نگاه

رنگ حزب اللهی بودن

دادستانی انقلاب برای حمل سلاح توسط مسئولین مجوزهایی را صادر میکرد. من خودم برای پر کردن فرم مخصوص توسط شخص شهید رجایی خدمت ایشان رفتم. ابتدای انقلاب بود و یکی از سئوالات آن فرم این بود که،« خودتان را تا چه حد حزباللهی میدانید؟» شهید رجایی در آنجا نکتهای را نوشته بود که همیشه در ذهنم هست و به دوستانم گفتهام. این جمله کاملاً دیدگاه شهید رجایی را نسبت به شهید لاجوردی نشان میدهد. ایشان در آنجا قید کرده بود, «اگر هم حزباللهی باشم، از لاجورد لاجوردیهاست.»

محمد علی امانی- دادستانی انقلاب برای حمل سلاح توسط مسئولین مجوزهایی را صادر میکرد. من خودم برای پر کردن فرم مخصوص توسط شخص شهید رجایی خدمت ایشان رفتم. ابتدای انقلاب بود و یکی از سئوالات آن فرم این بود که،« خودتان را تا چه حد حزباللهی میدانید؟» شهید رجایی در آنجا نکتهای را نوشته بود که همیشه در ذهنم هست و به دوستانم گفتهام. این جمله کاملاً دیدگاه شهید رجایی را نسبت به شهید لاجوردی نشان میدهد. ایشان در آنجا قید کرده بود, «اگر هم حزباللهی باشم، از لاجورد لاجوردیهاست.» من از شخصیتهای مختلف مواضع مشابهی را دیدهام. شهید لاجوردی فقط برای خدا کار میکرد و مطلقاً منتظر این نبود که کسی او را تأیید کند. مسئولیتها و مسندها برایش همان حکم حضرت امیر را داشت. من از دورانی که در کنار ایشان افتخار همکاری داشتم, این فرمایش امیرالمؤمنین را به یاد میآورم که, «مسند و حکومت اگر به خاطر غیر خدا باشد, از آب دهان بز هم کمارزشتر است.» او بسیار تلاش داشت که سرباز راستین امام و انقلاب باشد. اهل سازش با هیچ جریانی نبود. در مقطع سالهای 60 تا 62 که برخوردهایی با جریان نفاق داشتیم که بعضاًَ مورد تأیید برخی از مسئولین نبود.  یک روز در دادسرای انقلاب بودیم و شهید لاجوردی با امام ملاقات داشتند. در آنجا در محضر امام عنوان کرده بودند،«این سازشهایی که بعضاًَ در مورد جریان نفاق میشود و این فشارهایی که به من میآورند و صدمههایی که از این طریق بر پیکر انقلاب وارد میآید, به قدری برای من دردناک است که گویی گوشت بدن مرا تکه تکه میکنند.» امام در پاسخ فرموده بودند, «اجداد پاک شما در بعضی از مقاطع سکوت میکردند.»
 شهید لاجوردی هنگامی که برگشتند, گفتند:« من دیگر هیچ حرفی نمیزنم و تابع نظر امام هستم.» در جلسه تودیعی هم که برگزار شد و دادستان وقت کشور آمدند, عدهای شعار دادند که شهید لاجوردی از منصب خود برکنار نشود. شهید لاجوردی پشت تریبون رفت و گفت:«می خواستم در مورد آینده انقلاب حرفهایی بزنم که این عمل شما باعث شد سکوت کنم.» همین برخورد نشان میدهد که ایشان برای حفظ انقلاب و به ویژه اطاعت از امر امام, حتی در جایی که ضرورت ایجاب میکرد سخن بگوید, مظلومانه سکوت میکرد و حرفی نمیزد.
حمایت مرحوم حاج سید احمد آقا و ارتباط شهید لاجوردی با حضرت امام, دائمی بود و استمرار داشت. به هر حال جریانی درصدد حذف شهید لاجوردی بود,چون قبل از انقلاب و در زندان مشاهده کرده بودند که شهید لاجوردی جریان نفاق را دقیقاًَ شناسایی کرده است.او اعتقاد داشت که اینها روزی علیه نظام اقدام خواهند کرد که این اتفاق هم افتاد. او معتقد بود اینها برای اینکه بتوانند به جمهوری اسلامی صدمه بزنند با خارج از مرزها ارتباط دارند. اینها دیدگاههای لاجوردی در اوایل انقلاب و دورانی بود که جریان نفاق به شکلی علنی فعالیت میکرد و شهید لاجوردی به دلیل همان شناخت عمیقی که از این جریان داشت توانست با آن مبارزه کند و در مبارزهاش هم موفق بود. شهید لاجوردی باتمام عناصر اصلی جریان برخورد کرد به طوری که همگی ناچار به نیروهای خارجی پناه بردند و باز یکی دیگر از شناختهای شهید لاجوردی نسبت به آنها آشکار و اثبات شد که میگفت اینها وابسته به بیگانگان هستند و با حمایت ها و امکاناتی که از آن طرف میگیرند در داخل با انقلاب مبارزه میکنند. به نظر من شهیدلاجوردی در این زمینه کاملاًَ  موفق بود. جریاناتی هم بودند که نمیخواستند ایشان موفق شود ولی خوشبختانه شهیدلاجوردی تا حد زیادی توانست منویات خود را محقق کند. شما در سال67 و پس از عملیات مرصاد, مواضع امام را نسبت به منافقین با شهید لاجوردی مقایسه کنید.باتحلیل این سخنان کاملاًَ مشخص میشود که عزم نظام در مقابله با جریان نفاق, از همان ابتدای انقلاب عزم راسخی بود که امام در خط مقدم آن بودند و شهید لاجوردی هم به عنوان یک سرباز نظام در خدمت منویات ایشان بوده است و وظایفش را انجام داد و روزی هم که به او گفتند باید کنار بروی, بدون هیچ اظهار نظر گلایهآمیزی برگشت و به کار اصلی خودش پرداخت.

https://shoma-weekly.ir/Hhwafh