نگاه

ریشه خشونت گرایی مدعیان نشر دموکراسی

پروژه و فرایندهایی که موجب جابجایی افکار عمومی به خصوص در ایام انتخابات و پس از آن می شود از الگوهای نوین ارتباطی و رسانه ای پیروی می کند. در این جابجایی اگر چه تغییرات در ابعاد زمانی و مکانی غیر ممکن است اما منجر به طرز تلقی های جدیدی می شود که با ایستارهای اساسی جامعه در تعارض است. پروژه تغییر فکر در جامعه به طور مرحله ای اجرا شده و پنجره دید افکار عمومی را دگرگون می کند.
صالح اسکندری - بیش از 50 روز تا انتخابات 7 اسفند 1394 زمان باقی است اما مانند انتخابات گذشته جریانات فتنه گر داخلی و ساختار شکنان خارجی فعال شده اند تا به انداز 50 سال شبهه و اتهام علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی طرح کنند. طرح مجدد ایده شورای رهبری و تضعیف اصل ولایت فقیه، حذف نظارت استصوابی و فشار به شورای نگهبان، معشوش جلوه دادن سلامت انتخابات، تخریب سپاه و بسیج و سایر نهادهای انقلابی و ... دست یازیدن به ترفندهای نخ نمایی است که در 37 سال گذشته امتحان شده است لکن در هیچ یک از مقاطع حساس و تعیین کننده نتوانسته منفعتی برای اپوزیسیون داشته باشد. در انتخابات اسفند امسال اما فتنه گران با دستاویز قرار دادن تجارب شکست خورده گذشته و با دامن زدن به مطالبات اجتماعی و اقتصادی با توسل به گستره وسیع شبکه های اجتماعی تلاش دارند بار دیگر کافور تازگی به افکار و اندیشه های مسمومی بزنند که سالهاست در گورستان های افکار عمومی دفن شده اند. میتی که امروز سر دست برخی از گور درآمده و تشییع می شود مثل پرچم گفتگو با آمریکا و پایان دوره امپریالیسم و یا شورای رهبری و نظارت بر ولایت فقیه و ضرورت دموکراسی سازی در ایران و... ریشه در افکار عده ای لیبرال فراری و خود فروخته دارد که بازخوانی نوع تفکرات آنها نشان می دهد افرادی که امروز در فقدان "نسخه اصلی اپوزیسیون" دم از حرف های تجدد گرایانه می زنند پسمانده همانهایی را نشخوار و بلغور می کنند که یا از مملکت فرار کرده اند و یا در زندان ها توبه نامه نوشته اند. منتهی این بار توام با نفاق در لفافه واژه هایی چون " مقام معظم" تکرار می کنند تا روند جابجایی افکار عمومی را به سرمنزل مقصودشان برسانند.

جابجایی افکار عمومی درباره دوست و دشمن و اینکه خصم معاند را دوست و یاور تلقی کنند و دشمنی های گذشته را به یک باره به فراموشی بسپارند، یکی از این روشهای فوق العاده پیچیده به حساب می آید.

در این الگو با اتهام توهم توطئه، ضمن استیضاح نظام، باعث و بانی کلیه مشکلات و کمبودها در داخل و بین مسئولان و یا حتی خود مردم جستجو می شود و به منظور انحراف ذهن مردم از وقایع پیرامونی، اگر صدای توطئه ای هم از خارج به گوش برسد، گفته می شود" ان شاءاللّه گـربـه اسـت."

پروژه و فرایندهایی که موجب جابجایی افکار عمومی به خصوص در ایام انتخابات و پس از آن می شود از الگوهای نوین ارتباطی و رسانه ای پیروی می کند. در این جابجایی اگر چه تغییرات در ابعاد زمانی و مکانی غیر ممکن است اما منجر به طرز تلقی های جدیدی می شود که با ایستارهای اساسی جامعه در تعارض است. پروژه تغییر فکر در جامعه به طور مرحله ای اجرا شده و پنجره دید افکار عمومی را دگرگون می کند.

