نصر عزیزی- سالهای 58 و 59 بحرانهای متعددی در کشور جاری بود. یک طرف بحران، ابرقدرتهای شرق و غرب، همسایگان مزدور و تحریک شده، گروهکهای چپ و راست و منافق، جداییطلبان قومیتها، عناصر کودتا و رژیم شاه و به خصوص بنی صدر به عنوان رئیس جمهور به همراه ملیها و لیبرالها بودند و مزید بر اینها جنگ تحمیلی و اشغال بخشی از خاک کشور بوده و در طرف دیگر امام راحل، تودههای مردم و یاران اصیل و حزب الهی حاضر در صحنه بودند. 14 اسفند 59 که تمام امکانات مردمی با مدیریت دولت شهید رجایی برای سد نمودن حملات ارتش عراق و تقویت بنیه دفاعی بسیج شد، بنی صدر با هماهنگی همه جریانهای مخالف و معاند نظام غائله شوم آن روز را در دانشگاه تهران بوجود آوردند که به صورت طبیعی وقت بخشی از نیروهای انقلاب صرف مقابله و مبارزه با این بحران بود.
به هر حال آن روزهای تلخ که تاریخ قطوری دارد، گذشت تا در سال شصت با شهادت سران حزب جمهوری اسلامی و شهید رجایی و باهنر و ورود منافقان به مرحله کودتای نظامی با مدیریت الهی امام راحل انقلاب تثبیت و پایههای ارکان نظام مستحکم شد.
مروری بر حوادث آن دوران و صفبندیها و مرزبندیها و جریانسازیهایی که در طول قریب به چهار دهه بر این کشور گذشت، بیانگر رویارویی دو جریان فکری، دو نوع طرز تفکر و دو نوع نگرش در قالبها و سازماندهیهای سیاسی است که در امور داخلی و نگاه بین المللی در کشور جاری است و اتفاقاً در یکی از نامههای درددل نمای شهید مظلوم بهشتی به امام راحل به این مهم تأکید و صحه گذاشته شد که امروز آثار انحرافی یکی از آن دو مشرب فکری و جریان سیاسی را در متن نگاه برخی خودیها به اداره امور کشور و جایگاه جهانی انقلاب اسلامی به وضوح مشاهده مینماییم.
حاصل استمرار خط فکری جریان 14 اسفند این است که علیرغم عبور انقلاب و نظام اسلامی از صخرههای سخت داخلی و بینالمللی، به مقتضای شرایط روز و تجدید نسلها و نوع مقابله دشمنان و برنامههای مفصل و دامنهدار نبرد نرم، نه تنها فتنه سال 78 در دوره مدیریت اصلاحطلبان، بلکه فتنه سال 88 با همان بقایای فکری و رد پای تشکیلاتی جریان موسوم به اصلاحات، مزاحم مسیر شتابنده انقلاب جهانی اسلام میشود تا جایی که این جریان که با کمال تأسف غالباً در دایره خودیها تعریف میشوند، تقاضا و همبستگی با دشمن را برای تحریم ملت و ایجاد اهرمهای فشار برای عقبنشینی را بر استقلال و عزت و پیشرفتهای همه جانبه و پیشتازی قوم سلمان فارسی در بسترسازی زمینههای ظهور حضرت صاحبالزمان(عج) ترجیح میدهند.
جالب است که صرف نظر از کم و زیادی این انگاره، به شباهت همه جانبه جریان مقابل آرمانهای امام راحل و انقلاب اسلامی و هدایتهای حکیمانه مقام معظم رهبری، یعنی همان جریان 14 اسفند 59 به جریان بنی امیه مقابل رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و فرزندان آن اشاره شود که آنها بعد از صلح تحمیلی امام حسن و شهادت امام حسین دوباره به حاکمیت برگشتهاند، ولی این بار قرار نیست عبرتهای همه تلخیهای تاریخ اسلام در بسته سر بسته کوری نگهداری شوند و باز هم راه برای حاکمیت قاسطین و مارقین و ناکثین انقلاب فراهم شود. زیرا 36 سال گذشته ثابت نمود نه تنها این اتفاق تلخ نمیافتد، بلکه با هدایت رهبری، انقلاب اسلامی در مرحله بیداری جهان اسلام و بلکه هماوردی با تفکر پوچ لیبرال دموکراسی غرب است.
جریان اصیل انقلاب، پستی و دنائت جریان مقابل را تا آنجا هویدا نمود که اردوگاه معاویهای کاخ سفید با حمایت از آنها حامی ملت ایران میشوند و البته گهگاهی حتی برای آینده امیدهایی به انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری و فعالیت شبکههای اجتماعی و تأثیرات تحریمها و گرایش به اسلام آمریکایی و نقش نفوذیها و استحاله شدهها دارند. اما شاخصههای جریان مقابل 14 اسفند از هزاران نوع آن، عاشورای معرفتی تودههای میلیونی در ایران و اقصی نقاط عالم است که بر اثر استقامت و افزایش ایمان و تمرین خودسازی انقلابی و آگاهیهای اجتماعی و تلاشهای فرهنگی و ایجاد باورهای توانمندی دفاعی و نظامی، اربعین بیست میلیونی نتیجه تولد و زایش آن است. لذا نباید شک و تردید داشت تبدیل کربلای 72 نفری به کربلای بیست میلیونی از علائم استقامت جریان اصیل انقلاب است که گوشه زلزله آن در قارههای آمریکای جنوبی، استرالیا، شبه قاره هند و سراسر قاره آسیا مشهود است. حال اگر همه رسانههای بینالمللی برای مقابله با آن برخاسته و در آینده برخیزند، ما هم اعتقاد داریم با صبر و استقامت و تلاش و جهاد همه جانبه و تبعیت از رهبری و حضور در صحنه و افزایش بصیرت و پرهیز از دنیازدگی، بازهم سنگهای سجیل نظیر صدها اتفاق نامرئی دیگر در وقت مناسب بر سر لشکریان ابرهه فرود خواهد آمد.