نگاه

رییس جمهور و خالی کردن مشت مذاکره کنندگان

نبرد نرم امروز یک واقعیت غیر قابل انکار است و در این جنگ آشکار هیچ غفلتی را بنا به تساهل و یا تجاهل نمی توان گذاشت . البته ممکن است افراطهایی هم در محدود کردن برخی اساتید و دانشگاهیان رخ داده باشد که ان شاء الله درخواست دکتر روحانی نسبت به رفع این افراط ها باشد و الا اصل اینکه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باید حامی و پشتیبان جریان دانشگاهی در جامعه باشند و مجامع به اصطلاح علمی اما سیاسی را رصد کنند غیر قابل تردید است.

صالح اسکندری- اظهارات دیروز رئیس جمهور جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر روحانی در جمع دانشگاهیان علاوه بر اینکه حاوی نکات مثبت و سازنده ای در راستای تداوم گفتمان علمی کشور بود اما با برخی حواشی نیز همراه شد که در این مجال از سر موعظه حسنه و نقد مشفقانه نکاتی را مطرح می کنیم.

مشتی که در شب مذاکره خالی شد

"دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبه‌رو است." این جمله را دیروز رئیس جمهور در آستانه مذاکرات ژنو در جمع دانشگاهیان گفت. تعبیری که شبیه آن را در نیویورک در مقابل خبرنگاران آمریکایی عنوان کرده بود و گفته بود که اوضاع اقتصادی ایران بدتر از آن است که من تصور می کردم. درست در شب مذاکره واریز یارانه ها به خاطر کسری هزار میلیاردی به تعویق افتاد.وزیر صنعت هم شب مذاکره نرخ واقعی ارز را 3000 تومان عنوان کرد. خالی کردن مشت کشور در شب مذاکره با 1+5 چه معنایی می تواند داشته باشد؟ بر اساس کدامیک از اصول مسلم تامین منافع ملی باید به طرف غربی تفهیم کرد که تحریم ها اثر گذار بوده است. مذاکره کنندگان امروز و فردا با چه پشتوانه ای قرار است، مذاکره کنند. مگر آمریکایی ها به دنبال این نبودند که به خیال خام خود ایران را با "زانوان خونین" پای میز مذاکره بکشانند پس چرا دولتمردان ما به جای تکیه بر اقتدار کشور مرتب دم از ضعف و مشکل می زنند؟

دیروز وزیر محترم خارجه در آستانه سفر پای منافع ملی را به میان کشید و خواسته بود کسی قضاوت زودرس نکند اما آیا این طریق درستی برای تحصیل منافع ملی است؟ در کدام کتاب روابط بین الملل جناب ظریف و دوستانشان خوانده اند که شب مذاکره باید مشت خودتان را خالی کنید و خود را بر خلاف واقعیت در موضع ضعف قرار دهید. اینطور که برخی شیفته برقراری رابطه با آمریکا شده اند این هراس در دل به وجود می آید نکند این شیفتگی به شیدایی بینجامد. مردم عادی هم در معاشرت های روزانه خود می دانند وقتی می خواهند جنسی را بخرند خود را زیاد طالب و خواهان نشان ندهند. وضعیت جیبشان را پیش هر کس و ناکس بازگو نکنند و ... .

ریاکاری در سیاست

دیروز رئیس جمهور در میان تشویق های حضار در دانشگاه گفت:بعضی تلاش می‌کنند 75 یا 76 میلیون نفر جمعیت کشور را ضربدر 2 کنند یعنی همه دو چهره داشته باشند. یک جا که بحث نمره، ارتقاء و شغل به میان می‌آید یک چهره و آنجا که موضوع زندگی آزاد مطرح می‌شود با چهره‌ای دیگر نمایان شوند.

این دو چهرگی که رئیس جمهور از آن به عنوان یک آسیب در جامعه دینی یاد کردند نکته مهم و در خور توجهی است منتهی اگر به

حوزه های قدرت رسمی و مدنی سرایت کند به مراتب خطرناک تر می شود و می تواند تبعات سنگینی را برای کشور داشته باشد. اینکه سیاستمداری یکی به نعل بزند و یکی به میخ و اسم آن را میانه روی بگذارد با واقعیت حاکم بر جامعه ایران سازگار نیست. بالاخره هر کنشگری روی یک مسئله مجبور است موضع خاص خودش را اتخاذ کند. آنجاست که سره از ناسره مشخص می شود. ملت ایران یک ملت هوشمند است و افکار عمومی در ایران را نمی توان به سادگی فریب داد به خصوص که در فتنه های پیچیده پیش رو باید تلاش کرد که غبارها فرو بنشیند نه اینکه گرد و غبار بیشتر در فضا پراکنده شود.

در این مسیر مواضع روشنگرانه و صریح رئیس جمهور مطمئنا

می تواند مانع از شیوع آفت دو رویی در بین برخی دولتمردان شود.اگر کسی در فتنه 88 بازداشت شده و یا در یک شبکه اجتماعی علیه نظام جمهوری اسلامی موضع گرفته و یا در اعتقادات خود ملتزم به مردم‌سالاری دینی و ولایت فقیه نیست چه اصراری به انتصاب وی در پست های عالیه حکومتی اعم از استانداری یا معاونت رئیس جمهور و یا وزارت و ... است.