میلتون فریدمن (Milton Friedman) اقتصاددان آمریکایی در کتاب "کاپیتالیسم و آزادی" (Capitalism and Freedom) می گوید: "به اعتقاد من وظیفه اساسی ما این است که برای تغییر فکر جامعه دست به تولید آلترناتیو بزنیم. سپس این آلترناتیو را که در ابتدا ابدا مورد قبول جامعه نیست آنقدر در زندگی مردم زنده نگاهداریم که یک راه حل سیاسی غیرممکن به یک راه حل سیاسی اجتناب ناپذیر تبدیل گردد".

جوزف اورتون (Joseph Overton) از مرکز سیاستگزاری "مک کیناک" (Mackinac Center for Public Policy) در آمریکا که صاحب نظریه پنجره اورتون است در این باره معتقد است: "برای تغییر افکار عمومی اگر نتوان موضوع را تغییر داد بایستی قاب را تغییر مکان داد تا خواست سیاستمداران داخل آن پنجره قرار گیرد."

جابجایی افکار عمومی با سعی در محاکمه نظام و استیضاح آن مهمترین مرحله در جنگ نرم و مقدمه دگرگونی های سیاسی پسینی است. در مرحله نهایی این پروژه، دشمن جای دوست و دوست جای دشمن را می گیرد. در حین این جابجایی عموم تحرکات دشمن نادیده انگاشته می شود. حتی به عنوان نمونه اسناد و مدارک محرز از دخالت عناصر بیگانه در راه اندازی اغتشاشات پس از انتخابات و اعترافات صریح آنها در دادگاه ها جریان منفعل را قانع نمی کند.

در حقیقت طی مراحل مختلف تغییر فکر در یک جامعه با توسل به استیضاح نظام نسبت به دوست و دشمن چشمها و گوشها به وسیله پوشیه های ارتباطی اعم از رسانه ها، شبکه های اجتماعی و ... بسته می شود و اتفاقات به سرعتی باورنکردنی رخ می دهد.

در این پروژه بخش مهمی از بار محاکمه نظام به منظور جابجایی افکار عمومی درباره دوست و دشمن بر عهده چهره های علمی و عناصر ارگانیک و غیر ارگانیکی است که در جبهه اپوزیسیون حضور دارند و قادرند آلترناتیوهای متناسب را بازسازی کنند. آنها با سرمایه گذاری بر منصرف کردن ذهن مردم و خواص از خصم دشمنان اصلی، دشمن معاند را دوست و دوست را دشمن جلوه می دهند.

در فتنه انتخابات سال 1388 نیز این وظیفه بر عهده برخی چهره های علمی و غیر علمی اپوزیسیون گذاشته شده بود تا با حضور در شبکه های ماهواره ای، نگارش نامه های سرگشاده، مصاحبه و طرح دیدگاه های خود در سایت های اینترنتی زمینه جابجایی افکارعمومی را در بین مردم در قبال دوست و دشمن ایجاد کنند. در ادامه به طور گذرا اقدامات و فعالیت های برخی از این چهره های اپوزیسیون که در فتنه شش سال گذشته فعالیت هایشان اوج گرفت را مورد بررسی و مداقه قرار می دهیم.

الف): بشیریه

حسین بشیریه یکی از چهره های آکادمیک جریان اپوزیسیون در ایران است. وی مقطع لیسانس علوم سیاسی را در دانشگاه تهران، فوق لیسانس رفتار شناسی سیاسی را در دانشگاه اکسس انگلیس و PHD تئوری سیاسی را در دانشگاه لیورپول گذراند.

دیدگاه ها و کردار سیاسی بسیاری از سران جبهه مشارکت مانند سعید حجاریان را باید در تفکرات حسین بشیریه جستجو کرد. شخصی که اگرچه شاگردانش شروع کننده جریان دوم خرداد بودند اما خودش همیشه در نیمه پنهان اصلاحات نقش ایفا کرده است.

وی در روند محاکمه نظام تلاش بسیاری برای جایگزینی مفهوم دموکراسی به جای مردمسالاری دینی بر بستر ولایت فقیه کرده و معتقد است که می توان با جابجایی این دو مفهوم در افکار عمومی ایران روند دموکراتیزاسیون غربی را سرعت بخشید.

برخی بر این باورند که حسین بشیریه پدر دموکراتیزاسیون و گذار به سوی دموکراسی در ایران است.

