«دوگانگی موجود بین میردان کشور، بیش از آنکه جنبه شخصی داشته باشد به اختلاف دوبینش مربوط میشود».
1- بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد.
2- بینش دیگر در پی اندیشهها و باور داشت های بینابین...
***
بهشتی نوشته است:
«بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی، سیاسی، اقتصادی و نظامی آنها. سخت با توکل به خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی معتقد و ملتزم است.
بینش دیگر، دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد. اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان است».
***
بهشتی میگوید:
«بینش اول به نظام به شیوهای برای زندگی امت معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی مانع حل شدن مسلمانان در دستاوردهای شرق و غرب میباشد.»
«بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید.»
***
هنگامی که بهشتی این نامه را برای امام نوشت: همه آنهاکه امروز بنام بینش اصلاحطلبی با هم یک مجموعه یا جبهه را تشکیل دادهاند در اطراف رئیس جمهور به بنی صدر، جمع شده بودند و در 14 اسفند در دانشگاه تهران واقعیت خود را در سلطهخواهی و سرکوب عناصر حزبالله، آشکار کرده بودند.
و بهشتی احساس خطر کرده بود که اگر آن بینشهای التقاطی و تفکرات غربزده و چپزده کار را به درگیری و فتنهگری در صحنه جامعه بکشانند، نظام دچار مشکلات شود واستکبار آمریکا و انگلیس سوء استفاده نمایند. لذا برای امام نوشت:
1- در ماههای اخیر صدای پای آمریکای توطئهگر و همدستان و همداستانهای او گستردهتر از پیش شنیده میشود.
2- دنباله زنجیروار توطئههای غرب و شرق که متاسفانه خود را پشت سر رئیس جمهور پنهان کرده بیش از پیش نمایان است.
3- پناه دادن رئیس جمهور به مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه کار را بر تمام کسانی که شب و روز در این راه تلاش کرده و میکنند تنگتر میکند.
4- در تلاشهای اخیر این نکته بخوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند.
***
این تحلیل شهید آیت الله دکتر بهشتی در عمل صحت خود را نشان داد.
صاحبان این بینشهای دیگر اعم از غربگرا و چپگرا در مسئولیت که قرار گرفتند در آغاز از امام و رهبری سخن گفتند ولی بتدریج بینش غلط آنها، آنان را به انحراف والتقاط و فتنه کشاند.
مهندس بازرگان خود در سخنان خویش بارها اعتراف کرد که همه کار او با امام دچار تنش و اختلاف بود. و بالاخره بدون اجازه امام استعفا کرد و یکی از سرکردههای اپوزیسیون در برابر امام و نظام جمهوری اسلامی ولایی شد.
بنی صدر که خود را یار و مشاور همراه امام معرفی میکرد و سادهدلان او را بیشتر از بهشتیها در کنار امام میدانستند به تقابل با امام رو آورد و گریخت و حالا در پناه اربابانش در غرب، ضد نظام اسلامی توطئه میکند گرچه هر بار هم غلطی نمیتواند بکند.
سردسته فتنه 88 که جوراب مرگ بر آمریکا بپا میکرد و امام و بهشتی را اسوه خود معرفی مینمود با حمایت بینشهای دیگر سرکار آمد و بعد کارش به آنجا رسید که از امام قهر کرد و خود را بر امام و رئیس جمهور وقت – امام خامنهایی – تحمیل کرد و در دفاع مقدس وقتی غرب در کار قطعنامه 598 بود به امام نوشت که اقتصاد زیر صفر است و نمیشود به دفاع ادامه بدهید. و سپس او را در آبنمک خواباندند و حدود 20 سال حوصله کردند تا در بزنگاه 88 او را به ریاست جمهوری برسانند و کار انجام نشده استکبار توسط بنی صدر و... را به انجام برساند و این برنامه را خواستند از طریق انتخابات به نتیجه برسانند.