اینکه اصرار بکنیم فردی بر خلاف اعتقادش به جمهوری اسلامی بخواهد در فلان پست به نظام خدمت کند عین این است که آن فرد را مجبور کنیم هر روز صبح به جای شلوار جین و پیراهن آستین کوتاه؛ کت و شلوار و یقه دیپلمات بپوشد تا ظاهر کار حفظ شود. البته شاید هدف و نیت رئیس جمهور توبه دادن برخی افراد و جذب حداکثری باشد که بسیار مقدس و پسندیده است اما به زعم راقم این سطور چنین مناصب حیاتی جای آزمون و خطا نیست چون انسان ها مجاز به خطاکاری نیستند اما ممکن است اشتباه نمایند.

دیپلماسی علمی و نهاد های اطلاعاتی

هنوز چند سال از پخش تلویزیونی اعترافات هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو نمی گذرد که باز رئیس جمهور در اظهاراتی عجیب از دستگاه امنیتی و اطلاعاتی کشور می خواهد راه های دیپلماسی علمی را باز کند. تعجب از این موضع بیشتر از این روست که دیپلماسی علمی امروز در جریان است و کنترل های محدودی نیز که صورت می گیرد بخشی از آن به خاطر حفظ جان دانشمندان ایرانی و بخش دیگر به این خاطر است که اساتید و یا دانشجویان در کنفرانس های علمی در دام سرویس های جاسوسی دشمن نیفتند.

در آن برنامه تلویزیونی محتوای اعترافات سه تن از متهمین پروژه براندازی نرم حاکی از واقعیات و نکات تلخی بود که علی رغم تذکرات مکرر نهاد های اطلاعاتی و امنیتی اما هنوز توسط بخشهایی از دولت و معدودی از نخبگان مورد غفلت واقع می شود . تجربه برخی کشورهای اقمار شوروی که در آنها انقلاب های رنگی رخ داده است نظیر اوکراین ، گرجستان و قرقیزستان نشان می دهد که نقطه عزیمت برنامه های براندازانه دشمن در درون دانشگاهها است. آنها در قالب اعطای بورسها وفرصتهای تحقیقاتی ، کنفرانسهای علمی ، نشریات معتبر جهانی و ... از دانشگاههای کشورهای " هدف " برای پیشبرد پروژه دموکراسی سازی غربی یارگیری می کنند وسپس در یک فرایند شبکه سازی مقدمات تاثیرگذاری بر فضای الیت جامعه را فراهم می نمایند . الیت در تعامل با بدنه اجتماعی طی یک پروسه چند ساله افکار عمومی را برای دموکراسی سازی متقاعد می کند و در نهایت به تعبیر خود آنها در یک فرصت مغتنم با استفاده از "حداقلهای دموکراتیک کشورها” بدون هیچ خشونتی یک سنگر جدید فتح می شود . رامین جهانبگلو در بخشی از اعترافاتش ضمن اشاره به شرکت در کنفرانس به اصطلاح علمی " یو سی اله” به نکته در خور توجهی اشاره کرد . وی گفت : این کنفرانس اسمش

یوسی اله بود برای اینکه توسط یک بخشی از دانشگاه یوسی اله برگزار می شد ولی در حقیقت خرج کنفرانس را وزارت خارجه آمریکا بیشتر تقبل می کرد ... در آنجا با یک سری افراد آمریکایی آشنا شدم و یک سری افراد که از اسرائیل می آمدند واین افراد مثل آقای”یوسی آی فر” بیشتر ماموران اطلاعاتی بودند .در واقع شبکه سازی برای پروژه براندازی در قالب کنفرانسهای علمی ودر درون لابی های غیر رسمی جایی که سیاست سازان آمریکایی حضور دارند صورت می گیرد .نکته شایان توجه دیگر در اعترافات اسفندیاری، تاجبخش و جهانبگلو زمان طراحی برنامه ایران در مرکز ویلسون است . بنیادها و مراکز آمریکایی از نیمه دوم دهه 90 به طور جدی به موضوع برنامه ایران پرداختند و این دقیقا سالهایی است که دوم خردادی ها قدرت را در کشور به دست گرفتند . در واقع شعارها و عملکرد دوم خردادی ها فضا را برای تحرک بیشتر این دست نهادهای آمریکایی مساعد کرد .

در 1997 مسئول برنامه بین الملل مرکز ویلسون با هاله اسفندیاری تماس می گیرد و به او پیشنهاد می دهد که یک برنامه خاورمیانه طراحی کند . کیان تاجبخش به گفته خود تا سال 1997 هیچ توجهی به مسائل ایران نداشت اما پس از آن به سفارش بیژن

خواجه پور به ایران سفر می کند و با برخی رسانه های داخلی همکاری می نماید . بعد از غائله 18 تیر سال 1378 رامین جهانبگلو به دعوت هاله اسفندیاری به مرکز ویلسون می رود و راجع به مسئله رفراندوم صحبت می کند . علی افشاری بعد از این حوادث از صندوق دموکراسی بورس مطالعاتی می گیرد . محسن سازگارا از

دانشگاه هاروارد بورس می گیرد .عبدالکریم سروش ، حسین بشیریه ،

عطاء الله مهاجرانی و ... نیز تقریبا سرنوشتی کم وبیش مشابه با اسلاف خود پیدا می کنند .

نبرد نرم امروز یک واقعیت غیر قابل انکار است و در این جنگ آشکار هیچ غفلتی را بنا به تساهل و یا تجاهل نمی توان گذاشت . البته ممکن است افراطهایی هم در محدود کردن برخی اساتید و دانشگاهیان رخ داده باشد که ان شاء الله درخواست دکتر روحانی نسبت به رفع این افراط ها باشد و الا اصل اینکه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باید حامی و پشتیبان جریان دانشگاهی در جامعه باشند و مجامع به اصطلاح علمی اما سیاسی را رصد کنند غیر قابل تردید است.

https://shoma-weekly.ir/ppQ6WA