بشیریه در انتخابات نهم ریاست جمهوری پس از رای آوردن احمدی نژاد مدعی شد که فاتحه دموکراتیزاسیون را در ایران باید خواند وی پس از چند ماه کشور را به مقصد آمریکا ترک کرد.

بشیریه در جریان انتخابات 1388 و در جریان فتنه نقش ویژه ای را در استیضاح نظام بر عهده گرفت.

بشیریه در چهاردهم آذر 1388 در گفتگو با نشریه لوگوس رادیو فردا مدعی شد:"فروپاشی اسطوره های جمهوری اسلامی پس از انتخابات پرشتاب تر شده است." به زعم وی عدالت اسلامی یکی از اسطوره های جمهوری اسلامی است که در عصر سرمایه داری جهانی متلاشی شده است. وی در این گفتگو مدعی شد اسطوره اخلاقی کردن سیاست از طریق ترکیب دین و سیاست نیز به واسطه رفتار رژیم پس از انتخابات فروپاشیده است. وی در روند استیضاح نظام و جابجایی افکار عمومی مدعی است: سومین اسطوره اصلی انقلاب و نظام آن، اسطوره مبارزه با امپریالیسم بود که اگر در آغاز کار هیاهوهای زیادی ایجاد کرد، اما با گسترش روابط آشکار و نهان و با همکاری های نه چندان پنهان در موارد مختلف به سرعت از هم گسیخت و از به چالش طلبیدن اقتدار جهانی «امپریالیسم آمریکا» از لحاظ نظری به کوشش مشتاقانه برای حل مسایل جزیی طرفین فرو کاهیده شد. بشیریه همچنین با تقریب مفهومی نظام ولایت فقیه و سلطانیسم می کوشد تا اسطوره سلطنت زدایی از ایران را نیز ناکام وانمود نماید. در ایام پس از انتخابات نقش «حسین بشیریه» در تئوریزه کردن یک «کودتای شبه نظامی» در ایران غیر قابل انکار است. در واقع سرنخ های انگیزه‌های جریان سبز از رفتارهای رادیکالیستی و هنجارشکن پس از انتخابات را می توان در تئوری های خشونت گرای بشیریه به منظور دموکراسی سازی یافت. تا جایی که وزارت اطلاعات در بهمن 1388 صریحا از بشیریه به عنوان یکی از نظریه پردازان براندازی نرم نام برد. بر اساس این اطلاعات بشیریه در پروژه الگوسازی و بومی سازی مدل های براندازی «ساموئل هانتینگتون» در ایران نقش محوری داشت و معتقد است که برای «گذار دموکراتیک» از جمهوری اسلامی به نظامی لیبرال باید به تقویت «سرمایه داری» و «طبقه متوسط سکولار» پرداخت. وی در ارتباطات با «مصطفی ملکیان» و «سیدجواد طباطبایی» و «آرش نراقی» (عضو انستیتو صهیونیستی هوور) جزو اولین تکه های دومینوی انقلاب مخملی بودند.

بشیریه امروز در خارج از کشور به سر می‌برد و با حلقه جرس (جنبش راه سبز) ارتباطات مستمری دارد و حضور او در حلقه جرس بر این باور تأکید می‌کند که رابطه کاملاً معنادار میان حلقه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی وجود داشته است.

ب): علیجانی

رضا علیجانی یکی از فعالان سیاسی اپوزیسیون و عضو شورای فعالان ملی مذهبی و سردبیر نشریه توقیف شده ایران فردا است. وی در سال 13۷۲ به دعوت حسن یوسفی اشکوری عضو سرویس نظر و اندیشه نشریه ایران فردا و پس از مدتی دبیر این سرویس و آنگاه دبیر تحریریه ایران فردا شد و در سال ۷۶ سردبیر ایران فردا شد.

علیجانی از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بود و در مشروعیت بخشی به جنبش سبز معتقد است که "این جریان اصلاح اصلاحات است."