در آن انتخابات، همه عناصر بینش دوم و بینشهای دیگر با همدستی بینشهای لیبرالی و سکولاریزاسیون و چپگرا و همه زخم دیده های از بینش اول، به حمایت او آمدند هر نوع کار تبلیغاتی و ترفند را به کار گرفتند گفته میشود دیکچنی سیاستمدار کهنهکار آمریکایی با مدیریت اجرایی دفترش الیزابت دیکچنی، هم ماموریت تجهیز حمایتهای غرب به ویژه آمریکا را برای این سردمدار فتنه داشتند و عمل کردند.
آنها هنگامی که در انتخابات نتوانستند به قدرت برسند آنگاه ترفند انقلابهای رنگی استکباری را کوشیدند به نتیجه برسانند، اما رسوا شدند.
***
8 سال بینش اصلاحات لیبرالی غربگرا، نیز نشان داد که بینش دومی که بهشتی میفرمود چه فاجعهای برای ملت و کشور پیش آورد همانطور که خط انحراف نیز با همه شعارهای تند و شعار امام زمان، نیز اثبات کرد که بینشهای غیر از بینش اول چه مصیبتهایی برای اسلام و ایران پدید میآورند هر چند اصل ولایت فقیه با درایت و تدبیر همه این رویدادها را مدیریت فرمودهاند و اگر اصل ولایت نبود معلوم نبود این بینش دوم چه بر سر ملت ما میآورد.
***
بینش اول نیز در تجربه عملی نشان داد که تا چه اندازه صداقت و صفاو پاکی و خدمت خالصانه دارد و تا چه اندازه در مدیریت هماهنگ با امامت و امت اسلامی، قوی و کارآمد است. رجایی و باهنر – از بینش اول بودند. سادهزیستی، پاکی، خدمت شبانهروزی صادقانه، اداره صحیح دفاع مقدس، تلاش در جهت اداره کشور با صرفهجویی، کمک به افراد نیازمند مانند کار در شرکت فرش و یارانه پیران 60 سال به بالا، تاسیس امداد، تاسیس صندوق های قرضالحسنه همراه با فرهنگ تعبد و تعهد و تقوا.
***
اکنون دوباره در مقطع 2 انتخابات حساس و سرنوشتساز، بینشهای غیر از بینش اول اعم از انحراف و التقاط و غربرگرایی و غربزدگی و تشنگان مقام و دیوانگان شهرت و ثروت، همه دوباره به صحنه آمدهاند و میکوشند که آراء مردم را مصادره کنند.
از تجربه گذشته آموختهاند که دیگر شعارهای نه غزه، نه لبنان، شعار هدف اصل انقلاب است، جسارت به امام و ولایت را تکرار نمیکنند. بلکه این بار بجای تساهل و تسامح، جامعه مدنی، میانهروی و اعتدال و حقوق زنان را بهانه قرار دادهاند.
این بار میکوشند با هم یکی شوند و در زیر سایه یک چهره یا چند چهرهای که مسلماً اصلاحطلب نیستند خود را پنهان کنند.
میکوشند در بین اصولگرایان و ارزشگرایان، اختلافافکنی نمایند.
میکوشند سادهدلان را بنام اصولگرای معتدل با خودشان همراه سازند،
یا اینکه چهره به شدت منفی اصلاحطلبی را با اصلاحطلبان معتدل، کمی مثبت نمایند و خلاصه اینکه همه کار و همه حرف و همه ترفندها را بکار بگیرند تا در مجلس شورای اسلامی اکثریت داشته باشند و در مجلس خبرگان رهبری، نفوذی بفرستند.
***
چاره در این نیست که اصولگرایان با این بینشهای غیر از بینش اول شهید بهشتی به جدال و جنگ برخیزند.
چاره روشنگری برای تودههای مردم است که بشناسند، بدانند و مراقب باشند که به بینش بهشتیها، رجاییها، باهنرها، عسگراولادیها، مطهریها، مهدویها رای دهند.
تا نظام و انقلاب اسلامی از این مشکلات رهایی یابد و خط پیشرفت ترقی و توسعه و عدالت و رفاه و آبادانی و شادی و آزادی و استقلال را با رهبری ولی امر مسلمین سرعت لازم را بدست آورد.