حبیب الله عسگر اولادی- قبل از دستگیری 13 آبان 43 چون رژیم از قدرت امام احساس خطر میکرد، از دهم تا دوازدهم آبان برنامهریزیهایی کردند تا اشتباهاتی را که در 15 خرداد انجام داده بودند و به ضررشان بود حذف کنند.
بدین صورت که فقط شخص امام دستگیر و یکسره از قم به فرودگاه مهرآباد آورده و از آنجا به ترکیه تبعید کنند. هیچ شخصیتی در آن شب دستگیر نشد، در روز هم هیچ خشونتی نبود و از شیلک به مردم خودداری کردند، منتها برنامه را طوری تنظیم کردند که اطراف حوزههای علمیه و بازارها و به خصوص بازار تهران را، از پشت بام گرفته تا درون سراها و انبارها را نیروهای فراوانی مستقر کردند و رؤسای اتحادیههای صنفی را شبانه خواستند؛ اینها صبح همراه با مأموران در بازار قدم میزدند و هر کس میآمد در مغازه را باز میکرد، دیگر اجازه بستن نمیدادند. چند حرکت هم برای اعتصاب در بازار انجام شد. بلافاصله مأموران به همراه رؤسای اتحادیهها، آنها را که میشناختند و میدانستند صاحبان مغازه هستند وادار میکردند که مغازه را باز کنند.در چگونگی برپایی تظاهرات، با تمهیداتی که رژیم اندیشیده و نیروهای فراوانی که مستقر کرده بود، نتیجه تظاهرات قابل پیش بینی نبود؛ به همین دلیل موتلفه اسلامی دچار یک اختلاف شد. اختلاف این بود که شورای مرکزی به این نتیجه رسیده بود که ما هر حرکتی داشته باشیم به نفع رژیم خواهد بود، یک تعدادی دستگیر خواهند شد و برخی شهید، بدین شکل امکان حتی اعتصاب بازار هم وجود ندارد. ولی نسل جوان موتلفه سرپیچی کردند و گفتند ما نمیتوانیم ساکت بمانیم، به همین خاطر حدود دو ساعت در بازار و خیابانهای اطراف بازار و حوزههای علمیه که در اطراف بود تظاهرات کردند ولی بعد از دو ساعت متوجه شدند که راه بسته است، زیرا رژیم به قدری حساب شده نیروها را جاسازی کرده بود که از هر کجا صدایی برمیآمد اینها مقابله میکردند. بعد از ظهر آن روز موتلفه اسلامی که تا آن روز به نام هیئتهای موتلفه سامان گرفته بود، برای اینکه بتواند یک اعتصاب و تظاهرات گستردهای برپا کند در جلسه شورای مرکزی راه را این چنین تشخیص داد که چند چیز را اعلام کنند: 1- نمازهای جماعت تا اطلاع ثانوی تعطیل شود 2- بازارها تا اطلاع ثانوی تعطیل شود 3- مقامات روحانی را قانع کنیم تا برای مهاجرت مراجع به تهران حرکتی کنند. این سه مسئله تا پایان شب اعلام شد. نمازهای جماعت در یک اعتصاب گستردهای تعطیل و بازار از روز 13 آبان یکسره بسته شد و هیئتهای دینی برای مدت نامعلومی تعطیل گردید. بحثها شروع شد، روحانیت معظم در تهران، مدرسین معظم در قم و ما هم که در خدمت مراجع و روحانیت بودیم، به یک توافق کلی نزدیک شدیم که از مراجع درخواست مراجع و روحانیت بودیم، به یک توافق کلی نزدیک شدیم که از مراجع درخواست کنیم به تهران تشریف بیاورند. آیت الله میلانی اعلام آمادگی فرمودند که به تهران بیایند و یک اعلامیه شدیداللحنی هم دادند. از قم هم بعضی از آقایان همچون آیتالله مرعشی نجفی و بعضی از فضلا اعلامیههایی دادند. تعطیلی نمازهای جماعت سه روز طول کشید. بعد از سه روز با تعهداتی که رژیم به آیتالله خوانساری داد، ایشان تعدادی از آقایان را خواستند و نمازهای جماعت برقرار شد. بازار یک هفته تعطیل بود، هیئتها هم همچون بازار، اما بعد از یک هفته هر دو مشغول به فعالیت شدند.درست یک ماه از این قضیه گذشت، در آذر ماه هیئتهای موتلفه تصمیم گرفتند در مسجد سید عزیزالله بازار که حوزه علمیه آیت الله خوانساری آنجا بود، برنامه داشته باشندو از خود ایشان هم دعوت شد تا سخنرانی کنند. بازار تعطیل شد و آیتالله خوانساری هم در این برنامه شرکت فرمودند، منتها رژیم یک نقشهای طراحی کرد بدین شکل که روی سقف مسجد که شیروانی بود چند بشکه تعبیه کرد و وسط برنامه این بشکهها را از آن بالا رها کردند پایین که یک صدایی شبیه انفجار شدید ایجاد شد. بر اثر این صدا جمعیت پراکنده شد، اما برادرانی که در لابهلای مردم بودند گفتند چیزی نیست و جو را آرام کردند و ادامه برنامه انجام شد. در انتهای مراسم هیئتهای موتلفه اسلامی قطعنامهای را صادر کردند که در آن آمده بود: اصل برگزاری این مجلس دعا برای بازگشت مرجع تقلید است و ضمن اینکه بازگشت مرجع تقلید و رفع اهانت نسبت به حوزه علمیه را میخواستند، به دولت مهلت داده بود که اگر ظرف این مدت مرجع تقلید به کشور برنگردد ما برنامه مبارزه را از مبارزه سیاسی به مبارزه حاد تبدیل خواهیم کرد. این قطعنامه برای همه مراجع تقلید، همه بزرگان و حتی کارگزاران رژیم فرستاده شد.