وی در استیضاح نظام بارها مصاحبه و اظهار نظر کرد. به عنوان نمونه علیجانی در یکی از گفتگوهای خود با سایت جرس به مناسبت 16 آذر در سال 1388 مدعی شد: "در چند سال اخیر افراد نظامی یا باسابقه نظامی در سه قوه کشور و در سطوح مختلف مدیریتی حضور بسیار گسترده‌تر از سابق یافته‌اند. طعم قدرت سیاسی و اقتصادی هم خیلی لذیذ است! اما تربیت و سلوک و شغل نظامی، مثل جراحان در شغل پزشکی است."

البته وی برای باور پذیری این ادعای خود بلافاصله این نکته را مطرح می کند که" البته نمی‌خواهم ساده‌سازی یا یکسان‌سازی کنم. آنها هم یکدست نیستند. بسیاری از سپاهیان، به‌ویژه آنها که سابقه و پیشینه‌ای در انقلاب و جنگ دارند، رگه‌هایی از آرمانخواهی هم چنان در درونشان دارند و دارای استقلال رأی و نظر هستند و با هر روندی هم کنار نمی‌آیند."

علیجانی درباره مهمترین طرح اقتصادی کشور نیز با تردید افکنی در بین مردم تلاش می کند مجریان و مبدعان طرح را ناکارآمد جلوه دهد." اصل طرح اصلاح و حذف یارانه‌ها، طرح درستی برای اصلاح ساختار اقتصادی ایران است، اما آن گونه که هم از علائم و قرائن بر می‌آید و هم اقتصاد‌دان‌ها به آن اشاره می‌کنند، نمی‌تواند توسط این مجریان که خودشان هم به تردید و هراس از این طرح افتاده‌اند (و طبق معمول اول حرف زده‌اند و بعد فکر کرده‌اند و عواقبش را سنجیده‌اند)، با این مجری‌ها و با این برنامه‌ها موفق باشد و بتواند به رشد و توسعه اقتصادی کشور، اصلاح قیمت‌ها، رشد تولید و رفع بیکاری منجر شود. البته من، از منظر ملی، دعا نمی‌کنم که شکست بخورد چون هرگونه اصلاح اقتصاد و رشد اشتغال را به نفع کشور، و مردم و روند دموکراتیزاسیون می‌دانم. اما سالی که نکوست از بهارش پیداست!"

البته وی به همراه عباس عبدی، تقی رحمانی، حسین قاضیان، اکبر گنجی، علی افشاری و... پس از ناکامی ها وریزشهای جریان سبز انتقادات شدیدی به موسوی و کروبی وارد کرد. در گفتگو با روزآنلاین با اشاره به این که جنبش سبز صرفا یک جنبش انتخاباتی بود و به این معنا، دیگر مرده و انرژی به دست آمده از آن هم هدر رفته است گفت: «در این جریان، نوعی خودبزرگ‌بینی و غرور کاذب وجود داشت؛ یعنی عملا طیف سنتی و محافظه کار جامعه را به حساب نمی‌آوردند

علیجانی، با انتقاد از مواضع اشتباه موسوی و کروبی و ساختن جایگاه فرانقد برای خودشان، آنها را مانند شخصیت خاتمی که فکر می‌کرد لیدر جریان اصلاحات است و در واقع نبود دانست و گفت: «آقای موسوی و آقای کروبی، در نیمه دوم سال ۸۸، وضعیت اقای خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری خود را پیدا کردند و در نیمه دوم سال ۸۹، وضعیت شان هم چون آقای خاتمی بعد از انتخابات ۸۴ خواهد شد

او در ارتباط با نقش خاتمی و پیوند او با اصلاحات می‌گوید: « آقای خاتمی، اساسا دیگر نقش رهبر اصلاحات را نداشت و بعد از انتخابات هم تبدیل به یک چهره سیاسی اصلاح‌طلب شد، اما نمی‌شد وی را رهبر اصلاح طلبان قلمداد کرد. فکر می‌کنم آقایان موسوی و کروبی هم مسیر مشابهی را طی می‌کنند و تبدیل به یک چهره سیاسی خواهند شد

تاج زاده:

مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت محمد خاتمی و عضو جبهه منحله و غیرقانونی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب است. او در دولت میرحسین موسوی (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷) معاون امور بین‌الملل وزیر ارشاد (محمد خاتمی) بود. تاجزاده در جریان رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) یک روز پس از انتخابات بازداشت شد.

