ادب و هنر

رسانه ملی و ظرفیت‌هایی که بر باد می‌رود

«شاهگوش» و «دندون طلا» را باید حاصل مدیریت کسانی دانست که می‌توانستند با کمی برنامه‌ریزی و تلاش، فضا را به گونه‌ای رقم بزنند که اکنون به جای این دو اثر ضعیف و غیرقابل دفاع، یک مجموعه تلویزیونی فاخر در حد و اندازه‌های «امام علی(ع)» و «مختارنامه» توسط داوود میرباقری تولید شده باشد. عدم تامین مالی از اصلی‌ترین پروژه‌های تولیدی سازمان صداوسیما که از آنها به عنوان «سریال‌های الف ویژه» نام برده می‌شود، به هر بهانه‌ای که باشد، قابل توجیه نیست.
مهدیه علیزاده- سید داوود میرباقری از جمله کارگردانانی است که شهرت ویژه و اعتبار خاص خود در میان مخاطبین را به دلیل ساخت سریالها و مجموعههای تاریخی مذهبی کسب کرده است و تولید مجموعههای فاخری نظیر «امام علی(ع)» و «مختارنامه» نشان داده که اگر امکانات و شرایط لازم برای تولید یک اثر خوب در اختیار میرباقری باشد، میتوان انتظار یک تولید فرهنگی باکیفیت و مخاطبپسند را از وی داشت؛ تا جایی که مشاهده برخی از نمونههای مشابه نظیر فیلم سینمایی «رستاخیز» - نشان میدهد که عیار او با سایر کارگردانان در زمینه ساخت فیلمهای باشکوه و عظیم تا چه اندازه تفاوت دارد.

با این حال، نگاهی به فعالیتهای اخیر داوود میرباقری در شبکه نمایش خانگی و تولید سریالهایی مانند «شاهگوش» و «دندون طلا» مخاطبین را برای قضاوت درباره کارنامه هنری این کارگردان مطرح کشور دچار سردرگمی و ابهام میکند. شاهگوش را در بهترین حالت میتوان یک اثر فوقالعاده معمولی دانست که حتی در میان سایر تولیدات شاخص شبکه نمایش خانگی نیز حرف خاصی برای زدن نداشت و دندون طلا نیز یک سقوط تمام عیار حرفهای و هنری برای کارگردانی است که مردم هنوز او را با شاهکاری به نام مختارنامه میشناسند.

اما علت این تفاوت چیست؟ چرا داوود میرباقری که ظرفیت و توانایی خود برای تولیدات شکوهمند تاریخی و دینی را به نمایش گذاشته و همگان به این مسئله اذعان میکنند، وارد قالبی میشود که نه چیزی بر کارنامه هنری او اضافه میکند و نه عایدی برای مخاطب دارد؟ شاید پاسخ به این سوالات را باید در نحوه تعامل مسئولان صداوسیما با فعالان سینمایی دانست.

همان زمانی که «مهران مدیری» اعلام کرد به دلیل عدم توافق با مدیران رسانه ملی، سریال طنز جدیدش را در شبکه نمایش خانگی عرضه میکند و به این ترتیب، «قهوه تلخ» تبدیل به مهمترین اثر در این قالب شد، میشد حدس زد که رویکردهای سلیقهای در سازمان صداوسیما میتواند زمینهساز عدم بهرهبرداری صحیح از ظرفیتهای موجود در میان فعالان سینمایی و تلویزیونی کشور باشد. ماجرای دنبالهدار داوود میرباقری و سریال «سلمان فارسی» نیز از این قضیه مستثنی نیست. بر طبق برنامهریزیها، قرار بود تا میرباقری در این سریال به زندگی «سلمان فارسی» از بدو تولد تا زمان مرگ و به ویژه مقطع مشرفشدن او به دین اسلام و همراهی وی با پیامبر(ص) توجه ویژه داشته باشد. این سریال که قرار بود تولید آن از سال 91 توسط میرباقری آغاز شود، مراحل تحقیقات و آغاز نگارش فیلمنامه را نیز طی کرده است؛ اما همچنان منتظر تصمیم جدی مسئولان سیما برای ادامه کار است.

