواجهه با زوایهای جدید از ارتباط نماز و جوانی، او راضی و امیدوار از سالن سینما راهی خانه میکند.