وی پس از انتخابات در توبه نامه ای که نوشت عملا به استیضاح نظام پرداخت و با سیاه نمائی از وضعیت و شرایط امروز جامعه تلاش کرد فتنه گری خود و دوستانش را هم لابه لایه این سیاهه نمائی ها پنهان کند و تصریح کرد:"نظامی که در آن بیشتر جوانان تحصیلکرده‌اش از دوره دبیرستان مشتاق مهاجرت به خارج از کشور باشند، نمایشگاه کتابش یاد دوران تفتیش عقاید را زنده کند، هنرمندانش که حجم جوایز ملی و بین‌المللی‌شان از فضای یک سلول انفرادی بیشتر است در زندان و در انفرادی به سر ‌برند، کجا با وعده‌های امام در پاریس که خطوط اصلی نظام جایگزین رژیم سلطنت را ترسیم می‌کرد، سازگار است؟"

تاج زاده نقش ویژه ای در تطبیق وضعیت فعلی جامعه با دهه اول انقلاب عهده دار بود. وی مامور شده بود با مقایسه انتزاعی دوره کنونی با برهه سابق اینگونه وانمود نماید که قطار انقلاب از خط خارج شده است و اهداف و آرمان های امام خمینی(ره) بر زمین مانده اند.تاج زاده پس از انتخابات مدعی شد:"آنچه دهه اول انقلاب را از دهه‌های بعد متمایز می کندپذیرش حاکمیت "گفتمان جمهوری"توسط رهبری انقلاب بود که پس از رحلت ایشان به تدریج به محاق رفته است."

در همین زمینه تاج زاده با زیر سوال بردن نظارت استصوابی شورای نگهبان که کاملا مورد تایید بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) است می نویسد: "نظارت شورای نگهبان که تا سال 1370 در دو سطح حقوقی و سیاسی معنایی جز جلوگیری از دخالت قوه مجریه در روند انتخابات و تضمین سلامت و آزادی آن نداشت، ناگهان به دخالت بی حد وحصر اعضای شورای نگهبان و مقامات حکومتی تبدیل و در واقع به یکه‌تازی حزب پادگانی در انتخابات مبدل شد و جای «میزان رأی ملت است» را «میزان خواست حزب پادگانی است» گرفت."

البته در نهایت تاج زاده برای باورپذیری اظهارتش ناچار شد انتقادات تندی نیز به دوران امام خمینی(ره) وارد سازد و در توبه نامه ای از 30 سال نفاق و پنهان شدن در لباس انقلاب از مردم عذر خواهی کند. وی در این توبه نامه از 30 سال پنهان کردن خود پشت انقلاب بیرون آمد و ابراز تاسف کرد که چرا وی و همراهانش به دادگاه‌های انقلاب زمان انقلاب اعتراض نکرده و چرا نسبت به هجوم به مراجعی چون آیت‌الله شریعتمداری سکوت کرده بودند!

کدیور:

محسن کدیور (متولد ۱۸ خرداد ۱۳۳۸، فسا) یکی از فعالان سیاسی اپوزیسیون و عضو هیات علمی دانشگاه دوک در آمریکا است. وی در سال ۱۳۵۹ وارد حوزه علمیه قم شد و در سال ۱۳۷۶ اجازه اجتهاد را از مرحوم حسینعلی منتظری دریافت کرد.

محسن کدیور همچنین در خارج از کشور از گردانندگان اصلی سایت ضد انقلابی جرس است. وی بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری در راستای استیضاح نظام نوک پیکان خود را متوجه اصل ولایت فقیه کرد و انتقادات صریحی را به امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری وارد کرد. کدیور پس از نامه نگاری سرگشاده به سیدحسن خمینی و طرح این توقع که وی سیره امام خمینی و حاج سیداحمدآقا- رضوان الله تعالی علیهما- را نقد و رد کند، نامه سرگشاده ای هم به هاشمی رفسنجانی و علیه مقام معظم رهبری منتشر کرد.