اردیبهشت ماه امسال بود که «بهروز خوشرزم»، تهیهکننده سریال فاخر «سلمان فارسی» درباره روند پرحاشیه تولید این سریال گفت: «کار تحقیقاتی و پژوهشی این سریال به پایان رسیده است و فیلمنامه این سریال در حال نگارش است و تا به امروز نگارش ۶۰ درصد این پروژه انجام شده است. در حال حاضر طرح را به علیاصغر پورمحمدی معاونت سیما و محمدرضا تختشید اداره کل امور نمایشی سازمان صداوسیما ارائه دادیم و منتظر پاسخ مدیران سیما هستیم تا با تصمیمگیری آنها و در صورت نیاز ادامه کار را دنبال کنیم.»

با این حال، روند این تصمیمگیری به قدری طولانی شد تا اینکه نهایتا چند ماه پیش، آقای تهیهکننده ترجیح داد تا از این پروژه کنار بکشد. خوشرزم درباره دلایل انصراف خود از تهیهکنندگی این سریال الف ویژه توضیح داد: «حدود دو سال و نیم است که منتظرم تا آقای میرباقری کار تولید و پیش تولید را آغاز کنند؛ اما خبری نیست. این زمان خیلی طولانی شد و من ترجیح دادم دیگر در کنار این پروژه نباشم. سریال «سلمان فارسی» پروژه عظیمی است و کار سنگینی محسوب میشود، شرایط تولید هم قطعا طولانی خواهد بود، با توجه به چنین شرایطی نمیتوانستم بیشتر از این تحمل کنم و امیدوارم آقای میرباقری در کنار تهیهکننده جدید در تولید این سریال موفق باشند.»

در حقیقت، عدم همراهی و پشتیبانی مسئولان صداوسیما سبب شد تا میرباقری پس از تولید «مختارنامه» به جای اینکه به دنبال دست و پنجه نرمکردن با مصائب و مشکلات ساخت سریال تصویب شده سلمان فارسی برود، بخت خود را در شبکه نمایش خانگی بیازماید و بدون دغدغه و فشار به تولید محصولات تصویری بپردازد. یعنی مسئولان رسانه ملی به جای حمایت از کارگردانی که آثار موفق تلویزیونی را در کارنامه خود دارد و تلاش برای فراهمکردن زیرساختهای تولید مجموعههای جدید تلویزیونی، عملا با خالیکردن پشت میرباقری و تنها گذاشتن او در میانه میدان، شرایطی را فراهم کردند که این کارگردان بنام به منظور ادامه فعالیتهای هنری خود راهی به جز حضور در شبکه نمایش خانگی آن هم به صورتی نازل که ارتباطی با سایر کارهای حرفهای او ندارد نداشته باشد.

«شاهگوش» و «دندون طلا» را باید حاصل مدیریت کسانی دانست که میتوانستند با کمی برنامهریزی و تلاش، فضا را به گونهای رقم بزنند که اکنون به جای این دو اثر ضعیف و غیرقابل دفاع، یک مجموعه تلویزیونی فاخر در حد و اندازههای «امام علی(ع)» و «مختارنامه» توسط داوود میرباقری تولید شده باشد. عدم تامین مالی از اصلیترین پروژههای تولیدی سازمان صداوسیما که از آنها به عنوان «سریالهای الف ویژه» نام برده میشود، به هر بهانهای که باشد، قابل توجیه نیست.

قطعا سرخوردگی از این عدم حمایت سبب شد تا داوود میرباقری برای امرا معاش مجبور به تولید محصولاتی نظیر دندون طلا باشد که خدشهای بزرگ به کارنامه موفق و قابل دفاع اوست. اگر میرباقری و میرباقریها بتوانند از شرایط لازم برای تولیدات قابل قبول در بدنه اصلی جریان رسانهای کشور برخوردار شوند، قطعا زمان خود را برای تولید آثاری با سطح کیفی پایین تلف نمیکنند. مسئله اصلی در این میان، نوع نگاه مدیران به سرمایههای انسانی موجود در عرصه فرهنگ و هنر است که سبب میشود تا مطرحترین و خوشنامترین کارگردانان سینما و تلویزیون نیز با قلبی چرکین به سراغ ترمیم زخمهای خود در شبکه نمایش خانگی بروند.

https://shoma-weekly.ir/TPU05N