مدیر سایت ضد انقلابی جرس پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در نامه ای به سید حسن خمینی اصل ولایت فقیه را که "میراث گرانقدر امام راحل" لقب گرفته، باطل دانسته و خطاب به نوه امام گفته است: "بی شک شما به عنوان یکی از نوادگان فاضل مرحوم آیت الله خمینی بیش از دیگران برای پاسخگویی به ابهاماتی که درباره مکتب سیاسی آیت الله خمینی مطرح است احساس مسئولیت می کنید و خواهید کرد."

این اصلاح طلب فراری همچنین در نامه سرگشاده خود به هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس خبرگان چهار اتهام بر رهبر معظم انقلاب وارد کرد: الف) استبداد و دیکتاتوری، ب) ظلم و جور، ج) قانون شکنی و براندازی جمهوری اسلامی و بالاخره د) وهن اسلام و شان تشیع. وی این چهار اتهام را که آثار افراط و تندروی در آن قابل مشاهده است، «درهم تنیده، مرتبط و متداخل» قلمداد می کند و می نویسد: «در واقع، بیان یک بلیه از چهار منظر مختلف است.» به زعم سخن سنجان و اهالی منطق با این سخن معلوم می شود که ذهن نویسنده این نامه ، ذهنی کینه توز و اشکال تراش است که می خواهد یک چیز را با چهار بیان مطرح کند تا به جای یک ایراد، چهار ایراد بر فرد مورد نظر وارد کند که این ایراد یک منشا فاسد دارد که منطبق بر واقعیات عینی و اجتماعی نیست. به عنوان نمونه کدیور مسئله اقتصادی بالا رفتن قیمت مسکن را بهانه قرار می دهد تا بگوید رهبر اصل سی و یکم قانون اساسی درباره حق برخورداری هر فرد ایرانی از مسکن متناسب با نیاز را نقض کرده است! و یا وی از اعمال فشار بر بهائیان در ایران خرده می گیرد و محروم کردن شهروندان بهائی از امکان ادامه تحصیل در دانشگاهها را «نقض آشکار قانون اساسی و موازین شرعی (مطابق فتوای مرحوم آیت الله منتظری)» می خواند.

نتیجه گیری:

در جمع بندی بحث سعی اپوزیسیون در محاکمه نظام اسلامی باید گفت روند استیضاح نظام پس از انتخابات به طور هدفمند و سازمان یافته دنبال شده و نقاط استقرار(establishment) نظام را هدف گرفته است. نظام‌هاى سیاسى در جوامع مختلف مبتنى بر نهادهاى ایستایى استوار هستند که این نهادها ، وظیفه صیانت و حفاظت از اصول نظام حاکم را برعهده دارند. برخى از جامعه‌شناسان این پدیدارهاى با ثبات را ((Stablishment یا نقطه اتکا و استقرار نظام سیاسى مى‌نامند.

به همین منظور پروژه محاکمه نظام به منظور هدف گرفتن نقاط کنونی و حساس در ذیل این سرفصل ها در بیش از شش سال گذشته دنبال شده است:

1- استیضاح نظام جمهوری اسلامی و جابجایی افکار عمومی در قبال مردمسالاری دینی و لیبرال دموکراسی

2- استیضاح اصل ولایت فقیه و مصادیق آن

3- استیضاح نقاط کانونی و پاسدار انقلاب مثل سپاه، شورای نگهبان، صدا و سیما و ...

4- شبهه افکنی و ایجاد تردید در قوانین و سیاست های کلان جمهوری اسلامی که منطبق با منافع مردم و در راستای افزایش کارآمدی نظام است

5- سیاه نمایی درباره وضعیت تحصیل کردگان، هنرمندان و خبرنگاران، زنان و...

6- القای به محاق رفتن اصل جمهوریت نظام و نادیده گرفتن نقش مردم در تصمیم گیری ها

7- زیر سوال بردن عملکرد دادگاه‌های انقلاب در بدو پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین ایجاد تردید درباره رفتار نظام با اشخاصی چون آیت الله شریعتمداری

8- استیضاح عملکرد جمهوری اسلامی در سیاست خارجی به خصوص در تحولات منطقه

9- ناکارآمد نشان دادن نظام در حل معضلات اقتصادی و اجتماعی

و
https://shoma-weekly.ir/hpiaje